درس کلام استاد ربانی

89/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : جایگاه و نقش معصومین در فهم قرآن

جمع بندی کلام علامه طباطبایی درباره فهم قرآن و رابطه آن با روایات از این قرار است :

1- بخشی از معارف قرآن کریم که مربوط به مدالیل لفظی قرآن است ، خواه مدلول مطابقی یا تضمنی و التزامی ، برای فهم آنها نیازی به غیر قرآن حتی روایات معصومین نیست. نقش روایاتی که در این باره آمده است می تواند دو چیز باشد :

الف) آموزش و توجه دادن به ظرایف و لطائف قرآن . اگر کسی با روایات مأنوس باشد مهارت آن را بدست آورده و با زبان قرآن آشنا تر می شود.

ب) (فایده ای دیگری که علامه بیان نکرده اما می تواند منظور ایشان باشد ) رفع خطاهای احتمالی است که غیر معصوم از آنها مصون نمی باشد . مفسر با ارجاع فهم خود به روایات می توانند از این خطا ها جلوگیری نماید .

2- مرتبه ای از معارف قرآنی که مربوط به قرآن قبل از نزول است یعنی قرآن در لوح محفوظ ، لایمکن المعرفه به، بعد الله سبحانه الا المعصومین. البته برخی می توانند در اثر تقوا و تزکیه نفس، پرتوهایی از آن حقایق را دریافت می کنند و این دیگر فهم حصولی نیست بلکه شهودی است. اما اینان هرگز به مرتبه فهم معصومین نمی رسند .

3- بیان بخش دیگری از قرآن کریم که مقصود آن می باشد اما با مدالیل لفظی بیان نشده است، به معصومین واگذار شده است . این گونه معارف و مقاصد از جنس مدالیل لفظی قرآن نیست و قرآن کریم می خواسته انسان ها را در آن موارد هدایت نماید با این تفاوت که بیان آن را به معصومین احاله داده است .

نقش معلم بودن معصومین

در جلسه قبل سخنی از مرحوم علامه نقل شد که ایشان معتقد هستند، تعلیم دسته دوم معارف که توسط معصومین صورت می گیرد ، از مقوله تعلیم کتاب نمی باشد و تعلیم قرآن ، به اموری اختصاص دارد که خود متعلم نیز بتواند به آنها دست یابد.

بیان شد که این قسمت از سخن علامه قابل تامل است. زیرا در مقوله تعلیم قرآن فرقی نمی کند که متعلم خود بتوان آن امور را یاد بگیرد یا نتواند . وقتی قرآن می فرماید «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ »[1] این عبارت هم شامل اموری می شود که مردم می فهمند و هم اموری که نمی فهمند.

مفسرین اسلامی نیز در تفسیر این آیه گفته اند که آیه مربوط به بیان تفاصیل احکام است. یعنی منظور قرآن از « لتبین للناس مانزل الیهم » بیان تفاصیل معارف است که در قرآن کریم به صورت اجمال بیان شده است . تلقی معاصرین مانند حضرت آیت الله جوادی در تفسیر تسنیم ، ج 1 ، ص 160 و حضرت آیت الله مصباح در کتاب معارف قرآن، نیز از آیه همین بوده است .

علاوه بر اینکه واژه تعلیم در کاربرد قرآنی در هر دو مورد اطلاق شده است. چه جایی که معلم، اموری را تعلیم دهد که متعلم خود می تواند بدست آورد و چه اموری که برای آنها راهی برای شناخت نیست. شاهد آن استعمال واژه تعلیم در قرآن در این امور است .

1- سوره نساء / 113 « وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَ كاَنَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا»

2- سوره یوسف / 101 « رَبّ‏ِ قَدْ ءَاتَيْتَنىِ مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنىِ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيث‏»

3- سوره کهف / 66 « قَالَ لَهُ مُوسىَ‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلىَ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»

4- سوره بقره / 151 « يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُون‏»

ضمنا کلمه تبیین نیز همین موارد را شامل می شود.

در روایات نیز همین مطلب آمده که در قرآن کریم معارفی آمده که برای دیگران دسترسی به آنها ممکن نیست و ائمه معصومین معلمان آن معارف هستند. اموری که دیگران نمی توانند به آنها دست یابند .

1- کافی ، فضل علم ، باب رد الی القرآن و السنه ، ح 6 « قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَال‏ »[2]

2- کافی ، فضل علم ، باب رد الی القرآن و السنه ، ح 7 « َ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ... ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا يَأْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ وَ بَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ لَعَلَّمْتُكُم‏ »[3]

3- کافی ، فضل علم ، باب رد الی القرآن و السنه ، ح 8 « قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ كَمَا أَنْظُرُ إِلَى كَفِّي إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ء »[4]

نکته :

خود مرحوم علامه طباطبایی ذیل همین آیه می فرماید در روایات آمده است که ما هرچه داریم در قرآن کریم است . ایشان می گویند اگر این روایات را بپذیریم به این نتیجه می رسیم که قرآن کریم دارای دو بیان است: یک بیان لفظی که همگان آن را می فهمند و یک بیان غیر لفظی که همین الفاظ قرآن کریم به گونه ای رمزی بیان شده که تنها معصومین می توانند آن را بفهمند.

جمع بندی روایات

جمع روایات به این می شود که بگوییم آن بخش از قرآن کریم که مفاهیم لفظی قرآن است ، فهم اش عمومی است و منبع شناخت آن ، خود قرآن می باشد. اما آن مقدار که بالاتر است و مربوط به تنزیل و تأویل قرآن می شود، منبع شناخت آن روایات است.

استاد جوادی این نیز این جمع بندی را در تفسیر تسنیم ج1، ص 160و 161 بیان نموده اند. ایشان می فرماید برای فهم قرآن و تفسیر این کتاب شریف چند مرحله باید به ترتیب طی شود :

1- دقت و تامل در خود آیه و فهم آن . در این مرحله می توان گفت که آيه را فهمیده ایم اما نمی توان ادعا نمود، قرآن این مطلب را می گوید .

2- این آیه را با مجموع آیات دیگر قرآن و آیات هم موضوع آن مطالعه کنیم . در اینجا می توانیم بگوییم قرآن این مطلب را می گوید . اما نمی توان ادعا نمود، اسلام نیز آن را همین را می گوید .

3- مراجعه به روایات و جمع بندی روایات و عرض آن به قرآن . بعد از طی این مرحله است که می توان ادعا نمود، نظر اسلام را به دست آورده ایم .

کسی که می خواهد درباره اسلام قضاوت کند و به عنوان اسلام شناس معرفی شده و دیدگاه اسلام را بیان کنند باید این شیوه را طی نماید. اگر کسی این گونه عمل ننماید و بر اساس چند آیه و یا روایتی خاص به خواهد نظری را به اسلام نسبت دهد ادعایی او نادرست و منهج او باطل خواهد بود . چگونه است کسی که در جمیع آثار خود تنها چند آیه را بیان کرده است می تواند ادعای شناخت اسلام را داشته باشد ؟

بطون قرآن

قرآن کریم دارای ظاهر و باطن است . مرحوم علامه طباطبایی معتقد هستند که مدالیل لفظی قرآن داری مراتب است و شاید قسمتی از بطون قرآن همین جا را شامل می شود . این بحث در جلسه آینده انشاءالله بیان می شود .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد