درس کلام استاد ربانی

89/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی نقش عقل در باب نبوت از منظر قرآن

در جلسه قبل آیه ای بیان شد که در آن پیامبر اکرم (ص) در باب وحی ، مخالفان را به عقل شان ارجاع دادند.

سوره یونس آیات 15 و 16

وَ إِذَا تُتْلىَ‏ عَلَيْهِمْ ءَايَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْءَانٍ غَيرِْ هَاذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لىِ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسىِ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلىَ‏َّ إِنىّ‏ِ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبىّ‏ِ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(15) قُل لَّوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لَا أَدْرَئكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَ فَلَا تَعْقِلُون‏

ترجمه :

و چون آيات ما بر ايشان تلاوت مى‏شود با اينكه آياتى است روشن، كسانى كه اميد ديدار ما را ندارند مى‏گويند: قرآنى ديگر براى ما بياور، و يا (معارف مخالف خواسته ما را كه در آن است) عوض كن. بگو: مرا نرسد كه آن را از سوى خود دگرگون كنم. هر چه به من وحى مى‏شود پيرو همان هستم. مى‏ترسم كه اگر به پروردگارم عاصى شوم به عذاب آن روز بزرگ گرفتار آيم. بگو اگر خدا مى‏خواست من اين آيات را بر شما تلاوت نمى‏كردم، و شما را به مضامين آن آگاه نمى‏نمودم، (به شهادت اينكه سالهاى زيادى من در بين شما بودم، نه خودم از وحى خبر داشتم، و نه شما در اين باره سخنى از من شنيديد) با اين حال چرا تعقل نمى‏كنيد؟

برای بحث درباره قلمرو عقل در باب نبوت از منظر قرآن، به بررسی سه بحث کلیدی در باب نبوت که در قرآن مطرح شده، پرداخته می شود :

اصل ضرورت و وجوب نبوت راه شناخت پیامبر و تشخیص او از مدعیان دروغین نبوت عصمت پیامبران از خطا و گناه

سوالی که مطرح است این است آیا قرآن کریم برای اثبات این مطالب از راه استدلال عقلی وارد شده است ، یا آنها را به صورت نقلی بیان کرده است ؟

قسمت اول : ضرورت نبوت در قرآن

از مطالعه آیات قرآن بدست می آید که ضرورت نبوت بر دو پایه استوار است : خداشناسی و انسان شناسی . قرآن کریم نبوت را بر اساس دو اصل بر بشر واجب می داند: یکی شناخت درستی از خداوند و دیگری شناخت صحیحی از انسان . شناخت این دو به صورت صحیح ما را به ضرورت نبوت می رساند .

خداشناسی

انعام / 91 «وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلىَ‏ بَشرٍَ مِّن شىَ‏ْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسىَ‏ نُورًا وَ هُدًى لِّلنَّاسِ تجَْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونهََا وَ تخُْفُونَ كَثِيرًا وَ عُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَ لَا ءَابَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فىِ خَوْضِهِمْ يَلْعَبُون‏»

این آیه بیان می کند کسانی که نزول وحی بر بشر را انکار می کردند درک درستی از خداوند نداشتند و از منزلت و شان او بی خبر بودند . این همان روش لمی است . یعنی از راه شناخت خداوند پی می بریم که ارسال رسل از ناحیه او ضرورت دارد .

آیاتی که در قرآن کریم، خالقیت و ربوبیت را مطرح کرده و در ادامه سخن از هدایت آمده است . معنای این آیات این است که مقتضای ربوبیت و خالقیت الهی ، هدایت هر موجودی متناسب با هستی او می باشد . انسان ظرفیتی دارد که نیاز دارد هدایت گسترده ای متناسب با حیات جاودانه دریافت نماید .

سوره طه / 50 «رب الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی»

سوره اعلی / 3و4 «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی»

منظور از یجب علی الله

این دسته از آیات بیان می کند که خدای متعال با توجه به مقام ربوبیت و خالقیت ، واجب است ( یجب علیه و یقتضیه ) که موجودات را هدایت و راهنمایی کند . این وجوب، مقتضای حکمت و ربوبیت خدای متعال است .

در زبان اهل کلام این ویژگی به عنوان «یجب علی الله» بیان شده است . اما مقصود آنها این نیست که کسی چیزی را بر خداوند واجب کرده است. بلکه مراد آنها وجوب بالقیاس است .

توضیح اینکه گاه وجوب امری فقهی و یا حقوقی است. در این صورت واجب کننده باید دارای مقام و شان مولویت باشد. اما گاه امری در مقایسه با امر دیگری ضرورت یافته است مانند اینکه از وجود معلول پی می بریم که وجود علت تامه آن ضروری و واجب است و یا اگر فوقی هست حتما و ضرورتا تحتی هست. ( در باب تضایف همین گونه است با بود یک طرف ، وجود طرف دیگر ضروری است ). این را وجوب بالقیاس گویند . در مورد خدای متعال نیز وقتی گفته می شود: هدایت موجودات علی الله واجب ایت از باب ضرورت بالقیاس است یعنی چون خدای متعال داری شان خالقیت و رازقیت است پس باید موجودات را هدایت و روزی دهد . این تعبیر در خود قرآن نیز بیان شده است . « و ما من دابه الا علی الله رزقها »[1] و یا « کتب ربکم علی نفسه الرحمه »[2] معنای این آیات این است که مقتضای ربوبیت و خالقیت خدای متعال چنین امری را اقتضا می کند نه اینکه کسی از بیرون بر ایشان چیزی را واجب نموده است .

مرحوم خواجه نصیر الدین در تلخیص المحصل همین نکته را بیان می کنند وی در پاسخ به این توهم که بر متکلمین گرفته شده که شما به بهانه حسن و قبح عقلی، بر خدا چیزی را واجب می کنید، می گویند: مراد از وجوب ، وجوب فقهی نیست بلکه مراد ضرورت بالقیاس است .

برای مطالعه بیشتر در این باره رجوع شود به :

مرحوم خواجه در تلخیص ، مرحوم حکیم لاهیجی در گوهر مراد ، کتب آیت الله سبحانی و آیت الله مصباح در این زمینه ، قواعد الکلامیه اثر استاد

انسان شناسی

آیاتی که فلسفه نبوت و اغراض آن را بیان می کند .

دعوت به توحید. نحل / 36

وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كاَنَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين‏

بر پایی عدل و قسط. حدید / 25

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الحَْدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيز

داوری در اختلافات و فصل خصومات . بقره / 213

كاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقّ‏ِ لِيَحْكُمَ بَينْ‏َ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ

بحث تزکیه و تربیت نفوس . ال عمران / 164

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِين‏

تذکر نعمتهای الهی به بشر . قصص / 46

وَ مَا كُنتَ بجَِانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَ لَاكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَئهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون‏

مبارزه با عقاید و رسوم جاهلی در سطح وسیع . اعراف / 157

يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنهَْئهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يحُِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يحَُرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَئثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ كاَنَتْ عَلَيْهِم‏

استاد مطهری در کتاب نبوت در این باره بیانی دارند. ایشان ابتدا روش متکلمین و بعد فلاسفه را در باب نبوت بیان می کنند. سپس به قرآن رجوع کرده تا سخن قرآن را بیان کنند. از قرآن چند آیه را نام برده و می گویند: مفاد این آیات آن است که اولا

بشر به برپایی عدل و قسط و داوری به حق نیاز دارد ثانیا

رفع این نیازها وابسته به نبوت است و عقل بشر به تنهایی کافی نیست . انسان اگر چه می تواند به بخشی از این نیازها پاسخ دهد اما به صورت تمام و کامل توانایی ندارد .

سوره نساء / 165 رُّسُلًا مُّبَشرِِّينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا

مفهوم مخالف آیه این است که اگر خدای متعال رسولان را نمی فرستاد، بشر طلب کار بود و بر خدا حجت داشت . آیه بیان می کند که اولا بشر به نبوت نیاز دارد و در صورت نبود آن در زندگی او نقص و خلل ایجاد می شد . ثانیا این نقص و خلل را خدای متعال باید برطرف کند و عقل او کافی نیست .

سوره طه / 134 وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوْ لَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَ نخَْزَى‏

سوره قصص / 47 وَ لَوْ لَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُواْ رَبَّنَا لَوْ لَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايَاتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين‏

جمع بندی

قرآن با نگاهی دقیق و عقلی و بر اساس اصل خداشناسی و انسان شناسی، ضروری بودن نبوت را بیان می کند و متذکر می شود کسی که نبوت و وحی الهی را انکار کند یا خداوند را خوب نشناخته است و یا شناخت او از انسان نادرست و ناقص است.

ضعف انسان شناسی در غرب

اکنون در غرب مدعی هستند که پیامبران جدیدی ظهور کرده است . در اوایل کار مقاومت و دفاع از دین زیاد بود . کم کم شل شد و در قرن 18 شریعت وحی و شریعت عقل به تعبیر ایان بار بور هم سنگ گردید . به قرن 19 که می رسیم شریعت وحی، کنار گذاشته شد و عقل بریده از ملکوت و وحی، بر مسند نشست . اینجا بود که افرادی مانند مارکس ، فروید ، اگوست کنت و امثال آنها هر کدام در زمینه ای نظریه هایی را برای پاسخ گویی به نیاز های بشر ارائه دادند و مدعی گشتند که ما می توانیم با عقل خود به شکل بهتری نیازهای انسانها را برطرف کنیم . این سیر ادامه داشت تا در قرون های بعد، به جهت فجایعی که به دست بشریت رخ داد و جنگ های جهانی صورت گرفت ، سخنان این مدعیان پیامیری از اندیشه ها فرود آمد و مدینه فاضله ای که می خواستند با عقل بشری بسازند ویران گردید. اینجا بود که منتقدانی مانند هادیگر ظهور کردند و اندیشه پست مدرنیسم شکل گرفت. الان هم برخی می گویند نیاز بشر به دین تمام شده است .

نقد :

ریشه این بحث ها به انسان شناسی باز می گردد . سخن در این است که این هنرمندی های بشر مجرب بر چه شالوده ای نقاشی می شود . اگر ما دیواری را از نظر پایه سست و ویران کنیم این هنرمند بر چه چیزی می خواهد نقاشی کند؟ انسان غربی که این همه در علوم و تکنولوژی پیشرفت نموده است، اصل وجود انسان را خراب نموده و آن را به موجودی یک ساحتی تنزل داده است . سخن ما این نیست که این تخصص ها و علوم کنار رود . نه اینها مفید است بلکه مساله در این است که باید بازگشت و انسان را مجدد شناخت. اگر به این مطلب رسیدیم که انسان موجودی یک ساحتی نیست بلکه دارای ساحت های مختلفی از جمله ملکوت، آخرت ، معنویت هم هست (کما این که حق هم چنین است) آن وقت به این نتیجه می رسیم که ابزار علم اگر چه لازم است اما کافی نیست و راهنمایی وحی و قرآن برای او ضروری می باشد .

در این حوزه نباید با مخالفان جنگ رو بنایی کنیم تا آن ها بگویند شما با تجربه و دانش بشری مخالف هستید. بلکه باید به ریشه توجه نمود و یک انسان شناسی صحیح و واقعی ارائه داد.

سخن ما این است که برای اداره بشر امروز به تجربه های جدید نیاز است و نباید بر تجربه های قدیم و سنتی اکتفا نمود. اما این کافی نیست. بلکه باید شالوده را درست نمود .

بحث تحول حوزه

بحث تحول در حوزه هم همین است. مقام معظم رهبری فرمودند ابتدا باید تحول را معنا کنیم که تحول یعنی چه؟ تحول به این معنا که شیوه های کارآمد حوزه که تجربه خود را پس داده است را کنار بگذاریم و به جای آن شیوه های جدید دانشگاهی را جایگزین کنیم، این تحولی غلط است. اما اگر شیوه های کارآمد را که بزرگانی را در حوزه تربیت نموده است را نگاه داریم و از روش های نو و جدید برای استفاده کردن از اطلاعات هم در تولید و هم عرضه استفاده نماییم راه درستی را در تحول پیموده ایم .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )