درس کلام استاد ربانی

89/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : استدلال عقلی در قرآن بر اثبات نبوت

     سخن در آیه 82 سوره نساء بود .

     « أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً »[1]

     در آیه استدلالی بیان شده که هم ثابت می کند قرآن ، کلامی از جانب خداوند است و هم مدعای پیامبر اکرم (ص) را به اثبات می رساند. زیرا قرآن کریم معجزه ایشان می باشد که برای اثبات ادعای خویش اقامه نموده اند .

     بیان استدلال این گونه بود که در قرآن کریم اختلافی وجود ندارد. در حالی که کلام بشر بما هو بشر خالی از اختلاف نمی باشد .

     مراد از اختلافی که در آیه نفی می شود اختلاف ناشی از نقص است که بر دو گونه است : اختلاف تکاملی و اختلاف تناقضی. در قرآن کریم هیچ کدام از این دو اختلاف وجود ندارد. یعنی این گونه نیست که آیاتی که در مدینه نازل شده است به جهت موخر بودن نسبت به آیاتی که در مکه نازل شده کامل تر و در سطح بالاتری باشد . و یا در آیات قرآن ناسازگاری و تناقض وجود داشته باشد . آنچه هم برخی به عنوان ناسازگاری توهم نموده اند ناشی از عدم توجه و درک درست از مضامین آیات الهی است .

بیان نکته ای اخلاقی

     حدیثی در جلسه قبل از توحید صدوق نقل کردیم . فردی به خدمت حضرت امیر مومنان (ع) رسید و ادعای تناقض در قرآن نمود . حضرت پاسخ شبهات وی را به صورت کامل بیان داشتند.

     بعد از اینکه حضرت شبهات وی را برطرف نمود ، آن فرد به حضرت گفت : « فَرَّجْتَ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ نَفَعَ اللَّهُ الْمُسْلِمِينَ بِكَ »

     حضرت نیز در ادامه به ایشان نکته ای اخلاقی بیان نمودند؛ فرمودند : « إِنْ كُنْتَ قَدْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَكَ بِمَا قَدْ تَبَيَّنْتُ لَكَ فَأَنْتَ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً »

     آن مرد سوال کرد یا علی (ع) از کجا بفهمم که جزء مومنین هستم . حضرت فرمودند : «لَا يَعْلَمُ ذَلِكَ إِلَّا مَنْ أَعْلَمَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ ص وَ شَهِدَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِالْجَنَّةِ أَوْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِيَعْلَمَ مَا فِي الْكُتُبِ الَّتِي أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يُطِيقُ ذَلِكَ ‏»

     حاصل کلام امام علی (علیه السلام ) این است که انسان هر مقدار شرح صدر بیابد ، قرآن را بهتر می فهمد و به همان تناسب نشان از بالاتر بودن ایمانش دارد . حضرت در ادامه نیز فرمودند « مَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ وَ وَفَّقَهُ لَهُ فَعَلَيْكَ بِالْعَمَلِ لِلَّهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِكَ فَلَا شَيْ‏ءَ يَعْدِلُ الْعَمَل»[2]

     نتیجه سخن این شد که کلام انسان من حیث هو الانسان از این دو اختلاف خارج نیست و منشا آن هم این است که انسان همه آنچه می تواند داشته باشد را بالفعل ندارد و در اثر حرکت و تلاش در طول زندگانی خویش به تدریج آنها را کسب می کند . اختلاف تناقضی هم فی الجمله در انسان وجود دارد. در تاریخ انسان های بزرگی یافت می شوند که در کتابها و سخنان آنها اشتباهاتی وجد دارد و از مسیر اصلی منحرف شده اند . در غیر معصوم این امور رخ می دهد .

پرسش و پاسخ

     شاید کسی بگوید می توان فرض کرد کلامی را که ما فوق بشر باشد اما از ناحیه خداوند نباشد مثل اینکه موجودی شیطانی و یا موجودی مجرد این کلام را ایجاد کرده باشد. بر این اساس لازمه ای نیست که اگر کلامی بشری نشد پس لاجرم الهی است ؟

     این فرض نادرست است . زیرا قرآن کریم با توجه به اینکه قدسی است و دارای معارف ارزشی می باشد مبدا آن هر چه باشد الهی خواهد بود . اساسا سنخیت ندارد چنین معارفی از موجودی شیطانی و پلید صادر شده باشد . بله خدای متعال امور را با اسباب و وسایط انجام می دهد . در باب وحی نیز ، کلام خویش را از طریق فرشته به پیامبر می رساند اما آن فرشته چیزی از پیش خود ندارد. این نکته بیان حقیقتی توحیدی است که هر کس هر کمال و کار خیری از کسی صادر می شود آن را از ناحیه خدای متعال دارد . بنابراین یا این عمل شیطانی می تواند باشد که گفتیم هرگز شیطان بر علیه خود اعلامیه صادر نمی کند و اگر شیطانی نشد پس رحمانی می باشد.

وجود نسخ در قرآن

سوال : آیا وجود آیاتی که توسط آیات دیگر نسخ شده است دلیل بر وجود اختلاف در قرآن نیست ؟

پاسخ : آنچه در قرآن کریم هست تنها نسخ است و نسخ هم دلیل بر نقص نیست . نسخ در قرآن اولا مواردش کم است ثانیا مواردی از نسخ که در قرآن وجود دارد همراه با قرینه است ثالثا اگر در مواردی هم قرینه نباشد باز مشکلی ایجاد نمی کند زیرا در علم و اراده الهی تغییر و تبدلی رخ نداده است . این احکام از ابتدا و در علم الهی موقت بوده اند و بنا به دلایلی وجه آن پنهان مانده است. تغییر حکم آن گاه نقص محسوب می شود که در رای خداوند تبدلی صورت گرفته باشد. یعنی ابتدا نمی دانستند و بعدا به جهت دانستن ، حکم را تغییر دارند . در حالی که هرگز چنین نیست .

محتوا و شرایط نزول قرآن

     خدای متعال در آیه مورد بحث می فرماید: « افلا یتدبرون القرآن » آیا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنید . یکی از جهات تدبر در قرآن این است که توجه شود این کتاب با این معارف بلند در چه شرایطی ایجاد شده است . قرآن کریم در طی 23 سال به تدریج نازل شده است آنهم در شرایط و سختی های فراوان گاه جنگ بوده است و گاه صلح ، گاه اسارت و ناداری بوده و گاهی دارایی و فراغت . جهت دیگری که در تدبر قرآن باید توجه شود این است که قرآن کریم در همه ساحت ها وارد شده است و نمی توان آن را با کتابی که تنها در یک ساحت ورود کرده مقایسه نمود . ساحت هایی مانند سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ ، خانواده ، بین الملل ، حقوق ، تاریخ ، توحید و مسائل عمیق فلسفی ، طب و غیره

     اگر چنین خصوصیات را برای کلام بشری در نظر بگیریم ، محصولی که بدست می آید دارای اختلافات فراوانی خواهد بود . یعنی مولف در شرایط مختلف روحی و روانی قرار گیرد و در همه حوزه ها هم بخواهد ورود کند چنین فردی با شرایط عادی و غیر خارق العاده قطعا کلام که می گوید دارای اختلافات فراوانی است .

بررسی و نقد سخن صاحب تسنیم

     ایشان در جلد 19 تفسیر تسنیم ، صفحه 629 مطلب دارند که جای تامل دارد . ایشان می فرمایند معجزه محال عادی است اما محال عقلی نمی باشد . در حالی که محال عقلی اعم است از محال ذاتی و محال وقوعی . درست است که معجزه محال ذاتی نمی باشد اما محال وقوعی هست پس معجزه محال عقلی نیز می باشد.

     نکته دیگر اینکه اینگونه نیست که تنها ممتنع بذات محال عقلی باشد . ممتنع بالغیر نیز محال عقلی است . مثلا در صورتی که علت تامه نیامده باشد ، تحقق معلول محال خواهد بود اما امتناع آن بالغیر است به بذات . در مورد معجزات نیز چنین است . حضرت ابراهیم که در برابر نمرود احتجاج نمودند و فرمودند « فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِب‏ »[3] نه اینکه اتیان شمس از مغرب محال ذاتی است اکا برای نمرود محال عقلی است زیرا او نمی تواند علت این امر را پدید آورد .

     امر خارق العاده را سه گونه می توان فرض نمود :

امر خارق العاده واقع شود به سبب امر خارق العاده . این فرض صحیح می باشد و مراد از معجزه نیز همین گونه می باشد . خارق العاده واقع شود به سبب علت عادی. این فرض از نظر عقلی باطل است زیرا مستلزم تناقض است . خارق العاده را از خارق العاده بودن خارج کنیم مثل اینکه عصا که می خواهد مار شود کم کم و در طول میلیون ها سال تبدیل به مار شود . این دیگر تغییر موضوع است و امری عادی می باشد نه خارق العاده

      عادت هم دو گونه است :

عادت طبیعی مثل اینکه درخت خشک اگر بخواهد خرما دهد باید زمانی بگذرد و شرایطی مهیا شود تا به ثمر بنشیند . اگر این درخت خشک خرما با ضربه دست حضرت مریم (س) به ثمر بنشیند امری خرق عادت خواهد بود . در اینجا اگر بخواهیم خرق عادت را به اسباب عادی انجام دهیم ، امکان پذیر نمی باشد . عادات ثانویه مانند عادت نمودن بدن به برخی از داروها و یا خوراکی ها . این عادات را می توان به اسباب عادی خرق نمود و از آنها خلاصی جست . اما این گونه از خرق عادات از بحث ما خارج می باشد .

بیان چند نکته

الف) آیا مساله عدم اختلاف مختص قرآن است ؟ خیر ؛ ملاک عدم اختلاف ، کلام الهی بودن است و کلام الهی اعم است از قرآن و غیر آن . لذا کتب سایر انبیاء، و سخنان معصومین نیز از این ویژگی برخوردار می باشد . منتها در سخنان معصومین مساله سلسله راویان و نقل و همچنین مساله تقیه مطرح است که نیازمند بررسی و دقت می باشد.

ب) نکته دیگر اینکه قرآن کریم علاوه بر این وجه اعجاز ،دارای وجوه اعجاز دیگری می باشد که مختص آن می باشد . مانند اعجاز بیانی و اعجاز علمی . حتی سخن معصومین و احادیث قدسی نیز از این اعجاز برخوردار نمی باشد .

ج ) آنچه در مورد اعجاز محال است این است که اعجاز محال ذاتی باشد . اساسا استحاله ذاتی، اعجاز بردارد نیست . زیرا هیچ کسی اعم از نبی و غیر نبی قادر به انجام آن نیست . حضرت امیر (ع) در سوال کسی که پرسید آیا خداوند می تواند کره زمین را درون تخم مرغ جای دهد فرموند: « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُنْسَبُ إِلَى عَجْزٍ وَ الَّذِي سَأَلْتُمْ عَنْهُ لَا يَكُون‏»[4]

      اما اینکه اعجاز محال عقلی باشد با بحث تحدی منافاتی ندارد .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد