درس کلام استاد ربانی

91/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی نمونه های ناسازگاری میان علم و دین
 رابطه نظام علی و معلولی عالم و نقش آفرینی خدای متعال
 موضوع سخن درباره جمع میان دو مساله نظام علی و معلولی عالم و نقش اراده و مشیت الهی در آن است. بر اساس نظام علی و معلولی جهان به مانند ماشین دقیقی معرفی شده که به صورت خودکار و جبری به کار خود ادامه می دهد . از سوی دیگر دین بیان می دارد که خدای متعال در عالم و رخدادهای آن نقشی تاثیرگذار و همواره دارد. سوال این است که چگونه می توان میان این دو مساله جمع نمود؟ در این باره دیدگاههایی بیان شده که بهترین آنها دیدگاه فلسفی بر پایه نظام طولی سلسله علل است. این دیدگاه هم در میان عالمان اسلامی و هم عالمان مسیحی مطرح بوده است . طرفداران این دیدگاه توانسته اند مساله را به خوبی حل نمایند. بر اساس این دیدگاه هر چند علل طبیعی در عالم نقش دارند اما در عین حال مسخر اراده الهی می باشند. لذا حوادث جهان در عین اینکه مستند به فاعل های طبیعی آنها است، مستند به اراده الهی نیز می باشد .
 دیدگاه رابیل بوی در این باره
 در جلسه گذاشته دیدگاه نو تومایی ها در این باره مطرح شد . یکی دیگر از کسانی که به این بحث پرداخته رابیل بوی است . وی شیمی دان معاصر با دکارت است و از جمله کتبی که دیدگاه ایشان را مطرح نموده، ‌کتاب «مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین » نوشته ادوین برت است . وی در عین اینکه به قواعد طبیعی سخت معتقد است می گوید کار جهان بدون توفیق الهی به سامان نمی رسد. وی شیوه ای را برای جمع میان نظم طبیعی عالم و نقش آفرینی الهی در عالم ارائه داده این است. نویسنده کتاب مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین در این باره می گوید « حل این مشکل را باید از پاسخ بویل به دئیست ها [یعنی کسانی که معتقد هستند جهان بعد از خلقت به خودش واگذار شده است] یافت . دئیست ها بر آن بودند که نیازی به توفیق الهی یعنی دخالت الهی در عالم نیست و همین که عالم خلق شد از آن پس قوانین طبیعی همه کاره اند و حوادث را می آورند و می برند. آنان بدین مدعا هر قدر مومن و دلشاد باشند باز هم به نظر من (رابیل بوی) قوانین اموری هستند ادراکی که فاعل های مختار و عاقل، رفتار خود را بر وفق آنها باید تنظیم می کنند. [معنای قانون چیست؟ آیا این قوانین می تواند بدون دخالت الهی حوادث عالم را کنترل کند و به آن نظم دهد؟ قوانین، برنامه و نظمی است که متکی بر اراده و شعور است و فاعل مختار بر اساس آن عمل می کند ] اجسام بی جان مطلقا قادر به درک قانون نیستند. لذا افعال اجسام بی جان که نه قادر به تحریک خویش اند و نه قادر به تعدیل افکار خویش، همه معلول قدرت صرف است نه قانون» [1] یعنی این آثار و حوادث مستند به مبدئی می شود که آن مبدا متکی به علم و قدرت است .
 خلاصه نظر وی این است که اولا وقتی می گوییم حوادث عالم، قانون مند است یعنی بر اساس قانون کار می کند. ثانیا هر جا قانونی است معنایش این است که فاعلی مختار، رفتارش را مطابق آن تنظیم می کند. رفتار قانون مند رفتاری است که بر اساس اراده و آگاهی باشد . بنابراین اگر در حوادث طبیعی قانون حاکم است گویای آن است که مبتنی بر موجودی است که دارای اختیار و آگاهی است که همان اراده الهی می باشد .
 بررسی و نقد دیدگاه رابیل بوی
 در بادی امر به نظر می رسد در این سخن یک نوع مغالطه وجود دارد. زیرا قانون دو گونه است: قانونی که برای فاعل های مختار است و قانونی که برای فاعل های طبیعی و غیر مختار است. اینکه در قانون باید اراده و شعور باشد مربوط به گونه اول است و الا قوانین طبیعی، مطابق فاعل های طبیعی است و اراده و شعوری در آن نیست . مانند دستگاههای ماشینی بشری. ساعت دارای سیستمی منظم و ‌قانون مند است اما در عین حال بدون فاعل آگاهانه به کار خود ادامه می دهند. بله سازنده آن دارای علم و شعور است اما بعد از آن این ساعت بر اساس نظم خود به کار ادامه می دهد.
 البته می توان در دفاع از آقای رابیل بوی گفت: تشبیه عالم به ماشین مکانیکی نادرست است زیرا اساسا نظم طبیعی، نظم ماشینی نیست. زیرا نقش سازنده ماشین اعدادی است نه ایجادی. بر خلاف نظام عالم که خدای متعال آن را خلق نموده است . این درک ناقص فلاسفه بوده است که نظام عالم را به ماشین پیچیده تشبیه کرده و این تخم لق را در دهان دیگران قرار داده اند. اگر خواص طبیعی برای سازنده ماشین نمی بود وی نمی توانست‌ کاری از پیش ببرد. بنابراین می توان نظریه رابیل بوی را بر اساس فلسفه اسلامی احیاء نماییم ، به این بیان که بگوییم مواد در عالم طبیعت درست است که دارای علت مادی هستند اما همه آنها غیر مستقل بوده و بر امر مستقلی تکیه دارند. نه اینکه ما حسود باشیم بلکه اساسا تفویض عالم یا بخشی از آن امکان پذیر نیست و امری نشدنی است . وجود ممکن حدوثا و بقائا وابسته به علت است و سر سوزنی تفویض امکان ندارد. لذا ما درباره اولیاء الله نیز می گوییم که آنها مجرای فیض الهی هستند نه اینکه دستگاهی مستقل در کنار دستگاه الهی دارند . سر سوزنی عبور از این مطلب افتادن در دام شرک است. موجود ممکن عین ربط است «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ » [2] موجودات هر تاثیری که می گذارند لحظه به لحظه نیازمند فیض الهی هستند . « اگر نازى كند از هم فرو ريزند قالبها». قرآن کریم درباره نقش انسان در تولید گیاهان می فرماید شما تنها حارث هستید و چیزی را در خاک پنهان می کنید اما زارع نیستید، آنکه موجد زرع است خدای متعال است «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ (63) أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ » [3] بر این اساس تحلیل رابیل بوی تحلیل جدیدی نخواهد بود.
 دیدگاه کارل بارت در این باره
 آقای ایان باربور در فصل 13 کتاب که بنام «خدا و طبیعت » قرار داده است نظریات دانشمندان قرن بیستم را در رابطه با مساله علم و دین بیان کرده است. از جمله نظریاتی که در آنجا مطرح نموده متعلق به کارل بارت است . وی درباره شخصیت او گفته است «کارل بارت ، که هنوز برجسته ترین شخصیت در نو ارتدکسی اروپایی است ، طرفدار قیومیت الهی بر طبیعت ، به اکید ترین وجه است . خداوند بلا شرط و بلا منازع بر همه حوادث حکمرانی دارد . طبیعت در خدمت او و وسیله برآوردن اهداف اوست . » [4]
 خلاصه سخن کارل بارت که در صفحه 451 تا 453 کتاب علم و دین آمده است چنین است :
 1- اصل اول مورد پذیرش، قیومیت الهی بر جهان و تاثیر اراده خداوند بر همه حوادث خرد و کلان طبیعت و عالم مخلوقات است. (کارل بارت طرف دار سخت کیشی یعنی اصول گرایی است . عقیده ای که او مطرح می کند، عقیده یک دین دار است. انسان دین دارد معتقد است که خدای متعال حی قیوم است )
 2- در کنار این اصل دینی، قانون مندی جهان و اختیار انسان نیز مطرح است. در حوزه طبیعت قانون حاکم است و انسان نیز موجودی مختار است .
 3- چگونه میان این دو مساله ارتباط بدهیم؟ پاسخ آن است که فعالیت مخلوقات و موجودات در جهت اهداف الهی صورت می گیرد. مخلوق راه خود را می رود ولی در واقع همیشه خود را در راه الهی می یابد. خداوند جهان ملک را در خدمت ملکوت خویش بکار می گیرد پس جهان در ید قدرت خداوند است .
 این مطلب بر اساس با تعابیر قرآنی این است که فاعل های غیر الهی هر چه هستند مسخر فاعلیت الهی هستند. یکی از اقسام فاعل ، فاعل بالتسخیر است که با فاعل بالجبر متفاوت است . فاعل بالتسخیر، فاعلی است که خودش و فعلش مستند به فاعلی بالاتر است. مثلا دست و قوای ما مستند به نفس ما است . نفس و فعل ما نیز مستند به فاعل های ملکوتی است . آنها نیز با افعالشان مسخر فاعل بالاتر است که نهایتا به خداوند متعال می رسد . فاعل بالتسخیر اعم است از فاعل مرید و غیر مرید. فاعل مسخر مرید مثل نفس انسان و فاعل مسخر غیر مرید مانند افعال جوارجی ما . همه فاعل های عالم، مسخر فاعلیت الهی هستند و در جهت اهداف او گام بر می دارند .
 4- کاربرد کلمه علت درباره خداوند متعال روا نیست. ما نباید در عین حالی که علل طبیعی را علت می نامیم، ‌خدای متعال را نیز علت بنامیم و بگوییم با این تفاوت که کار او برتر است. زیرا این کار در شان خداوند نیست .
 نسبت صفات به خداوند متعال
 درباره مورد چهارم این نکته قابل ذکر است که این سخن به برداشت ما از علت باز می گردد. اگر کلمه علت، ذهن ما را نسبت به خداوند به علت های طبیعی سوق دهد، نباید بکار گرفته شود زیرا منقصت مقام الهی می باشد. اما اگر بر اساس مراتب وجود بگوییم که خدای متعال علت است و مراد ما از علت این باشد که کمالات علل طبیعی را دارد و نقص های آنها را ندارد، نگاهی درست است. کمال علل طبیعی اثر گذاری است ، اما علل طبیعی دارای نقص نیز هستند مانند اینکه علم ندارند یا استقلال ندارند و یا محدود هستند. اما خدای متعال علت است یعنی منشا اثری است که این نقص ها را ندارد.
 علامه طباطبایی می فرماید: مکتب قرآن و اهل بیت (ع) در خداشناسی علمی بر جمع میان اثبات و نفی است . یعنی اثبات کمالات و نفی نقایص . ایشان مثالی می زنند که فردی در گذشته از روستا به شهر رفته و در بازگشت افراد آبادی که شهر را ندیده بودند درباره شهر از وی سوالاتی نمودند. از وی می پرسند: آیا شهر کوچه هم دارد؟ وی در پاسخ می گوید آری اما نه مانند این کوچه ها. سوال می کنند: آیا آنجا خانه هم هست؟ می گوید آری اما نه مانند این خانه ها . سوال می شود: آیا در آنجا مرکب هم هست؟ می گوید آری اما نه مانند این مرکب ها. علامه می فرماید این فرد اگر در پاسخ بگوید نیست، سخن نادرستی گفته و اگر بگوید هست باز نیز سخن نادرستی گفته است. سخن صحیح آن گاه است که بگوید هم هست و هم نیست. مکتب اهل بیت (ع) در بیان و معرفی صفات الهی همین شیوه را برگزیده است. از امام صادق (ع) سوال شد آیا می توان خداوند را شی نامید؟ فرمودند آری چيزى كه او را از حد تعطيل (خدائى نيست) و حد تشبيه (مانند ساختن او را بمخلوق) خارج كند (يعنى چون گوئى خدا چيزيست اعتراف بوجودش كرده‏اى پس كافر و طبيعى نيستى اما بايد بدانى كه او چيزيست بيمانند). « سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ الثَّانِي ع يَجُوزُ أَنْ يُقَالَ لِلَّهِ إِنَّهُ شَيْ‏ءٌ قَالَ نَعَمْ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ التَّعْطِيلِ وَ حَدِّ التَّشْبِيه‏» [5]
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین ، ص 192 و 193
[2] تکویر ،
[3] واقعه ، 63 و 64
[4] علم و دین ، ص 451 و 452
[5] کافی ، ج 1 ، ص 83