درس کلام استاد ربانی

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه نقش آفرینی خداوند با نظام علی و معلولی طبیعت
 بررسی دیدگاه رودلف بولتمان در این باره
 در جلسات قبل بیان شد که برخی متکلمان جدید در جهان مسیحیت، برای اینکه بتوانند نقش مشیت الهی و تاثیر آن را در جهان بگونه ای تفسیر کنند که با نظام جبری و ماشیتی عالم قابل جمع باشد، دیدگاههایی را مطرح کرده اند. از جمله آنها این دیدگاه بود که بجای آنکه نقش مشیت و اراده الهی را در حوزه عالم طبیعت جستجو نمایند، در روح و روان انسان جستجو می کند، یعنی صفات و حالاتی مانند اراده، جذبه ، امید ، شور و امثال آن . شخصیت شاخص در طرح این دیدگاه، آقای رودلف بولتمان ( 1884- 1976 میلادی) است. وی متکلمی آلمانی و طرفدار پروتستان است که در طبقه بندی که برای متکلمان مسیحی انجام می شود در زمره متجددان قرار می گیرد .
 متکلمان مسیحی از نظر توجه به علوم جدید در الهیات به چند گروه تقسیم می شوند:
  1. نو اندیشان تجددگرا: این دسته از متکلمان، متاثر از علم و دانش جدید شده و اصول دینی را بر اساس داده های علمی تفسیر می کنند . آنان اصالت را به علوم جدید داده و اصول و دین را منوط به آنها می دانند .
  2. سنت گرایان افراطی : این گروه در مقابل تجددگراها قرار دارند و به تحولات جدید در جامعه توجهی ندارند. اینان انعطاف ناپذیر بوده و نسبت به مسائل جامعه بی توجه هستند .
  3. سنت گرایان اعتدالی : این گروه در عین التزام به اصول دینی، به نیازهای جدید جامعه نیز توجه دارند و در صدد جمع میان آموزه های دینی و علوم جدید هستند . (آقای کارل بارت که در جلسات قبل سخن از وی به میان آمد در این دسته قرار دارد )
 مبانی فکری آقای بولتمان
 رودلف بولتمان از جهت فلسفی گرایش به فلسفه اگزیستانسیالیسم دارد. در تفکر اگزیستانسیالیستی مساله وجود روحی و درونی انسان مطرح است نه مسائل بیرونی انسان . یعنی به انسان از آن ساحتی که به مسائل روحی مربوط است توجه می شود.
 وی از جهت هرمنوتیکی متاثر از اندیشه های هایدگر است . وی با هایدگر هم عصر بوده و با وی ارتباطات علمی داشته است . تا آنجا که وی در مباحث متون و فهم آنها از هایدگر متاثر شده و هایدگر در پاره ای از مسائل از وی متاثر شده است. گفته شده با اینکه هایدگر فیلسوف مومنی نبوده است اما در اندیشه های هستی شناختی وی صبغه دینی و ایمانی احساس می شود و این به جهت همین ارتباط است .
 هایدگر در فهم متون، مخاطب محور است. در هرمنوتیک دو دیدگاه عمده وجود دارد: مولف محور و مخاطب محور . کسانی که نیت و قصد مولف را اصل می دانند می گویند خواننده متن باید تلاش کند تا قصد مولف را بدست آورد . اما در مقابل مخاطب محور ها می گویند متن دارای معنای ثابتی نبوده و تابع قصد مولف نیست بلکه عنان متن به دست مخاطب است. متن تابع جهان بینی ها و پیش فهم های مخاطب است . لذا چه بسا از متنی واحد تفسیر های گوناگون و بعضا متعارضی پدید آید و این امری طبیعی است . آقای بولتمان همین رویکرد را در مباحث هرمنوتیکی دارد .
 نکته : آنچه در میان نویسندگان ما به نام تکثر قرائت ها از دین مطرح است بر اساس همین تفکر است. اینکه آقای سروش گفته است: الفاظ گرسنه معانی است نه آبستن آنها، بر خواسته از همین تفکر می باشد .
 آقای بولتمان در باب زبان دین به اسطوره بودن آن قائل است . وی معتقد است وظیفه متکلم نسبت به جامعه، اسطوره زدایی از متون دینی است. ( ما می گوییم وظیفه متکلم: تشخیص ، تبیین ، اثبات و دفاع از عقاید دینی است ) لذا می گوید باید دین را عصری معنا نمود تا برای مخاطبان جدید قابل فهم و پذیرش باشد. صرف اینکه گفته شود در متن مقدس مسائلی مانند فدیه، تجسم و مانند آن مطرح شده و در صدد اثبات آنها بر آید، فایده ای ندارد و کاربردی نبوده و نمی تواند مشکلی را حل کند. باید دین با توجه به ذهنیت ها و روحیات بشر عصر جدید تبیین و ترجمه نمود .
 تفکر اسطوره زدایی در اندیشه روشنفکران
 همین رویکرد در آثار عده ای از روشنفکران ما مانند آقای سروش و شبستری نیز مطرح است. اینان در همین زمینه سخن از اجتهاد پویا و بروز زدند و تلاش نمودند دین را عصری دین معنا کنند . اینان متد و روشی که امثال استاد مطهری بنام مقتضیات زمان مطرح کردند را کاربردی ندانسته و می گویند باید دین را ترجمه فرهنگی نمود و از آن اسطوره زدایی کرد. بر این نظر آنها مجتهد کسی است که بتواند این ترجمه عصری را انجام دهد. آقای سروش در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت این مطلب را آورده اند . وی سپس در راستای بشری و عصری معنا نمودن دین ، درباره وحی می گوید وحی منشا متافیزیکی ندارد بلکه از درون پیامبر جوشیده است و منشا آن بشری است .
 تفاوت دیدگاه استاد مطهری و آقای سروش در مساله مقتضیات زمان
 استاد مطهری و علامه طباطبایی در مورد آموزه های دینی و مقتضیات زمان و مکان، قائل به یک سری اصول ثابت و فرا تاریخی هستند و می گویند آنچه بر اثر زمان و مکان تغییر می کند روش ها و موضوعات است نه محتوا . شرایط جدید موضوعات جدیدی را عرضه می کند. مثلا دین در مورد زوجیت ، حقوقی را وضع نموده که ثابت و فرا تاریخی است. اما وقتی که این حقوق می خواهد در بستر جامعه پیاده شود، الگو ها و شیوه های مختلفی پیدا می کند. بنابراین هر چند موضوعات متحول می شود اما احکام و قوانین ثابت است. در سیاست نیز چنین است. در تفکر شیعی نظام ولایی از اول بشریت تا یوم القیامه برقرار است . نظام سیاسی حضرت آدم (ع) چنین بوده و در زمان حضرت ولی عصر (عج) نیز چنین است. یک شالوده ثابتی دارد . «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ » [1] البته پیاده شدن این نظام در اعصار و ازمنه مختلف بگونه های مختلفی تجلی پیدا می کند. اگر مثلا نظام مجلس محوری در جامعه رایج است، ‌نظام ولایی بر این اساس تجلی پیدا می کند. این نظام انعطاف پذیر است و با مدل های مختلف با حفظ ارزش ها و شاخص ها قابل تغییر است. این همان دیدگاه امام خمینی (ره)، علامه طباطبایی ، استاد مطهری، مقام معظم رهبری، سید جمال الدین اسد آبادی و امثال ایشان است .
 در مقابل برخی می گویند ما یک سری اصول ثابت نداریم بلکه شکل ها، قالب ها و صورت ها تابع عرف است. آنچه ثابت است اصول کلی مانند عدالت ، کرامت، آزادی و مانند آن است. اما اینکه این اصول کلی چگونه پیاده سازی شود به عهده فهم خود بشر است.
 خلاصه اینکه تفاوت میان تفکر امثال استاد مطهری و روشنفکران چنین است. در دو بخش وفاق و در یک بخش افتراق وجود دارد . موارد وفاق عبارتند از:
  1. هر دو معتقدند که دین در جهت عدالت، ‌حرمت و سیاست بشر ایده های کلان و آرمان های بزرگی دارد .
  2. هر دو می گویند ابزار ها و روش ها متغیر است و ثابت نیست و احکام دینی موضوعات مختلف را هضم کرده و می پذیرد .
 اختلاف اساسی این دو تفکر نیز در این است که امثال استاد مطهری می گوید برای اجرای اصول آرمانی و کاربردی نمودن آنها، الگوهای خاص و معیارهای فراتاریخی و فرازمانی وجود دارد. مثلا در باب حقوق مدنی این گونه نیست که شارع تنها توصیه به پیروی از عدالت نموده و مابقی را به بشر واگذار کرده است بلکه در عرضه های مختلف الگوها و چهارچوب هایی برای این امور وضع نموده است که تجلی آن اصول کلی است . این الگوها و فرم ها ثابت و تغییر ناپذیر است هر چند موضوعات و مصادیق آنها در شرایط مختلف ، متفاوت است. این شیوه را اصول گرایی پویا می گویند. در حقیقت اینان نسبت به امور وارداتی دست به غربال گری می زنند و با معیاری که از دین برخواسته است به ارزیابی آنها می پردازند و در نتیجه نظام جدیدی را پایه ریزی می نمایند. آنچه استاد مطهری به عنوان نظام حقوق زن در اسلام مطرح نمودند و یا آنچه مقام معظم رهبری در مسائل سیاسی مطرح می نمایند از همین قبیل است.
 ویژگی فکری مقام معظم رهبری
 مقام معظم رهبری نمونه شاخصی از این طرز تفکر است . فارغ از مساله رهبری ، ایشان متفکری فرهیخته هستند که اگر در مقام رهبری قرار نداشتند مانند استاد مطهری جلوه می نمودند.
 روح اندیشه ایشان گویا امام خمینی (ره) و استاد مطهری است . ایشان تلاش می نمایند سنت و مدرنیته را با هم جمع نمایند. این جاست که می گویند مردم سالاری دینی. یعنی یک بعد دموکراسی پذیرفته شده و بعد دیگر آن رد می شود. وقتی شخصیت فردی چنین قوی و مطهری گونه شود، می تواند مطالبی که به ظاهر متضاد هستند را با هم جمع نماید. و این گونه تفکری معتدل حاصل می شود. ایشان در عین اینکه نقد می کند اما سیر اصلی را هرگز رها نمی کنند . اینجاست که باید شب و روز برای مقام معظم رهبری دعا نمود تا خدای متعال عمری با عزت همراه با صلابت به ایشان عطا فرماید تا سالیان سال پرچم دار این انقلاب بزرگ در این دنیای وانفسا باشد.
 اسطوره زدایی در اندیشه بولتمان
 پس آقای بولتمان از نظر فلسفی به فلسفه اگزیستانس توجه دارد و از نظر متن و فهم آن متاثر از هایدگر و هرمنوتیک مخاطب محور است و به لحاظ زبان دین به اسطوره زدایی قائل است . منظور از اسطوره زدایی از دین این است که مطالبی که در دین بیان شده را از قالب ابتدایی آن خارج نموده و متناسب به عصر معنا کرد. وجه این امر این است که در مورد متون مقدس این سوال مطرح است که آموزه هایی مانند رستاخیز ، هبوط حضرت آدم (ع) ، فدیه ، تجسیم ، امر به سجده فرشتگان به آدم (ع) و امثال آن، آیا به زبان واقعی و رئالیست بن شده است و این امور در عالم واقع رخ داده است یا نه اینها اموری نمادین و سمبلیک است؟ اینها معتقدند این امور اسطوره ای بوده و باید ترجمه عصری شوند .
 اسطوره دارای دو کاربرد است:
  1. به معنای افسانه، یعنی اموری که واقعیتی نداشته و بافتنی است.
  2. حکایاتی که ریشه حقیقی دارد اما در قالب ابتدایی قرار گرفته است .
 اینان می گویند از آنجا که کتاب مقدس در زمان گذشته که بشر از نظر فهم و درک مسائل، ساده و ابتدایی بوده نازل شده است لذا در قالب مفاهیم روزمره قرار گرفته است . بنابراین ظواهر این الفاظ اصلا مراد نیست و به صورت سمبل و نماد می باشد. و باید آنها را به زبان امروزی معنا نمود .
 به عنوان نمونه می گویند مراد از هبوط حضرت آدم (ع) به زمین معنای ظاهری آن نیست بلکه مراد خضوع و سر فرو آوردن انسان در برابر خداوند است. قضیه هبوط قضیه ای شخصیه نیست بلکه همواره برای همگان چنین است . و یا امر خداوند به سجده فرشتگان به آدم (ع) نیز اینگونه است . این طور نیست که واقعا چنین داستانی در خارج اتفاق افتاده است بلکه مراد این است که بگوید: ای بشر همواره خیر در خدمت تو است . ابلیس چه کاره است ؟ معنای آن نیز این است که بگوید: ای انسان بدان نیروهای شر وجود دارد و تو می توانی بر آنها غلبه نمایی . این ها را اسطوره زدایی گویند . رستاخیز نیز از اعتقادات مسیحیت است. آنان معتقد هستند بعد از اینکه حضرت مسیح (ع) به دار آویخته و به شهادت رسید ، دفن شد اما بعد از سه روز از قبر بیرون آمد و حواریون با ایشان ملاقات نمودند و سپس با آسمان رفت . بولتمان می گوید مراد از رستاخیز ظاهر این حکایت نیست بلکه مراد این است که فرد مسیحی همواره باید با مسیح تجدید میثاق کند همان طور که حواریون چنین کردند.
 دیدگاه آقای بولتمان در مورد تاثیر مشیت الهی
 هر انسان موحدی اعم از مسلمان و مسیحی معتقد است که مشیت الهی در عالم تاثیر دارد اما این نقش چگونه است ؟ با توجه به این سه مبنایی که در اندیشه آقای بولتمان بیان شد وی می خواهد مشیت الهی را در عالم معنا کند.
 از آقای بولتمان سوال می کنیم آیا مشیت و اراده الهی غیر از طراحی و خلقت عالم، موثر است؟ آیا خدای متعال حادثه و رخدادهای طبیعت را مدیریت و ربوبیت می کند؟ وی می گوید: خیر ، طبیعت عرضه مشیت الهی نیست .
 سوال می کنیم آیا مشیت الهی در تاریخ تاثیر دارد؟ کما اینکه عده ای گفتند خداوند حضرت مسیح (ع) را خلق نمود و او کلمه الله است و این گونه در تاریخ بشریت تاثیر داشته است . پاسخ ایشان منفی است، وی می گوید: حوادث طبیعی علل طبیعی و حوادث تاریخی علل بشری دارد و مشیت الهی در اینجا تاثیری ندارد .
 سوال می کنیم پس تاثیر مشیت الهی در کجاست؟ می گوید این تاثیر در روح و ذهن انسان است. انسان یک هستی طبیعی دارد ، یک هستی تاریخی و یک هستی ایمانی . تاثیر اراده الهی در بعد ایمانی انسان است . انسان یک نوع واکنشی نسبت به خدای متعال دارد که تحت تاثیر مشیت الهی است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مائده ، 55