درس کلام استاد ربانی

89/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : نقش و جایگاه عقل در فهم قرآن

موضوع مورد بحث نقش عقل و جایگاه آن در فهم قرآن کریم است . در مباحث قبلی چند مقدمه بیان شد

قرآن کریم فهم پذیر است . قرآن دارای ظاهر و باطن است . برای فهم قرآن از چه علومی بهره گرفته می شود. این منابع عبارت بود از خود قرآن، روایات ، قواعد ادبی و محاوره و از آن جمله آنها عقل است .

یکی از منابع شناخت قرآن عقل است که به این عنوان کمتر مورد بررسی قرار گرفته و جای پژوهش و تحقیق دارد . علامه طباطبایی به این عنوان بحثی را مطرح نکرده اند . ایشان در مواردی دیدگاه خود را در این باره بیان داشته اند که از آن جمله می توان به کتاب «قرآن در اسلام » و تفسیر المیزان ، ج 5 اشاره نمود . ایشان به طور کلی سه شیوه را برای فهم قرآن بیان می دارند .

ظاهر کتاب و سنت عقل و تفکر عقلی راه تزکیه و تصفیه درونی

شیوه عملی مرحوم علامه نیز گویای بهره گیری فراوان ایشان از عقل در فهم و تفسیر قرآن است .

مرحوم آیت الله خویی نیز عقل را در کنار قرآن و سنت یکی از طرق، مدارک و منابع تفسیر قرآن کریم می داند . ایشان در تفسیر البیان می گوید « أني لا أحيد فى تفسيري هذا عن ظواهر الكتاب و محكماته و ما ثبت بالتواتر أو بالطرق الصحيحة من الآثار الواردة عن أهل بيت العصمة، من ذرية الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ما استقل به العقل الفطري الصحيح الذي جعله اللّه حجة باطنة كما جعل نبيه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و أهل بيته المعصومين عليهم السّلام حجة ظاهرة »[1]

در اواخر کتاب هم در فصل مدارک تفسیر می گوید « و لا بد للمفسر من أن يتبع الظواهر التي يفهمها العربي الصحيح- فقد بيّنا لك حجية الظواهر- أو يتبع ما حكم به العقل الفطري الصحيح فإنه حجة من الداخل كما أن النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حجة من الخارج، أو يتبع ما ثبت عن المعصومين عليهم السّلام فإنهم المراجع في الدين، و الّذين أوصى النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوجوب التمسك بهم فقال: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي، ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا»[2]

ایشان برای عقل در فهم قرآن قیدی را بیان می کنند و می گویند عقلی که در اینجا به کار می آید عقل فطری صحیح است. در کاربرهای عقل گفته شد که العقل عقلان ، عقل مطبوع و عقل مسموع . مراد از عقل فطری ، بدیهیات عقلانی است که برای همگان قابل درک است. در مقابل عقل اکتسابی است که با تلاش و تحقیق به دست می آید.

این سوال مهمی است که آیا می توان با آموزه های عقلی اکتسابی که توسط محققان بدست آمده است مثل اصل تشکیکی بودن وجود به فهم قرآن پرداخت ؟ از کلام مرحوم خویی در این باره امری برداشت نمی شود. سخن ایشان بدیهیات و قضایای فطری و اموری که قریب به فطریات است ( یعنی امور اکتسابی که اجماعی می باشد ) را شامل می شود. اما امور اکتسابی اختلافی را در بر نمی گیرد .

نکته :

قبلا بیان شد که بر اساس سخن لغت دانان، کلمه عقل گاه به قوه مدرکه اطلاق می شود و گاه به خود مدرکات، عقل گفته می شود. همچنین بیان شد که مرحوم علامه معتقد هستند ما قوه ای بنام عقل نداریم. یعنی اینگونه نیست که مانند قوه خیال و یا قوای حسی، قوه ای داشته باشیم که مدرک کلیات باشد . بلکه مراد از عقل یا قلب در قرآن همان نفس ناطقه است که مدرک حقایق است؛ منتها جزئیات حسی را با قوای حسی و معانی جزئی را با قوه وهم می فهمد. خود نفس مدرک کلیات است.

عقل ابزار و عقل منبع

قدما به بحث نقش عقل در فهم قرآن، خیلی نپرداخته اند. اگر چه امثال مرحوم طبرسی در مجمع از عقل بهره فراوانی گرفته اند. در میان متفکرین اسلامی از همه بهتر حضرت آیت الله جوادی به این بحث پرداخته اند . ایشان در تفسیر تسنیم ، ج 1 ، ص 57 59 می فرماید :

« تفسیر عقلی یا به تفتن عقل از شواهد داخلی و خارجی صورت می پذیرد یعنی عقل معنای آیه ای را از جمع بندی آیات و روایات در می یابد که در این قسم، عقل تنها تقش مصباح دارد . و چنین تفسیر عقلی مجتهدانه چون از منابع نقلی محقق می شود جزء تفسیر ماثور محسوب می شود نه تفسیر عقلی . و یا به استنباط از برخی مبادی تصوری و تصدیقی از منبع ذاتی عقل برهانی و علوم متعارفه صورت می پذیرد. که در این قسم عقل نقش منبع دارد نه صرف مصباح بنابراین تفسیر عقلی مربوط به مواردی است که برخی از موارد مستور برهان و ... »

کسی که به تفسیر قرآن می پردازد و از روایات بهره می گیرد حتی اگر اخباری باشد و مثلا بگوید به دلیل فلان روایت معنای آیه چنین است، از عقل به عنوان ابزار بهره گرفته است. برای کسی گریزی از عقل ابزاری نیست و این خفیف ترین درجه استفاده از عقل است. اما گاه عقل بر اساس یافته های خود به تصوری دست می یابد و در این صورت آیا می توان به تفسیر قرآن بپردازد ؟ مثلا گاه برای فهم معنای کلمه «روح» به خود قرآن رجوع می کند و گاه از روایات بهره می گیرد و گاه خود عقل به معنایی دست یافته است و بر اساس آن به تفسیر قرآن می پردازد . در این قسم عقل نقش منبع دارد .

این تصویر مساله بود یعنی این سوال مطرح شد: اینکه می گوییم عقل در فهم قرآن نقش دارد . آیا نقش او تنها ابزار و مصباح است و یا نه نقش منبعی هم دارد ؟

استاد جوادی در ج 1 تسنیم ، ص 171 و 172 و در کتاب « منزلت عقل در هندسه معرفت دینی » به این پرسش پاسخ داده اند . ایشان می فرمایند : عقل گاه تجریدی است و گاه تجربی . عقل تجربی یعنی عقلی که دانشمندان طبیعت شناسی بر اساس داده های حسی از آن بهره می گیرند . این عقل دارای شقوقی است . گاه عقل تجربی برهانی است یعنی به یقین می رسد و گاه غیر برهانی است و از ظن تجاوز نمی کند .

عقل تجربی برهانی کمیاب است زیرا به دستیابی به یقین منطقی رسیدن مبتنی بر دو امر است :

استقراء تام نمودن. اگر استقرا ناقص است، قیاس خفی به همراه داشته باشد .

اگر عقل تجربی بتواند همه مصادیق را به صورت همه جانبه مورد آزمایش قرار دهد به یقین منطقی دست می یابد . اما در مسائل تجربی چنین استقرایی تامی وجود ندارد . هیچ کس نمی تواند بگوید من همه آب ها را امتحان نمودم و همه در صد درجه به جوش می آیند.

در استقراء ناقص هم گاه یک قیاس خفی وجود دارد و آن این است که از تعاقب دو حادثه در شرایط و حالات مختلف و تکرر آن می فهمیم که این مساله اتفاقی نبوده و سببی در کار است زیرا « الاتفاقی لا یدوم ». از طرفی قاعده ای دیگری داریم که با وجود علت، وجود معلوم ضروری می باشد . بر اساس این قیاس خفی می توانیم در امور تجربی به یقین منطقی دست یابیم . اما باز باید به این نکته توجه داشت که کشف این سبب امر بسیار دشواری است .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد