درس کلام استاد ربانی

91/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : قاعده اهم و مهم
 موضوع بحث بررسی قاعده اهم و مهم و نقش آن در کشف احکام شرعی است. در جلسات گذشته برخی از مبانی این قاعده مورد بررسی قرار گرفت . برای درک صحیح این قاعده به بررسی پاره ای از نمونه ها و مصادیق مهم این قاعده می پردازیم که از جمله آنها مساله تقیه است. تقیه یک رفتار عقلانی و به مقتضای حکم عقل است که مبتنی بر قاعده اهم و مهم می باشد. مساله تقیه در آیات و روایات نیز بیان شده است اما از آنجا که مبنای عقلانی دارد لذا آیات و روایاتی که در این باب وجود دارد در حقیقت ارشاد به این حکم عقل است و جنبه تاسیسی نخواهد داشت. بر این اساس سخن کسانی که تقیه را در مذهب شیعه رد می کنند ، هم با آیات و روایات مخالف نموده اند و هم حکم عقل بدیهی را نادیده گرفته اند .
 تقیه رخصت نه عزیمت
 نکته تکمیلی که بحث تقیه مورد نظر است این است که حکم اولیه در مساله تقیه جواز است نه وجوب. یعنی در صورتی که فرد برای حفظ جان یا مال و عرض خویش از تقیه بهره می گیرد کار حرامی انجام نداده است نه اینکه بر او واجب است تقیه نماید. به اصطلاح فقهی تقیه یک رخصت است نه عزیمت . لذا در مورد عمار و پدر و مادر او یاسر و سمیه هر دو گونه رخ داد. عمار برای حفظ جان خویش تقیه نمود و ایمان خود را پنهان داشت و در نتیجه جانش را نجات داد اما یاسر و سمیه تقیه نکردند و به شهادت رسیدند. پیامبر اکرم (ص) وقتی از این جریان مطلع شد کار هر دو را تحسین نمود. در روایت آمده است « أنها نزلت في عمار بن ياسر حيث أكرهه و أبويه ياسرا و سمية كفار مكة على الارتداد فأبى أبواه فقتلوهما و هما أول قتيلين في الإسلام و أعطاهم عمار بلسانه ما أرادوا مكرها فقيل يا رسول الله إن عمارا كفر فقال كلا إن عمارا ملئ إيمانا من قرنه إلى قدمه و اختلط الإيمان بلحمه و دمه فأتى عمار رسول الله ص و هو يبكي فجعل النبي ص يمسح عينيه و قال ما لك إن عادوا لك فعد لهم بما قلت و عن الصادق ع فأنزل الله فيه إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ الآية فقال له النبي ص عندها يا عمار إن عادوا فعد فقد أنزل الله عذرك و أمرك أن تعود إن عادوا » [1]
 این حکم اولیه تقیه است اما اگر بر اساس قاعده اهم و مهم امر به گونه ای باشد که تقیه نکردن مفسده ای عظیم را به همراه داشته باسد مانند اینکه باعث می شود به دین ضربه وارد شود یا جان عده ای به خطر بیفتند در این صورت تقیه نمودن بر اساس قاعده اهم و مهم لازم و واجب است .
 استثنائات تقیه
 از حکم تقیه برخی موارد استثنا شده است و در آن موارد دیگر تقیه جایز نیست. مرحوم امام در کتاب رسائل چند مورد را در این باره بیان نموده اند . ایشان می فرمایند «إنّ أدلّة التقيّة و الحرج و الضرر، منصرفة عن بعض المحرّمات التي في غاية الأهمّية بحسب الشرع و العقل و ارتكاز المتشرّعة، كالإكراه علىٰ إبطال حجج الإسلام بالمغالطات، و كهدم الكعبة المعظّمة و محو آثارها؛ بحيث يبطل هذا المشعر و يمحو أثره » [2]
  1. یکی از مواردی که تقیه جایز نیست اموری از واجبات و محرمات است که در نزد شارع با اهمیت است مانند تخریب خانه کعبه و مشاهد شریفه به گونه ای که بازسازی آنها ممکن نباشد در این صورت و لو جان فرد در خطر باشد اما باز نمی تواند به این امور دست بزند .
  2. در مورد کسانی که علیه اسلام و قرآن ردیه می نویسند و تفسیر قرآن را به گونه ای انجام می دهند که دین از بین رفته و نتیجه آن الحاد خواهد بود . اینجا نیز جای تقیه نیست . امام حسین (ع) از همین منطق بهره گرفتند و فرمودند اگر امروز با فساد مقابله نشود فاتحه اسلام خوانده خواهد شد « إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، و على الإسلام السّلام، إذ قد بليت الأمّة براع مثل يزيد» لهوف ، ص 24
 هر چند در این موارد ادله لا ضرر، لا حرج ، تقیه و مانند آن وجود دارد اما از آنها نمی توان استفاده نمود زیرا ادله طرف مقابل بر این ادله حاکم است .
  1. گاه اهمیت مورد تقیه مهم است اما به مقدار موارد فوق نمی رسد اما فردی که می خواهد مرتکب آن شود دارای جایگاه ویژه ای است . مثلا یک مرجع تقلید که مورد اعتنای مردم است اکراه شود بر خوردن شراب یا حفظ جان . برای چنین فردی نیز تقیه در این امور جایز نیست .
  2. مورد دیگری که تقیه جایز نیست آنجایی است که تقیه باعث شود اصول اسلام یا مذهب در خطر قرار گیرد . مانند اینکه منحرافان بخواهند احکام ارث و مانند آن را تغییر دهند . اینجاست که عالمان دین نباید سکوت کرده بلکه به مقابله برخیزند و علم خویش را آشکار نمایند . در روایت آمده است «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِيمَان‏» بحار ، ج 48 ، ص 253 بدعت هایی که در جامعه صورت می گیرد دو گونه است گاه بدعت علمی است که در این صورت اقدام بر علیه آن بر علما واجب است و گاهی بدعت عملی است در این صورت بر عالم و غیر عالم جلوگیری از آن واجب است . در زمان ما هر چند وقت برخی افراد دیدگاه جدید و تفسیری خاص از دین ارائه می کنند که با آموزه های دینی در تضاد است و که در صورتی که در مقابل آنها جبهه گیری نشود باعث ضربه زدن به دین و ایجاد فرهنگی منحرف است لذا بر عالمان دین لازم است در این موارد سریع وارد صحنه شده و آن اندیشه را باطل نمایند. این امر ممکن نیست مگر اینکه عالمان دین دارای دو ویژگی ممتاز باشد : یکی آگاهی به زمان خویش و دیگری دارا بودن غیرت دینی است .
  3. یک دیگر از استثنائات تقیه که در روایات نیز بیان شده است آن جایی است که فرد برای حفظ جان خود لازم است خون دیگری را بریزد . در این جا نمی توان به قاعده لاضرر و لا حرج تمسک نمود و جان خود را حفظ و خون دیگری را ریخت . در حدیث صحیحی از امام باقر (ع) آمده است «إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ- فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّة » کافی ، ج 2 ، ص 220
 آنچه امام (ع) در این روایت می فرمایند به صورت مطلق است و در بر اساس آن تفاوتی میان مرد یا زن ، عالم یا غیر عالم ، سید و عامی نیست . لذا اگر فرد عالمی را مجبور نمایند یا خود را بکشد و یا فرد عوامی را ، نمی تواند به اعتبار اینکه او عالم است و وجود او برای جامعه مفیدتر است ، آن فرد عامی را از بین ببرد .
 
 
 سوال و جواب
 درباره مورد اخیر این سوال پیش می آید که آیا قاعده اهم و مهم که قاعده ای عقلی است در اینجا تخصیص خورده است یا نه ؟ زیرا عقل می گوید فرد عالم برای جامعه مفید تر است و خود شارع نیز میان عالم و غیر عالم تفاوت قائل شده است . مثلا در مورد مرگ عالم فرموده اند «وَ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ انْثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا تُسَدُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَيُشَيِّعُهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنْ مُقَرَّبِي السَّمَاء » [3] بنابراین از طرفی عقل می گوید در تزاحم میان آنجا که عالم بخواهد جان خود را از دست بدهد و یا یک غیر عالم از میان ببرد ، جان عالم مهمتر است اما از طرف دیگر روایت امام (ع) مطلق است و تقیه در مورد دماء دیگران را به صورت مطلق جایز نمی داند . مساله در اینجا چگونه است ؟
 پاسخ این سوال آن است که شارع مقدس آنجا که می فرماید « فلما بلغ الدم فلیس التقیه » نمی خواهد بگوید از نظر من، عالم و غیر عالم و یا دیگران همه مساوی هستند بلکه از آن جا که اما امر مهمتری در کار است تقیه در این موارد را جایز نمی داند . شارع مقدس می داند اگر این باب را در اینجا بگشاید ممکن است دماء مردم بازی چه دست برخی قرار گرفته و پیامدهای سوئی برای جامعه داشته باشد به همین جهت در مورد دماء، احتیاط شده است. این مساله نیز خود مطابق قاعده اهم و مهم است پس این قاعده عقلی تخصیص نخورده است . اساسا ویژگی قاعده اهم و مهم این است که خود کنترل است که می تواند در محدوده خویش نیز نقش ایفاء نماید .
 نمونه دیگری از قاعده اهم و مهم مساله کذب نافع است که انشاء الله در جلسه بعد پیگیری می شود .
 
 
 
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] بحار ، ج 66 ، ص 37
[2] رسائل امام ، ج 2 ، ص 177
[3] خصال ، ج 2 ، ص 504