درس کلام استاد ربانی

90/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی نظریه ناسازگاری عقل در باب ایمان

 سخن در این بود که برخی معتقدند ایمان دینی را باید بر شک بنا نمود و از معرفت یقینی در این وادی پرهیز نمود. ایشان بر عنصر خطرپذیری در باب ایمان تکیه نموده و خطر پذیری را مقوم و یا لازمه ایمان دانسته اند. در واقع دو مطلب در اندیشه ایشان است :

ایمان دینی بدون خطر پذیری معنا ندارد . خطر نمودن با یقین سازگار نیست و خطر نمودن آنجاست که فرد نداند .

خطر پذیری عاقلانه مبتنی بر یقین

 در نقد این کلام می گوییم این سخن مغالطه آمیز است و وجهی درست و نادرست در آن به هم آمیخته شده است . وجه درست این سخن آن است که ایمان با خطر پذیری همراه است و فرد با ایمان باید در راه حفظ ایمان ،‌خطر هایی را به جان بپذیرد . این سخن صحیح است و در واقع یکی از معیارهای سنجش ایمان می باشد . مومن هر چقد حاضر است از مال و فرزندان و جان و آبروی خود در این راه هزینه نماید ایمانش بیشتر است . این مطلب در آیات و روایات و سیره بزرگان نیز آمده است . قرآن کریم می فرماید « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ »[1] . حضرت امیرالمومنین(ع) در برخورد با مرگ در راه خدا می فرمایند « وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه‏ »[2]

 اما بخش نادرست این سخن کجاست؟ ایشان گمان کرده اند که خطر پذیری تنها در حال شک رخ می دهد در حالی که ما معتقد هستیم قضیه کاملا برعکس است و خطر نمودن آن گاه است که ایمان مبتنی بر باور یقینی به هدف و مقصد باشد. هر چقدر فرد یقینش بالاتر باشد خطر پذیری او بیشتر خواهد بود . این به مانند کسی می ماند که می خواهد به تجارت بپردازد . اگر او نسبت به معامله و سود دهی آن در آینده مطمئن باشد ، حرکت بلندتری نموده و ریسک بیشتری به جان می خرد اما اگر در سود آوری تجارت خویش شک دارد با تردید و احتمال و دست به عصا حرکت می کند .

 آقای کی یر کگارد در مورد خطر پذیری در ایمان از روی شک، به حضرت ابراهیم (ع) در ذبح فرزندش مثال می زند . در حالی که حضرت ابراهیم (ع) در انجام فرمان الهی تردیدی نداشت و قطع داشت که خدای متعال او را به این کار امر نموده است. و به همین جهت حاضر شد برای رضای خدا فرزندش را به دست خویش ذبح کند . اگر حضرت ابراهیم (ع) شک می داشت و کار را انجام می داد شاید خدا راضی شود یا نه مسلما کار درستی انجام نداده بود . بله انسانی که مادی نگر است کار حضرت را دیوانگی تلقی می کنند زیرا وی سود و زیان را تنها در این زندگی دنیا می دانند . اما اگر عقل قدسی شد قطعا جان باختن در این اهداف بلند را عظیم و راحت می شمارد. حضرت امیر المومنین در پاسخ فردی که در مورد جنگ با شامیان پرسیده بود چرا رخصت می کنید، فرمودند« أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ » امّا گفته شما كه اين همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است. به خدا، پروا ندارم كه من به آستانه مرگ در آيم يا مرگ به سر وقت من آيد.[3]

 خلاصه نقد ما در اینجا این است که خطر پذیری در باب ایمان سخنی اساسی است اما خطر پذیری در ایمان مبتنی بر یقین است نه شک . هر چقدر یقین به هدف بیشتر باشد جانبازی و خطر پذیری او نیز بیشتر خواهد بود . اینکه حضرت علی (ع) در جای پیامبر اکرم(ص) می خوابند ، علم به رضای حق دارند و لذا خطر می کنند و در راه سلامت پیامبر که رضای خداست جان خود را می دهد .

نکته

 گاه فرد، یقین تفصیلی نسبت به معاد و رستاخیر و بهشت و جهنم ندارد اما یقین اجمالی به این موارد دارد. یقین دارد که خدایی هست و آخرت و بهشت و جهنمی می باشد و یقین داریم که سعادت ما در گرو اعمال ماست و می داند که آخرت را بر اساس اخلاص و عبادت الهی می دهند. در اینجاست که خطر می کند و برای هدفش رنج می کشد . اما در این میان دسته کمی از افراد به یقین تفصیلی می رسند. مانند یاران حضرت ابا عبدالله(ع) که قبل از شهادت جای خویش را دیدند و لذا به مانند پرنده ای که در قفس اسیر شده است و خود را به در و دیوار می زند برای رهیدن از آن تلاش نمودند . اما ما که در این قفس قرار داریم چون به جای دیگر آگاهی آن چنانی نداریم به قفس خو کرده ایم .

 خطر پذیری معقول در باب ایمان آن است که بر اساس عقل و عشق می باشد . اما اگر اصلا نمی داند که بهشتی هست یا نه دیگر خطر پذیری او غیر منطقی است .

مومن همیشه در مسیر بُرد

 برای مومن هرگز باختی نیست. مومن در راه ایمان که تلاش می کند هر چه بشود برده است. در اینجا اصلا دو صحنه برد و باخت مطرح نیست بلکه تنها یک صحنه است و آن بُرد و احدی الحسنیین است . آنچه ما آن را شکست و باخت می دانیم به جهت مقاطع دنیوی است . مومن هر قدمی بر می گردد به سمت حق و مقصد می رود و هر چه می کند همه اش برد است . در روایتی، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: من تعجب می کنم از مومن و معامله ای که خدای متعال با او کرده است . خدای متعال با مومن هرگونه معامله کند نفع آن برای مومن است . فقیر باشد نفعش را می برد؛ثروت مند هم باشد نفع می برد. مریض باشد نفعش را می برد؛ سالم هم باشد باز نفعش را می برد .زیرا مریض که باشد صبر می کند و سالم باشد عبادت خداوند را می کند. متن روایت چنین است « عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَجَباً لِلْمُؤْمِنِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْضِي عَلَيْهِ قَضَاءً إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ سَرَّهُ ذَلِكَ أَمْ سَاءَهُ وَ إِنِ ابْتَلَاهُ كَانَ كَفَّارَةً لِذَنْبِهِ وَ إِنْ أَعْطَاهُ وَ أَكْرَمَهُ فَقَدْ حَبَاهُ‏ »[4]

 امام صادق نیز در روایتی می فرمایند « عَجِبْتُ لِلْمُؤْمِنِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْضِي لَهُ بِقَضَاءٍ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ إِنْ أَغْنَاهُ كَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنِ ابْتَلَاهُ كَانَ خَيْراً لَهُ- وَ إِنْ مَلَّكَهُ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ كَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِّضَ بالمقارض [بِالْمَقَارِيضِ كَانَ خَيْراً لَهُ وَ فِي قَضَاءِ اللَّهِ لِلْمُؤْمِنِ كُلُّ خَيْر » امام صادق عليه السّلام فرمود: از مؤمن در شگفتم، خداوند براى او سرنوشتى مقدّر نكند مگر آنكه خير او باشد، اگر بى‏نيازش كند برايش خير است، و اگر گرفتارش كند نيز برايش خير است، و اگر ما بين مشرق و مغرب را به ملكش در آورد خيرش باشد، و اگر با قيچى‏ها تكه تكه‏اش كنند برايش خير باشد، و براى مؤمن در تمام احكام خدا خير است.

 اگر در جامعه بشری ایمان حاکم باشد حقیقتا گلستان می شود . منتها ما راه را نوعا گم کرده و دنبال بیراهه رفته ایم و می خواهیم از طریق بیراهه به هدف برسیم . برخی مساله توکل ، قناعت ، ساده زیستی را افسانه می شمارند و می گویند مگر این امور می شود! این نیست مگر ضعف ایمان و غرق شده در تجملات دنیا . ایشان تنها اسم اسلام را بر خویش قرار داده اند اما از نظر باطن، زندگی آنها علوی و فاطمی نیست. خیلی با آن فرهنگ فاصله گرفته ایم . روز به روز هم این فاصله بیشتر می شود. الان که روز ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر است چقدر گناه ها به نام ایشان در جامعه صورت می گیرد . آیا حضرت نسبت به این موسیقی ها و لهو و لعب ها رضایت دارند ؟

مساله ایمان و اختیار و امید

 برخی با بیان دیگری ایمان را با شک همراه و با یقین ناسازگار دانسته اند. ایشان گفته اند ایمان امری اختیاری است و این فعل اختیاری با یقین و جزم سازگاری ندارد. اگر ما قطع داشته باشم، در این صورت دیگر ایمان به صورت خود به خودی و غیر ارادی تحقق می یابد. این نظریه در سخنی از دکتر سروش از اکویناس در کتاب اخلاق خدایان بیان شده . وی گفته است « در مسیحیت نقش یقین در ایمان چندان منتفی است که حکیم متاله بزرگی چون اکویناس اساسا بی یقینی را زمینه و بستر ایمان می شمارد و می گوید آنجا که دلالت قرائن بر له امری تام و تمام است یقین به نحو انفعالی و خود به خود حاصل می شود و جایی برای ایمان باقی نمی ماند. ضعف قرائن است که جا را برای ایمان آوردن و خطر کردن و امید بستن باز می کند »[5]

 آقای مصطفی ملکیان نیز این مطلب را در مجله کیان شماره 50 ص 30 بیان داشته اند . ایشان می گویند « ایمان و شک با یکدیگر سازگار اند بلکه شک مولفه ایمان است . اگر قرار است ایمان اختیاری باشد تا اینکه قابل امر و نهی شود باید به گزاره ای تعلق گیرد که نه به خود آن و نه بر نقیض آن استدلال عقلی خدشه ناپذیر اقامه نشده باشد »

 آقای شبستری نیز مساله امید را مطرح نموده است . که در جلسه بعد انشاء الله پیگری می شود .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] بقره ، 111

[2] نهج البلاغه ، خ 5 ، ص 52

[3] نهج البلاغه ، خ 55، ص 46

[4] مشکات الانوار ، ص 302

[5] اخلاق خدایان ، ص 115