درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 86

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی فرضیه دکتر سروش درباره وحی و نبوت
وحی از نظر صورت و معنا در فرضیه آقای سروش
موضوع بحث بررسی فرضیه آقای سروش درباره وحی نبوت بود. گفته شد وی در این فرضیه تلقی وسیعی از کلمه صورت دارد که باعث می شود معنا، دایره کمی داشته باشد. در نگاه وی صورت علاوه بر احکام، مسائل نظری را نیز شامل می شود. لذا اموری چون لوح ، قلم ، بهشت، جهنم و مانند آن همه صورت هایی است که پیامبر اکرم (ص) به تن آنها معنا پوشانده است. وقتی قرآن می گوید: «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ »[1] تعبیر به حوریه های چشم سیاه در خیمه شده است. اینها همان صورت هایی است که پیامبر ایجاد کرده و به جبرئیل نمایانده است. و یا وقتی قرآن کریم می فرماید:« لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن‏ »[2] این فرم و شکلی است که آن حضرت به تن عدالت پوشانده است نه اینکه این قالب و صورت از ناحیه خداوند به او القاء شده باشد.
وی در پاسخ به نقد اول آیت الله سبحانی می گوید: « فقط صورت بال و پرنده نیست که مخلوق خیال خلاق پیامبر است ، صورت لوح و قلم و عرش و کرسی هم چنین است . آنها حقایقی بی صورت اند که بر پیامبر چنین می نمایند . نار و حور و صراط و میزان و ... نیز چنین اند »
در نظر آقای سروش معنای کلی عبارت است از: توحید، عدالت و مانند آن . معنا امری محدود و کلی است در حالی که صورت بسیار فراخ و گسترده است. بر این اساس گفته است عرضی ترین بخش دین، احکام های آن است. آنچه ثابت است همان معنای کلی است در حالی که عرضیات اموری تدریجی و زمان مند است.
ارزیابی و بررسی
آنچه آقای سروش در اینجا مطرح کرده است دیدگاهی در مقابل دیدگاه مشهور است. مشهور عالمان اسلامی معتقد هستند پیامبر اکرم (ص) در وحی نقش قابلی دارد نه فاعلی در حالی که وی برای آن حضرت در وحی نقش فاعلی قائل شده است. در اینجا این سوال را مطرح می کنیم که آیا آنچه وی بیان کرده است باعث بالاتر رفتن نقش پیامبر اکرم (ص) شده است یا نه برعکس شخصیت آن حضرت را تنزل داده و فروتر دانسته است؟
این بحث در دو بخش صورت و معنا مطرح است. درباره الفاظ و اینکه کسی معتقد باشد آن حضرت است که به معانی وحیانی لباس لفظ را پوشانده است، حرف چندانی نیست. اما مشکل آنجاست که کسی معتقد باشد اموری همچون عرش، کرسی، صراط، میزان و مانند آن نیز ساخته و پرداخته پیامبر اکرم (ص) است.
نقش فاعلی پیامبر اکرم (ص) در صورت گری معارف متعالی و بی صورت دو گونه قابل تصویر است: یکی با تاویل و دیگری بدون تاویل . فرض بدون تاویل آن نادرست است زیرا لازمه آن این است که پیامبر اکرم(ص) را معتقد به تجسیم و تشبیه خداوند بدانیم . چرا که اگر خداوند دارای عرش و کرسی به معنای ظاهری و معهود آن در میان مردم باشد، جسمانی خواهد بود.
آنچه عالمان اسلامی درباره کلماتی مانند عرش و کرسی و مانند آن گفته اند این است که معنای ظاهر این کلمات ملاک و مراد نیست بلکه باید تأویل شوند. فرض درست نیز همین فرض است. به این صورت که مقصود از عرش و کرسی مقام تدبیر عالم است. استوی بر عرش نیز به معنای استیلای و چیره بودن است. درباره لوح و قلم نیز معنای مناسب دیگری مقصود خواهد بود؛ معنایی که مستلزم جسمانیت نباشد.
در این باره غیر از فرقه مشبهه و اهل حدیث همه قائل هستند مقصود از این الفاظ، معنای ظاهری آنها نیست. بنابراین بر این فرض که نفس پیامبر به لحاظ جنبه ناسوتی و بشری اش فاعل صورت های جسمانی حقایق متعالی و بی صورت بوده است نتیجه ای مترتب نخواهد شد زیرا با تاویل قالب ها و صورت های جسمانی می توان آنها را به طور مستقیم به خداوند نسبت داد و بدون تاویل آنها نسبت دادن آنها به پیامبر نیز نادرست است .
درباره تاثیر پیامبر اکرم (ص) از عرف زمانه نیز باید دانست این نظر با دیدگاه عموم عالمان اسلامی مخالف است. به اعتقاد آنان اصل در احکام اسلامی در همه زمینه ها این است که برای همه عصر ها می باشد مگر اینکه دلیل معتبری بر خلاف آن اقامه شود .
فرضیه آقای سروش شخصیت پیامبر را خیلی فرو می کاهد زیرا به جای آنکه معتقد باشد آن حضرت بر عرف و فرهنگ جامعه تاثیر می گذارد و نقشی فعال در تحول آنها ایفا می کند معتقد است که نقش انفعالی داشته و از آن تاثیر می پذیرد .


[1] رحمن/سوره55، آیه72.
[2] نساء/سوره4، آیه11.