درس کلام استاد ربانی

91/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : مباحث مقدماتی علم و دین
 رویکرد تاریخی
 در جلسه قبل گفته شد برای شناخت مساله علم و دین از منظر ها و زاویه های مختلفی می توان به بررسی و تحقیق پرداخت . یکی از آنها رویکرد تاریخی به این مساله است. در این رویکرد نظریات اندیشمندان در این باره که در اعصار مختلف بیان شده و چالش ها و پیامدهایی که به دنبال خود داشته و پیشینه بحث و مانند آن را مورد بررسی قرار می گیرد.
 رویکرد روش شناختی و معرفتی شناسی
 رویکرد دیگری که در این حوزه می توان داشت ، شیوه روش شناختی است . بر اساس این رویکرد محقق نسبت میان علم و دین را مورد بررسی قرار می دهد تا بفهمد چه نسبتی میان این دو از جهت تعارض ، تعامل ، تزاجم و سایر نسبت ها برقرار است. آیا آموزه های دینی و علمی کاشف از واقع و نفس الامر هستند یا نه ؟ جایگاه ذهن و قوه تخیل عالمان علم و عالمان دین در این حوزه کجاست؟ آیا ذهن عالم در شکل گیری اندیشه های او تاثیر داشته است یا نه ؟
 نکته ای که در اینجا باید بدان توجه داشت این است که در غرب اصطلاح علم و الهیات مطرح است آنان در این مباحث به جای کلمه دین از کلمه الهیات استفاده می کنند . مراد آنها از الهیات اعم نیز از الهیات در نگاه ماست. در این نگاه دین شناسی یکی از مباحث الهیات خواهد بود .
 بررسی فصول 6و 7 و 8 کتاب علم و دین
 آقای ایان باربور در کتاب علم و دین در سه فصل به رویکرد معرفت شناسانه پرداخته است. نحوه چینش فصول کتاب ایشان به این صورت است: فصل اول کتاب به عنوان مقدمه بوده و چهار فصل بعدی ( از فصل 2 تا فصل 5 ) به رویکرد تاریخی در مورد علم و دین پرداخته است. سه فصل بعدی کتاب ( فصل 6 و 7 و 8 ) ناظر به مباحث روش شناختی در این حوزه است .
 صاحب کتاب علم و دین در فصل ششم ، روش شناسی علوم طبیعی را مطرح نموده و به مباحثی از این دست پرداخته است از جمله اینکه آیا ذهنیت دانشمند در نظریه های علمی او نقش دارد یا نه ؟ آیا دیدگاه رئالیست صحیح است یا دیدگاه ایده آلیست و یا هیچ کدام و دیدگاه صحیح ، رئالیست پیچیده است ؟
 در میان روشنفکران ما و ادبیات آنان نیز رئالیست دو گونه بیان شده است : رئالیست خام و رئالیست پیچیده . بر اساس نظریه رئالیست خام ، فرد معتقد است ذهن انسان عین حقیقت بیرونی را نمایش می دهد و در آن دستکاری نمی کند . ایشان می گویند ما چنین رئالیستی نداریم . سپس متهم می کنند که فلسفه و کلام اسلامی بر اساس رئالست خام بنا شده و جزم گرا می باشد . در مقابل این نظریه ، رئالیست پیچیده قرار دارد . قائلین به این رئالیست واقعیت را قبول دارند اما می گویند: در ذهن ما واقعیت لخت و عریان وجود ندارد بلکه آنچه وجود دارد واقعیت تعبیر شده است. گزاره های دینی نیز این گونه هستند . اینان معتقد اند که آموزه های دینی خواه از سرچشمه وحی برخواسته باشد یا از راه کشف و شهود و تجربه های دینی ، در ذهن عالمان دین با تعبیر وجود دارد و اساسا ما وحی تعبیر نشده نداریم .
 این مسائل، امور مهم و دقیقی است که ما هم باید موضع خود را نسبت به آنها مشخص کنیم . اگر یک عالم و اندیشمند در مباحث معرفت شناسی موضع درستی نداشته باشد هم خودش دچار آشفتگی می شود و هم در مواجه با نظریات مختلف بر این آشفتگی می افزاید.
 نویسنده کتاب علم و دین در فصل بعدی یعنی فصل هفتم، به مبحث روش شناسی علوم اجتماعی و انسانی پرداخته است . وی در این فصل نیز بحث می کند که آیا ذهن دانشمند در آموزه های او نقش دارد یا نه ؟ اگر نقش دارد نقش آن چه میزان است ؟
 ایشان در فصل بعدی بحث روش شناسی دین را مورد بررسی قرار داده است .
 رویکرد فلسفی و هستی شناختی
 کلمه فلسفه حداقل دارای دو تلقی و کاربرد است. آنچه در میان ما از کلمه فلسفه معروف است فلسفه اولی است که با اشارات ابن سینا و حکمت الاشراق و حکمت متعالیه شناخته می شود . موضوع این علم وجود یا موجود بما هو موجود است . فلسفه بر اساس این کاربرد یک علم هستی شناسانه است . در این علم مباحث کلان هستی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد . مانند بحث واجب و ممکن بودن وجود ، علت و معلول، وحدت و کثرت و مانند آن . اما دنیای امروز کاربردی دیگری برای فلسفه بیان کرده است که در محافل غربی بیشتر رایج است و آن را فلسفه مضاف گویند . مضاف الیه فلسفه یک از علوم و فنون بشری است مثلا اخلاق یک علم و هنر یکی از فنون است و گفته می شود فلسفه اخلاق یا فلسفه هنر . از جمله این فلسفه ها ، فلسفه علم و فلسفه دین است.
 اما چه نسبتی میان فلسفه اولی و فلسفه مضاف است؟ بر هر دو معنا فلسفه به لحاظ متد و روش ، نقادانه است. در فلسفه فارغ از متعلق و موضوع، به لحاظ روش ویژگی هایی خاصی وجود دارد که از جمله آنها نگاه نقادانه بودن است . فیلسوف نگاهی نقادانه و بدور از پیش داوری به مسائل دارد . او در پی کشف حقیقت است و نسبت به امری تعلق خاطر و تعصب ندارد . به عبارت دیگر فیلسوف نسبت به آنچه مورد بررسی و دقت قرار می دهد به شرط شی و به شرط لا نیست . ( اینکه آیا فلاسفه در مقام عمل چقدر در این زمینه توفیق یافته اند سخن دیگری است ) . در این روش و نگاه عقل میدان دار است و با خط کش تعقل مسائل را مورد بررسی قرار می دهد . اینان می گویند یک متکلم دینی وقتی وارد بحث می شود از آنجا که ابتدا دینی را برگزیده است آنچه مطرح می کند هر چند عقلی باشد در راستای اثبات آن دین است . اما اینکه چقدر این سخن صحیح است یا نه سخن دیگری است.
 حاصل اینکه بررسی نسبت میان علم و دین را با نگاه بی طرفانه و نقادانه ، رویکرد فلسفی به آن گویند. برخی از آنجا که علم زده هستند و خدای خود را جابجا نموده اند نمی توانند نگاهی بی طرفانه به این مساله داشته باشند. آنان خدای متافیزیکی را برداشته و علم را به جای آن قرار داده اند و این هم در حقیقت نوعی پرستش می باشد .
 نکته دیگر قابل توجه در این بحث این است که گاه در مقایسه علم و دین مستقیما نظریه های علمی را با آموزه های دینی سنجیده می شود مثلا علم جدید می گوید خورشید محور است و زمین به دور آن می گردد اما ارباب کلیسا می گفتند زمین محور عالم است. در اینجا میان این دو آموزه تعارض برقرار است و گاه این نسبت تعامل است مانند این که علم می گوید عالم نظام مند است و دین نیز همین را می گوید. از تعامل این دو ، برهان اتقان صنع بدست می آید . لذا گاه مسائل علمی و دینی را مستقیما با هم بررسی می کنیم و گاه اینگونه نیست بلکه با یک واسطه وارد می شویم . مانند اینکه رابطه تعارض و یا تعامل علم و دین به خاطر یک عنصر یا عامل فلسفی بوده است . آقای ایان باربور این مطب را مقدمه کتاب خویش بیان کرده اند . وی در ص 12 کتاب علم و دین می گوید: « فلسفه دین کاربرد روشهای انتقادی فلسفه برای تبیین مقبولات و مفاهیم سنن گوناگون دینی است.(فلسفه علم ، عملکرد مشابهی برای علوم دارد ) از مباحث فلسفه قدیم ، آنچه بیشتر با دین و علم ارتباط و بر آن تاثیر دارد ، نخست شناخت شناسی است که با ماهیت معرفت و شناخت ( روشهای پژوهش ، معیار حقیقت نقش عالم [= داننده ] و منزلت علم ) سر و کار دارد و دیگر متافیزیک است که به کلی ترین مقولات برای درک و دریافت و تعبیر و تفسیر ماهیت حقیقت ( زمان ، علیت، ذهن ، ماده و نظایر آن ) می پردازد . امروزه بسیاری از اهل تحقیق وظیفه فلسفه را تحلیل زبان هایی که در حوزه های مختلف زندگی بشر بکار می رود با توجه به عملکردهای هر یک می دانند » [1] به عنوان نمونه به این بحث پرداخته می شود که آیا نظام جهان اخلاقی است یا نه ؟ آیا جهان به سمت ارزشها گرایش دارد یا ضد ارزشها یا بی طرف است ؟ دین می گوید نظام جهان نظامی اخلاقی است و انسان در صورتی ارزشمند خواهد بود که هماهنگ با عالم در مسیر اخلاق قرار گرفته و خود را مزین به آن نماید .
 رویکرد کلامی به مساله علم و دین
 آیا می توان مساله علم و دین را از منظر کلامی مورد بررسی قرار داد؟ آری. کار متکلم حفاظت از مرزهای دین و سنگربانی از آن است. امام حسن عسکری (ع) می فرمایند «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِم‏» [2] عالمان دینی مرزبان هستند و در جبهه رویارویی فکری و فرهنگی، خط مقدم عقاید است . مرحوم آیت الله گلپایگانی در مسجد اعظم یک روز به طلاب فرمودند در منبرهای خود مقداری اعتقادات نیز بگویید زیرا در صورتی که اعتقادات مردم سست شود جایی برای بحث های ما باقی نخواهند ماند. زیرا فقیه می خواهد باید ها و نباید های شرعی را بیان کند و قبل از آن باید امور اعتقادی ثابت شده باشد .
 دفاع از دین نیز چند گونه است :
  1. دفاع کورکورانه مانند اهل حدیث و سلفی ها که این گونه دفاع می کنند . آنان عقل و فکر را کنار گذاشته و بدون انصاف به دفاع از عقاید خود می پردازند .
  2. دفاع عاقلانه مانند آنچه علامه حلی، خواجه نصیر الدین طوسی و شهید مطهری و دیگران داشتند. آنان بر اساس روش منطقی و منصفانه به دفاع از آموزه های دین پرداختند. کتاب المراجعات در مواجه با عقاید اهل سنت این گونه برخورد نموده است به همین خاطر است که توانسته عده زیادی را به سمت مکتب اهل بیت (ع) سوق دهد .
 بنابراین می توان علم و دین را متکلمانه نیز مورد بررسی قرار داد. نویسنده کتاب علم و دین نیز روی هم رفته انسان منصفی است و سعی نموده است منطقی و استدلالی بحث نماید . او دیدگاه های خود را مطرح می کند و حرف های دیگران را نیز بی طرفانه نقل می کند. این شیوه ای صحیح و درست است . چرا عالمان الازهر مصر کتاب تفسیر مرحوم طبرسی را با اینکه کتابی شیعی است اما مورد توجه قرار دادند؟ آیا ایشان از مواضع خود عقب نشینی کرده است؟ حاشا و کلا . اما شیوه ایشان این گونه بوده است که سخن عالمان دیگر را منصفانه و بی طرفانه نقل می نماید . این شیوه تجربه شده و بسیار راه گشا است . هر چه انسان به صورت منطقی و با حوصله و منصفانه سخن بگوید و بحث نماید و سخنان طرف مقابل را خوب گوش دهد، کلامش دلنشین تر و موفق تر خواهد بود .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] علم و دین ، ایان باربور ، ص 12
[2] بحار ، ج 2 ، ص 5