درس کلام استاد ربانی

90/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : توانایی عقل در کشف مصالح و مفاسد واقعی
 سخن در این بود که آیا عقل می تواند ملاکات و مناطات احکام را کشف نماید و از طریق آنها به احکام شرعی دست یابد، یا چنین توانایی ندارد ؟ دیدگاه برخی از بزرگان در این باره نقل شد . ایشان معتقد بودند عقل انسان در دستیابی به مصالح و مفاسد واقعی احکام شرعی ناتوان است و اگر وارد این مسیر شود غالبا دچار خطا می شود لذا باید از آن پرهیز شود . اینک به بررسی آن دیدگاهها می پردازیم .
 مرحوم سید مرتضی فرمودند در اینکه احکام شریعت تابع مصالح و مفاسد است سخنی نیست اما عقل نمی تواند به تفاصیل آنها بار یابد « و نعلم على جهة الجملة أنّ كلّ شي‏ء أوجب علينا في الشّرع فلا بدّ فيه من وجه وجوب، و كلّ شي‏ء حرّم فلا بدّ فيه من وجه قبح، و إن كنّا لا نعلم جهات الوجوب و القبح على سبيل التّفصيل، و لا نجعل الأمر و النّهى مؤثّرين في تلك الجهات، بل يدلاّن عليها » [1]
 مرحوم شیخ انصاری نیز در این باره روی چند نکته تاکید نمودند :
 « الإنصاف أن الركون إلى العقل فيما يتعلق بإدراك مناطات الأحكام لينتقل منها إلى إدراك نفس الأحكام موجب للوقوع في الخطإ كثيرا في نفس الأمر و إن لم يحتمل ذلك عند المدرك كما يدل عليه الأخبار الكثيرة الواردة بمضمون أن دين الله لا يصاب بالعقول و (: أنه لا شي‏ء أبعد عن دين الله من عقول الناس). و أوضح من ذلك كله (رواية أبان بن تغلب عن الصادق عليه السلام: » [2]
  1. رکون و اعتماد به عقل برای کشف ملاکات احکام سبب خطا انسان در نفس الامر است. و این خطا حتی برای کسانی که به یقین در این حوزه دست یافته اند وجوددارد زیرا خاصیت این طریق خطا خیزی است .
  2. ایشان استناد نمودند به برخی روایات که مضون آنها بیان می نماید «ان دین الله لا یصاف بالعقول » و «انه لا شی ابعد عن دین الله من عقول الناس » و همچنین به روایت ابان ابن تغلب در مورد تفاوت دیه زن و مرد استناد کردند. در آن روایت امام علیه السلام، ابان را به جهت اینکه فهم حکم شرعی را به عقل استناد داده بود مورد توبیخ قرار دادند. و معنای آن این است که مناطات و ملاکات احکام به گونه ای نیست که بتوان با عقل به آنها دست یافت .
 شیخ محمد حسین اصفهانی ، صاحب نهایه الدرایه نیز بر دو مطلب تاکید نمودند : « أنّ مصالح الأحكام الشّرعيّة المولويّة الّتي هي ملاكات تلك الأحكام و مناطاتها لا تندرج تحت ضابط و لا تجب أن تكون هي بعينها المصالح العموميّة المبنى عليها حفظ النّظام و إبقاء النّوع و عليه فلا سبيل للعقل بما هو إليها. » [3]
 
  1. ملاکات و مناطات احکام از فهم ما خارج است زیرا ضابطه خاصی در آنها نیست .
  2. واجب نیست که مناطات احکام شرعی همان مصالح نوعیه برای بشر باشد .
 بررسی کلام مرحوم سید مرتضی
 باید فرمایش این بزرگان را مورد بررسی قرار داد تا روشن شود چه مقدار از آن مورد پذیرش است . در کلام مرحوم سید مرتضی ، تعلیلی ذکر نشده است و همین مقدار فرموده اند که ملاکات احکام شرعیه به صورت تفصیلی در اختیار ما نیست.
 این سخن درست است و کسی معتقد نیست که بالجمله ملاکات در اختیار انسان قرار دارد . اساسا نزاع مثبتین و نافین در این مساله در بالجمله نیست بلکه در فی الجمله است. کسانی که به توانایی عقل در کشف ملاکات احکام معتقد ، می گویند عقل می تواند فی الجمله به برخی از این ملاکات آنهم در امور اجتماعی بار یابد. استاد مطهری در این باره می فرماید «عقل عاملى است كه مناطات احكام را- البته نه در همه جا بلكه در مواردى- كشف مى‏كند. در مواردى به ملاكات احكام پى مى‏برد و علل احكام را كشف مى‏كند» [4] و در جای دیگر می فرماید «چون احكام تابع مصالح و مفاسد نفس الامرى هستند و اين مصالح و مفاسد هم غالباً در دسترس ادراك عقل بشر است، پس عقل بشر هم مى‏تواند خودش قانون اسلام را كشف كند. اگر بگوييد: چنانچه اسلام چنين چيزى مى‏خواست خودش مى‏گفت، مى‏گوييم: چه مى‏دانى؟ شايد گفته و به ما نرسيده و لزومى هم ندارد كه گفته باشد. وقتى كه همين قدر به ما گفته عقل خودش يك حجت است؛ خداوند دو حجت دارد: حجت ظاهرى و حجت باطنى؛ حجت ظاهرى پيغمبرانند كه عقل خارجى هستند و حجت باطنى عقل است كه پيغمبر درونى است، همين براى ما كافى است. اين همان چيزى است كه خود اسلام گفته است.» [5]
 البته بحث ایشان ناظر به احکام اجتماعی اسلام است . عبارت های دیگر ایشان گویای این مطلب است «قوانين اسلامى به اصطلاح امروز در عين اينكه آسمانى است، زمينى است يعنى براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگى بشر است، به اين معنا كه جنبه مرموز و صد درصد مخفى و رمزى ندارد كه بگويد: حكم خدا به اين حرفها بستگى ندارد، خدا قانونى وضع كرده و خودش از رمزش آگاه است. اسلام اساساً خودش بيان مى‏كند كه هرچه قانون من وضع كرده‏ام براساس همين مصالحى است كه يا به جسم شما مربوط است يا به روح شما، به اخلاق شما، به روابط اجتماعى شما، به همين مسائل مربوط است؛ يعنى يك امور به اصطلاح مرموزى كه عقل بشر هيچ به آن راه نداشته باشد نيست.» [6]
 بررسی کلام علامه حلی
 علامه حلی فرمودند ملاکات احکام خفی است و چه بسا شارع مصلحتی را در نظر دارد و ما نمی دانیم مثل رکعات نماز یا مقدار حدود. درباره این سخن باید گفت ما نیز این مطلب را قبول داریم اما سخن در این است که آیا عقل هیچ گاه نمی تواند به ملاکات دست یابد یا گاهی دستیابی برای او ممکن است؟ این مساله در آینده مورد بررسی قرار می گیرد .
 بررسی کلام مرحوم شیخ انصاری
 چند نکته در کلام ایشان قابل توجه است :
 1- اولین نکته ای که ایشان می فرمایند این است که رجوع به عقل برای کشف ملاکات احکام موجب افتادن در خطا است . می گوییم اگر کسی بخواهد در همه موارد به ملاکات کشف شده توسط عقل رجوع کند سخن شما درست است و او غالبا دچار خطا می شود و تنها معصومین هستند که توسط وحی الهی از ملاکات احکام مطلع هستند . اما در صورتی که مقصود این باشد که اگر فی الجمله هم به ملاکات رجوع نماییم کثیرا دچار خطا می شود این اول کلام است و نیازمند اثبات است. گفته شد نزاع بین مثبت و نافی در بالجمله نیست بلکه در فی الجمله آن هم در حوزه احکام زندگی اجتماعی و دنیوی بشر است.
 2- مرحوم شیخ در ادامه می فرماید حتی کسی که در مناطات احکام به یقین برسد باز نباید از این راه استفاده نماید. سپس سوال مقدری در کلام ایشان مطرح می شود که پاسخ می دهند و آن اینکه چه بسا گفته شود حجیت یقین ذاتی است و دیگر قابل سلب و اثبات نمی باشد، پس چگونه وی را از یقینش منع می کنید ؟ می فرمایند آنچه ما منع می کنیم، یقین نیست بلکه پیمودن این راه پر خطا است. زیرا از آنجا که رونده این راه غالبا به خطا می رود و اگر یقین هم کسب نماید از باب جهل مرکب است و در واقع کاریکاتور یقین است نه خود یقین ، این راه مورد منع قرار می گیرد و این مساله با ذاتی بودن یقین منافاتی ندارد .
 3- در مورد استناد به روایت « ان دین الله لا یصاف بالعقول » باید گفت :
 الف ) اولا در منابع روایی چنین تعبیری نیامده است . آنچه آمده چنین است: « إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَة » [7] و «وَ إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْمَقَايِيس‏» [8] .
 لذا درست است که مرحوم شیخ فرموده است این تعبیر مضون روایت است اما عبارت روایت عقول ناقصه و مقاییس است . چه بسا گفته شود عقول ناقصه در مقابل عقل کامله است . عقول کامل از آن معصومین است و سایر انسان ها نسبت به معصومین دارای عقول ناقص هستند . این سخن درست است اما سوال می کنیم آیا به اطلاق این روایت می توان عمل کرد یا نه ؟ قطعا نمی توان به اطلاق روایت استناد جست زیرا مسائل مهمی از دین مانند اصل توحید ، علم و حکمت الهی، اصل شریعت و نبوت و مانند آن همه توسط عقل اثبات می شود. پس چگونه می توان گفت دین الهی با عقل قابل شناخت نیست ؟ مگر این امور جزء دین الله نمی باشد؟
 بر این اساس نمی توان به اطلاق این روایت تمسک جست. در نتیجه کلام مجمل می شود و برای اینکه بفهمیم موارد تقیید آن کجا است نیازمند دلیل دیگری هستیم. و با خود این روایت نمی توان دلیل بر آن اقامه نمود . به عبارت دیگر زمانی که با دلیل قطعی فهمیده شود که نمی توان به اطلاق کلام استناد نمود، کلام مجمل شده و نیازمند مبین است . مبین حد تقید را مشخص می کند . بنابراین از این روایت استفاده می شود که عقل نمی تواند بالجمله دین را بشناسد و شناخت فی الجمله را نفی نمی کند .
 پرسش و پاسخ
 اگر سوال شود چون مخاطب روایت، عرف است پس می توان گفت منظور از دین ، احکام فقهی آن است. در پاسخ می گوییم این مطلب صحیح نیست زیرا مراد از عرف ، عرف متشرعه است . عرف متشرعه نیز عرفی است که برگرفته از کتاب و سنت باشد . آنچه در قرآن کریم و روایات به عنوان دین معرفی شده عبارت است از باید ها و نباید های شرعی که شامل عقاید ، احکام عملی و اخلاقیات است.
 متاسفانه با اینکه مباحث اعتقادی از اصول دین بوده و دارای اهمیت بالایی است اما در نظام کنونی حوزه، جزء فروع ، آنهم پایین درجه آن نشانده شده است و به عنوان درس جنبی آنهم در ساعات مرده و مکان های که برای طلاب در دسترس نیست، تدریس داده می شود.
 ب ) نکته دیگری که در مورد این روایات باید بدان توجه داشت این است که دسته ای دیگر از روایات وجود دارد که عقل را به عنوان حجت خدای متعال و دارای اعتبار معرفی کرده است. این روایات با روایاتی که بیان شد در تعارض است. وجه جمع این دو دسته روایات آن است که بگوییم هر کدام به حوزه ای از درک عقل نظر دارد. بنابراین می توان گفت عقل برخی موارد را می فهمد و فهم او حجت است و در برخی موارد ناتوان است و نباید وارد شود . برای اینکه بفهمیم مقدار توانایی عقل کجاست، نیازمند دلیل دیگری هستیم . پس نمی توان تنها به یک دسته از این روایات تمسک نمود و بالجمله عقل را در شناخت مناطات احکام تخطئه یا تایید نمود .
 4- در مورد روایت « أنه لا شي‏ء أبعد عن دين الله من عقول الناس » که مرحوم شیخ به آن بر عدم جواز ورود عقل در مناطات احکام استناد کرده اند باید گفت: این روایات در مورد تفسیر قرآن وارد شده است . و ما قبل آن چنین است « يا جابر، إن للقرآن بطنا، و للبطن بطنا و ظهرا، و للظهر ظهرا » سپس امام فرمودند « يا جابر و ليس شي‏ء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن‏ » [9] آنچه منظور امام است این است که عقول انسان ها از رسیده به باطن قرآن محروم هستند . خود قرآن کریم می فرماید « لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ » [10] اما اینکه ملاکات احکام در حوزه اجتماعیات را هم عقل نمی فهمد از این روایت بدست نمی آید. علاوه بر اینکه بر فرض که قائل به اطلاق روایت باشیم ، در مقابل آن دسته دیگر از روایات قرار دارد که عقل را حجت و معتبر دانسته است .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] الذريعة، ج 1 ،ص 435 ، فصل في أنه لا يجوز نسخ الشي
[2] فرائدالأصول، ج 1، صفحه 21
[3] نهايةالدراية، ج 2 ،ص 324
[4] مجموعه آثار ، ج 21 ، ص 300
[5] همان ، ص 299
[6] همان ، ص 293
[7] بحار ، ج 2 ، ص 303 کمال الدین ،‌ج 1 ، ص 324 ،
[8] کافی ، ج 1 ، ص 56
[9] تفسیر صافی ، ج 1 ، ص 29
[10] واقعه ، 79