درس کلام استاد ربانی

89/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : استدلال عقلی در قرآن بر اثبات نبوت

     بحث درباره استدلال موجود در آیه 82 سوره نساء بود.

     « أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً »[1]

     نحوه استدلال به این صورت بود که کلام و فعل انسانها خالی از اختلاف نمی باشد در حالیکه قرآن کریم از این اختلافات بدور است . پس قرآن کریم سخن بشر نمی باشد .

     وجود اختلافات در انسانها به دلیل نقض و ضعف وجودی آنان است . این اختلافات بر دو گونه است :

اختلاف به کمال و نقص

     انسان در بعد جسمانی به دلیل ضعف وجودی دارای قوه و استعداد است و برای برطرف ساختن نقص ها و نیازهای در حرکت و تلاش و تبدیل قوه ها ی خویش به فعلیت است . اما موجودات مجرد که حامل قوه و استعداد نمی باشند و هر آنچه برای آنها ممکن است را بالفعل دارا هستند، دیگر تکامل در آنها معنا ندارد .

     بعد عقلی و اندیشه انسان نیز همین گونه می باشد . یعنی انسان دائما در حال افزایش معلومات خویش و کسب فعلیت های جدید است. این تلاش و حرکت دائما در آدمی وجود دارد. برای اثبات وجود این اختلاف در انسان هر چند می توان از شواهد فراوان بیرونی و تجربی استفاده جست اما می توان از راه تحلیل درونی و عقلی نیز به این حقیقت دست یافت. با بررسی منشا این اختلاف و ریشه آن روشن می شود که این اختلاف دارای منشا فلسفی و عقلانی است . بنابراین درصورتی که قضیه را تحلیلیه بدانیم ، استدلال برهانی خواهد بود و محصول آن قضیه ای قطعی ، ضروری و کلی می باشد .

اختلاف به تناقض و تکاذب.

     در صورت قبل، تکامل به ما هو تکامل مستلزم تناقض نبود بلکه مرحله بعدی مفاد مرحله قبل را بعلاوه ی اضافه ای در بر دارد. اما در این گونه از اختلاف، سخنان آدمی و افعال او دارای ناسازگاری درونی و تکاذب همدیگر است . زمینه این اختلاف نیز در انسان به ما هو انسان وجود دارد.

     در مورد این اختلاف نیز این سوال وجود دارد که آیا علاوه بر شواهد فراوان بیرونی بر وجود این اختلاف، آیا وجه عقلانی و فلسفی هم وجود دارد تا قضیه ما مانند صورت قبل تحلیلیه شود و در نتیجه قضیه ای برهانی گردد ؟

     با بررسی نظام طبیعت بدست می آید که در آن ، تزاحم حاکم است . مثلا سرمای شدید که علل طبیعی دارد به شکوفه های درخت آسیب می رساند . و یا وجود آتش در جایی با آنچه قابل اشتعال در نبرد و تزاحم است و آتش آنها را رد می کند . در باب معرفت انسان نیز همین مساله جاری است . در انسان قوای متعددی وحود دارد که همگی به جعل بسیط الهی خلق شده اند . کار هر قوه ای با قوه دیگر متفاوت است و اگر هر کدام در حریم خویش عمل کنند تعارضی حاصل نمی شود اما این قوا دائما درحال مبارزه برای تسلط بر قوای دیگر هستند.

     کار قوه متخیله صورت گری می باشد . کار قوه عاقله درک مفاهیم کلی است . کار قوه واهمه ادراک معانی جزئی است و کار قوه حس درک صور جزئی است . در عین حالی که هر قوه کار خود را انجام می دهد اما با هم نمی سازند و در کار یکدیگر دخالت می کنند . قوه واهمه حکم خود را تعمیم داده و در حریم عقل دخالت می کند. قوه متخیله که باید از محکمات بهره می گیرد گاه از متشابهات استفاده می کند و آنها را به عنوان ماده قضیه در اختیار عقل قرار می دهد و در نتیجه مغالطه حاصل می شود.

     بر اساس آنچه گفته شد می گوییم ویژگی انسان به ما هو انسان وجود این اختلافات اعم از اختلاف در تکامل و نقص و اختلاف در تعارض می باشد .

سوال: آیا از نظر ذات انسان امکان دارد که این اختلافات رخ ندهد ؟

     پاسخ این است که آری ممکن است اما نیازمند شرطی است و آن وجود قوه ای مسخر و قاهر است که جلوی تزاحم را بگیرد به عبارت دیگر، اینکه بشری منزه از این اختلافات باشد محال ذاتی نیست. اما به نحو عادی ممکن نیست . در صورتی که نیروی خارق العاده دخالت کند این امر می تواند رخ دهد . انسان معصوم همین گونه است . در درون ایشان قوه ای خارق العاده به اذن الهی قرار داده شده که باعث می شود قوای او هر کدام، کار خود را انجام دهند و در کار دیگری دخالت نکنند . قرآن کریم برای تنبه به این مطلب می فرماید : « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ »[2] یعنی در صورت عادی این مساله ای اجتناب ناپذیر است و این نفس دائما به بدی ها امر می کند . مگر اینکه قوه ای برتر جلوی آن را بگیرد « إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ » که همان امر خارق العاده می باشد .

استدلال در آیه 82 سوره نساء

     بعد از بیان این مقدمه به آیه مورد بحث باز می گردیم. مفاد آیه چنین است : کل فعل صادر من غیر الله ففیه اختلاف کثیر . این اختلاف هم از دو وجه خارج نیست . اختلاف به تکامل و اختلاف به تناقض

     اما چرا اینگونه است ؟ وجه اختلاف اول وجود قابلیت و استعداد در انسان است . وجه اختلاف دوم هم این است که در انسان زمینه تزاحم قوا وجود دارد. معنای آیه این می شود که انسان بما هو انسان اگر کلامی را بگوید خواهی نخواهی دارای اختلاف است . اگر قرآن نیز وحی الهی نبود و از ناحیه نفس پیامبر می بود از این قاعده عقلی خارج نبود. و باید آیاتی که در ابتدا از طرف پیامبر آمده بود با آیاتی که در آخر از ایشان صادر می شود تفاوت می نمود در حالی که چنین نیست .

     قرآن کریم نیز به این حقیقت تنبه داده است .

     « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم‏ »[3]

     در حدیثی در کتاب توحید صدوق می خوانیم : فردی خدمت امام علی علیه السلام رسید و گفت : من در قرآن شک دارم زیرا در آن امور متناقض وجود دارد . حضرت به ایشان فرمود : « إِنَّ كِتَابَ اللَّهِ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَا يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَكِنَّكَ لَمْ تُرْزَقْ عَقْلًا تَنْتَفِعُ بِهِ فَهَاتِ مَا شَكَكْتَ فِيهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[4]

     سپس آن مرد شبهات خود را بیان داشت و حضرت به همه آنها پاسخ دادند . از جمله آن شبهات این بود که قرآن کریم در جایی می گوید: خداوند قبض روح انسان را می کند . در جایی قبض روح را به ملک الموت نسبت می دهد و در برخی آیات آن را به ملائکه نسبت می دهد. این امر چگونه ممکن است . حضرت فرمود: همه این موارد درست است . زیرا انسان ها مختلف هستند و هر گروهی را به تناسب، کسی قبض روح می کند . در پایان بعد از روشن شدن این موارد آن فرد به پای حضرت می افتد و تشکر نمود که او را از گمراهی نجات داده است .

     برای مطالعه در این زمنیه کتاب «الهدی الی دین المصطفی (ص) » نوشته مرحوم بلاغی و کتاب «شبهات و ردود حول قرآن الکریم » نوشته مرحوم آیت الله معرفت بسیار سودمند است.

نتیجه گیری :

     حاصل سخن را می توان در قالب استدلال استثنایی و قیاس اقترانی شکل دوم بیان کرد :

     قیاس استثنایی :

     :: لو کان القرآن من عند غیر الله :: لوجدوا فیه اختلافا کثیرا ::لکن التالی باطل فالمقدم مثله

     قیاس اقترانی :

     :: قرآن کریم اختلاف ندارد ::کلام غیر خدا اختلاف دارد :: پس قرآن کلام غیر خدا نیست

     علامه طباطبایی در المیزان در دو جا به این بحث پرداخته است . یکی در جلد اول ذیل آیه 23 سوره بقره و دیگری در جلد پنجم ذیل همین آیه مورد بحث .

     ایشان عبارتی دارند که الهام بخش ما در این بحث بود . می فرمایند : «و الإنسان المتدبر فيه هذا التدبر يقضي بشعوره الحي، و قضائه الجبلي أن المتكلم بهذا الكلام ليس ممن يحكم فيه مرور الأيام و التحول و التكامل العاملان في الأكوان بل هو الله الواحد القهار

     علامه بیان می کنند هر چند در اینجا شواهد بیرونی فراوانی وجود دارد اما قضیه در اینجا تحلیلیه است . سایر مفسرین قضیه را تجربی نموده اند که در این صورت دیگر برهانی نخواهد بود . اما در صورتی که قضیه را تحلیلی بدانیم استدلال در آیه برهانی خواهد بود .

نقد و بررسی

     حضرت آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم در این موضوع مطلبی دارند که جای تامل می باشد . ایشان می فرمانید : معجزه محال عادی است اما محال عقلی نمی باشد . در حالیکه محال عقلی اعم است از محال وقوعی و ذاتی . معجزه هرچند محال ذاتی نمی باشد اما بر اساس اسباب عادی محال وقوعی است . لذا درباره معجزه نمی گفت محال عقلی نمی باشد.

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد