درس کلام استاد ربانی

90/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : توانایی عقل در کشف مصالح و مفاسد واقعی
 سخن در کشف ملاکات احکام شرعی توسط عقل است. این ملاکات اگر در لسان شرع آمده باشد، می توان از آن ها به عنوان مبنای اجتهاد استفاده نمود و دیگر سخنی نیست. سخن و بحث در آنجایی است که چنین امری در روایات بیان نشده و عقل بخواهد آنها را کشف نموده و مبنای کشف احکام شرعی قرار دهد . لذا این سوال مطرح است که آیا عقل توانایی کشف مناطات و ملاکات احکام را دارد یا نه؟
 روایات مثبت توانایی عقل در شناخت احکام دین
 در مورد این مساله در روایات نه دلیل خاصی بر اثبات آن داریم و نه برنفی آن . بلکه آنچه وجود دارد عمومات و اطلاقات است. در این حوزه دو دسته عمومات وجود دارد . دسته ای بر توانایی فی الجمله عقل در فهم شریعت دلالت می کند. از جمله آنها برخی از آیات و روایاتی است که عقل به عنوان حجت الهی به رسمیت شناخته است. آیاتی که به موضوع عقل پرداخته اند به صورت تفصیلی مورد بررسی قرار گرفت. در اینجا سوال می شود آیا از این آیات و روایات در خصوص توانمندی عقل در کشف ملاکات می توان استفاده کرد یا نه ؟ آنچه ما به صورت قطعی می دانیم این است که مسلما مقصود از این روایات، توانایی بالجمله عقل در شناخت دین نیست . یعنی این گونه نیست که همه حوزه های دین که در آنها بحث فهم مطرح است قلمرو عقل می باشد . قرینه قطعیه داریم که این مقصود نیست. زیرا در خود روایات بیان شده که عقل برای شناخت شریعت الهی کافی نیست و به وحی و معصومین نیازمند است . انسان در مسیر دین اگر بخواهد به معرفت کامل دست یابد، عقلش کافی است.
 بنابراین بدست آمد که عموماتی که عقل را حجت دانسته است قطعا مقید شده است. علاوه بر اینکه ما تقییدی دیگری داریم و آن اینکه، معرفتی که ظنی باشد معتبر نیست. پیروی از ظن و گمان در قرآن کریم مورد نهی قرار گرفته است. « وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً » [1] و « إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا » [2] به عبارت دیگر از نظر کمیت بالجمله بودن توانایی عقل در حوزه دین، رد شده است و از نظر کیفیت، تنها معرفتی معتبر دانسته شده که یقینی یا لااقل اطمینان آور باشد .
 در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا عقل بشر می تواند در ملاکات احکام به این مقدار از علم برسد یا نمی تواند ؟ اگر بتواند ادله مثبته شامل حال او می شود ( پس شبهه مصداقیه خواهد بود نه مفهومیه ) و اگر نتواند بر اساس این دسته از روایات حجیت آن ثابت نمی شود . حاصل سخن این می شود که آنچه از ادله مثبته بدست می آید این است که شناخت عقل مورد منع قرار نگرفته است .
 روایات نافی توانایی عقل در شناخت احکام دین
 در نقطه مقابل روایاتی وجود دارد که عقل را در شناخت احکام شرعی ناتوان دانسته و از پیمودن چنین راهی منع شده است . در مورد این دسته از روایات نیز این سوال مطرح می شود که آیا ما در این روایات دلیل خاصی داریم که از پیمودن این راه منع شده باشد؟ در اینجا هم مانند قبل روایت خاصی نداریم بلکه عموماتی در اینجا وجود دارد . سوال دیگری می شود و آن اینکه آیا از عموم این گونه روایات مثل « إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَة» [3] و مانند روایت ابان ابن تغلب می توان منع ورود عقل در شناخت احکام شرعی را به دست آورد یا نه؟ مرحوم شیخ فرمودند: مفاد این روایات آن است که چون رونده این راه کثیرا دچار خطا می شود لذا و لو به یقین هم دست یابد، ‌باز از پیمودن این راه منع شده است.
 وقتی در این روایات نظر می کنیم در نگاه اول، منع استفاده می شود. جهت آن نیز این است که اولا اطلاق این روایات، مورد نظر نیست. زیرا یقین داریم که در اصل اثبات خدای متعال و نبوت و شریعت، عقل یگانه حجت است. پس این موارد یقینا خارج است. اما از آن طرف می توان گفت اطلاق روایت در غیر این موارد بر حجتت خویش باقی است.
 مرحوم شیخ فرمودند « الإنصاف أن الركون إلى العقل فيما يتعلق بإدراك مناطات الأحكام لينتقل منها إلى إدراك نفس الأحكام موجب للوقوع في الخطإ كثيرا في نفس الأمر و إن لم يحتمل ذلك عند المدرك كما يدل عليه الأخبار الكثيرة الواردة بمضمون أن دين الله لا يصاب بالعقول و (: أنه لا شي‏ء أبعد عن دين الله من عقول الناس). و أوضح من ذلك كله (رواية أبان بن تغلب عن الصادق عليه السلام » [4]
 مرحوم علامه مجلسی در بحار کلامی نظیر کلام مرحوم شیخ دارند . ایشان بعد از بیان نهی از قیاس می فرماید «يحتمل أن يكون المراد بالقياس هنا أعم من القياس الفقهي من الاستحسانات العقلية و الآراء الواهية التي لم تؤخذ من الكتاب و السنة و يكون المراد أن طريق العقل مما يقع فيه الخطأ كثيرا فلا يجوز الاتكال عليه في أمور الدين بل يجب الرجوع في جميع ذلك إلى أوصياء سيد المرسلين صلوات الله عليهم أجمعين و هذا هو الظاهر في أكثر أخبار هذا الباب‏» [5]
 بررسی این دو دسته از روایات
 در کتاب وسایل ج 18 ، ص 20 41 حدود 52 روایت آمده است . عنوان باب این است «باب عدم جواز القضاء برأی و الاجتهاد و المقاییس فی نفس الاحکام الشرعیه » . این روایات را می توان در 5 دسته ، تقسیم نمود :
  1. دسته ای که در آنها از عمل به قیاس نهی شده است. روایت 3،4 ،10 ، 11، 15، 18، 20، 23، 24، 36 ، 41، 43 ،44
  2. دسته ای که در کنار قیاس عمل به رأی را نیز نکوهش نموده است . روایت 20، 26، 32، 38
  3. روایاتی که در آنها فقط کلمه رأی آمده و از آن نکوهش شده است . روایت 6، 7، 12، 14، 21، 29، 39، 45، 50
  4. روایاتی که از عمل به ظن نکوهش نموده و توصیه به پیروی از یقین شده است . روایت 9، 42
  5. دسته ای که تفسیر به رأی نمودن کلام الهی را منع نموده است . مانند روایت 22 و 45
 صدور روایت در فضای عینی
 نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که روایاتی که از ائمه معصومین صادر شده است در یک خلع ذهنی نبوده است بلکه در یک فضای عینی و با توجه به پرسش های انجام شده و در فضای جامعه اسلامی مطرح شده است . پاسخ ائمه معصومین در این حوزه، ناظر به یک جریان فکری است که در آن زمان رایج بوده است . در آن عصر برخی تنها به کتاب الهی و عقل توجه کرده و عترت را کنار گذاشته بودند . از سقیفه به بعد دو خط فکری در جهان اسلام به وجود آمد . برخی می گفتند «حسبنا کتاب الله» و از عقل خودمان بهره می گیریم . خط فکری دیگر این بود که به سراغ کتاب و عترت با هم می رفتند و فهم کتاب الله را بدون عترت صحیح نمی دانستند .
 مرحوم حر عاملی نیز در کتاب وسایل بعد از این باب، بابی را می گشاید با عنوان وجوب الرجوع الی المعصومین و در آن احادیثی را بیان می کنند که در شناخت قرآن کریم و دین اسلام باید در خانه اهل بیت (ع) رفت .
 آنچه از مجموع این نکات بدست می آید این است که اگر کسی بخواهد عقل و رای و اجتهادش را بدون رجوع به اهل بیت (ع) حجت بداند، مرتکب خطا شده است. آنچه در روایت ان دین الله لا یصاف بالعقول بیان شده است گویای همین مطلب است . کامل روایت که از وجود نازنین امام زین العابدین (ع)‌ است چنین است « إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَة وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اهْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ دَانَ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ وَ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِي بِهِ حَرَجاً كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِيَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ هُوَ لَا يَعْلَم‏» [6] عبارات حضرت ذکر خاص بعد از عام است و برای توضیح آن عام بیان شده است . یعنی مراد از عقول ناقصه همان آراء باطله است .
 یک فرض این است که ما به مدینه علم پیامبر (ص) رجوع نکنیم و خود را رجلی در مقابل حضرت امیرالمومنین (ع) بدانیم . این مساله در روایات رد شده است . اما در مقابل این جریان، فرمودند دینتان را از ما بگیرید و فرمودند «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع‏ » [7]
 آنچه امام صادق (ع) در این جا بیان می فرمایند با تکیه بر کتاب و سنت و برخواسته از آن است یعنی این گونه نیست که [نعوذ بالله] حضرت در مقابل دیگر عالمان آن عصر فرموده باشند که به من رجوع کنید. بلکه سخن ایشان بر اساس قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) است . به همین جهت است که این سخن برای موافق و مخالف حجت است . برخی از ادله قرآنی و روایی آن از این قرار است :
  1. آیه اولی الامر «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏» نساء ، 59
  2. آیه ولایت «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» مائده ، 55
  3. حدیث ثقلین که پیامبر اکرم (ص) فرمودند : «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا» بحار ، ج 23 ، ص 108
  4. حدیث مدینه علم «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا وَ هَلْ تُدْخَلُ الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ بَابِهَا» بحار ، ج 10 ، ص 120
 تنقیح مناط در اجتهاد
 قدم اول در اجتهاد بررسی در میان عام و خاص ها و مطلق و مقید ها و مانند آن است . با این کار مجتهد می تواند به مدلول کلام اهل بیت (ع) دست یابد. در قدم دوم به تنقیح مناط دست می زند . این کار باز کردن دکانی در عرض معصومین نیست بلکه وی در سایه آنها عمل می کند. او از همین کلمات معصومین استفاده نموده و با روش منطقی و معقول به کشف ملاکات می پردازد. اگر در این گام بتواند به صورت یقینی به ملاکی دست یابد ، در موارد دیگری که سخن معصوم را در اختیار ندارد می گوید من یقینا کشف نمودم که معصوم چنین فرموده است .
 بنابراین اجتهاد توصیه خود معصومین است و روش آن را نیز خود ایشان یاد داده اند . حال وقتی اصل اجتهاد از طرف اهل بیت (ع) مجاز شد ، تنقیح مناط نیز مجاز است زیرا تنقیح مناط نیز خود نوعی اجتهاد است .
 آنچه تا کنون بیان شد تئوری این مساله بود . از این جا به بعد مواردی که عالمان شیعه از این عمل استفاده کرده اند بیان می شود .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] اسراء ، 36
[2] یونس ، 36
[3] بحار ، ج 2 ، ص 303
[4] فرائدالأصول، ج 1، صفحه 21
[5] بحار ، ج 2، ص 288
[6] بحار ، ج 2 ، ص 303
[7] بحار ، ج 2 ، ص 245