درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 80

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دیدگاه استاد مطهری درباره وحی و چگونگی آن
 ویژگی های وحی از نظر استاد مطهری
 در جلسات قبل چهار ویژگی را که شهید مطهری برای وحی بیان نمودند مورد بررسی قرار دادیم؛ این ویژگی ها از این قرار بود:
 1. درونی بودن وحی؛
 2. جنبه بیرونی داشتن وحی یعنی معلم داشتن آن. این ویژگی به این معناست که جنبه فاعلی وحی، از حقیقت نبی بیرون است. همین خصوصیت است که وحی نبوت را نبوغ نوابغ ممتاز می کند زیرا ادراکات نابغه مقتضای دستگاه ادراکی اوست که خداوند متعال به جعل بسیط در او قرار داده است در حالی که وحی از بیرون پیامبر به او القاء می شود.
 3. استشعار: این خصوصیت وحی نبوت را از الهامات به غیر انبیاء جدا می کند.
 4. با واسطه بودن وحی در اکثر موارد. در وحی غالبا واسطه ای بین پیامبر و خداوند وجود داشته است.
 فرضیه درباره چگونگی وحی
 برای شناخت وحی ما مجاز هستیم علاوه بر راه نقل، نگاهی بیرونی و فکری نیز به وحی داشته باشیم. اما بر اساس عقل و اندیشه چه فرضیه ای می توان درباره وحی نبوت ارائه داد؟ شهید مطهری در اینجا سخن از فرضیه به میان می آورند نه نظریه یعنی آن را نوعی گمانه زنی می داند زیرا معتقد هستند دست یابی به کنه وحی تنها برای خود انبیاء ممکن است و دیگران نمی توانند به آن راه یابند .
 درباره وحی فرضیه های مختلفی ارائه شده، حتی از طرف فلاسفه غرب نیز در این باره فرضیه پردازی شده است. شهید مطهری می فرماید: در میان فرضیه هایی که درباره وحی بیان شده است، فرضیه حکما بهترین فرضیه در این باب است. مقصود ایشان بهترین فرضیه موجود است نه بهترین فرضیه ممکن زیرا ایشان بر همین فرضیه نیز نقضهایی را وارد می دانند.
 رشید رضا [1]
  [2] در کتاب «وحی محمدی » نظریه برخی از مستشرقین درباره وحی را نقل و نقد کرده است. فرید وجدی نیز در کتاب «دایرةالمعارف قرن بیستم» درباره وحی چند صفحه ای بیان کرده اند . از جمله تقسیم وحی به وحی نفس و وحی درونی بیان شده و وحی را نوعی از تجلیات ضمیر ناخودآگاه دانسته است .
 تحلیل فرضیه فلاسفه در کلام شهید مطهری
 شهید مطهری در تحلیل فرضیه حکما می فرماید: این فرضیه تمام شاخص هایی که ما درباره وحی بیان کردیم را دارا است. فلاسفه هم جنبه درونی بودن وحی و اینکه وحی توسط حواس باطنی پیامبر دریافت می شود را مورد توجه قرار داده اند. و هم برای آن جنبه بیرونی دانسته اند. آنان برای وحی قائل به معلم بوده که به اذن الله معارف را به پیامبر تعلیم می دهند. آنان همچنین برای جبرئیل حقیقت مستقل قائل شده و آن را تنها موجودی خیالی و ساخته و پرداخته ذهن پیامبر نمی دانند.
 ایشان می فرماید: « به نظر ما بهترين فرضيه همين فرضيه‏اى است كه حكماى اسلام گفته‏اند. با توجه به اين مشخّصات، آنها آمدند اين جور گفتند كه انسان از جنبه استعدادهاى روحى حكم يك موجود دو صفحه‏اى را دارد. خواستند بگويند: ما داراى روح هستيم و تنها اين بدن مادى نيستيم. روح ما دو وجهه دارد:
 يك وجهه‏اش همين وجهه طبيعت است. علوم معمولى‏اى كه بشر مى‏گيرد از راه حواس خودش مى‏گيرد. اصلا حواس وسيله ارتباط ماست با طبيعت. آنچه از حواس مى‏گيرد در خزانه خيال و خزانه حافظه جمع آورى مى‏كند و در همان جا به يك مرحله عالى‏ترى مى‏برد، به آن كليت مى‏دهد؛ تجريد مى‏كند و تعميم مى‏دهد (كه به عقيده آنها تجريد و تعميم يك مرتبه عالى‏ترى از مرتبه احساس است، كه حالا نمى‏خواهيم درباره آن بحث كنيم). ولى اين روح انسان يك وجهه ديگرى هم دارد كه به آن وجهه سنخيت دارد با همان جهان مابعدالطبيعه. به هر نسبت كه در آن وجهه ترقى كند مى‏تواند تماسهاى بيشترى داشته باشد. مولوى مى‏گويد:
  دو دهان داريم گويا همچو نى يك دهان پنهانست در لبهاى وى‏» [3]
 با این حال شهید مطهری فرضیه فلاسفه را تمام ندانسته و معتقد هستند این فرضیه دارای سوالاتی بی پاسخ است. از جمله اینکه :
  1. این تحلیل درباره وحی بیان نمی کند که چگونه پیامبر می تواند ملک را با اینکه مجرد است به صورت بشر مشاهده نماید؟
  2. و یا چگونه می شود آنچه پیامبر در پرتو آن جهان دیده است بعدا به صورت کلام و کتاب مجسم شود؟ ر. ک نبوت، استاد مطهری
 «من نمى‏گويم- البته نبايد هم ادعا كرد- كه اين فرضيه صد در صد تمام است، و در اين زمينه هنوز خيلى حرفها گفته‏اند كه چطور مى‏شود كه قبلا [پيامبر] ملك را به صورت انسان مى‏بيند، و چطور مى‏شود كه آنچه كه در آن جهان مى‏بيند بعد در پرتو او اين جهان را مى‏بيند با يك حقايقى، بعد اين به صورت يك كلام يا به صورت يك كتاب براى او مجسم مى‏شود؟ » [4]
 بررسی کلام شهید مطهری درباره دیدگاه فلاسفه
 در مقام دفاع از فلاسفه می توان گفت فرضیه آنان این سوالات را بی جواب نگذاشته است. فلاسفه در تحلیل مساله وحی گفته اند: نفس پیغمبر دارای جنبه بشری است. او انسان کامل است و همه قوای یک بشر را دارا است. دستگاه درونی پیامبر هر گز معطل نیست. مثلا وقتی پیامبر با چشم ظاهری به طبیعت می نگرد، تصویر طبیعت در حس مشترک او حاصل می شود. اگر فرقی هست در خطا ناپذیری پیامبر است. حال انسانهایی که با غیب ارتباط برقرار می کنند ( اعم از نبی و وصی و انسان متقی ) دستگاه درونی آنها ، آن معارف را گاه به حس ظاهری او می آورد.
 آری این سخن فلاسفه دارای مشکلاتی است. از جمله اینکه آنان تصویر گری حقایق بی صورت را و تمثل بشری فرشته را تنها در قوای پیامبر قبول کرده اند در حالی که گفته شد این مطلب با ظاهر آیات و روایات سازگاری ندارد.
 و یا اینکه فلاسفه وحی بدون واسطه را بیان نکرده اند. البته در اینجا نیز گفته شد می توان با مبانی خود فلاسفه وحی بدون واسطه را بیان کرد و این خلا را پر نمود.
 سخن امام راحل در چگونگی وحی به انبیاء
 امام راحل (ره) در این باره فرموده اند: آنگاه نفس می تواند تصاویر غیبی را مشاهده کند که بتواند از طبیعت خویش جدا شود. چنین نفسی، عالم مثال مقید را مشاهده کرده و از آن هم بالاتر می رود. این رهایی از طبیعت گاه در خواب صورت می گیرد و به هر مقداری که نفس صفای باطن داشته باشد با عوالم ارتباط برقرار می کند. در این حال آن حقیقت در عالم مثال متصل اش به توجه به مأنوسات و عادات فرد دریافت کننده تمثل پیدا می کند لذا نیازمند تأویل است. همین گونه است آنچه در بیداری مشاهده می شود. اما کملین از اهل سلوک مانند انبیاء آن حقایق را در مثال متصل اش به حسب اختیارشان می بینند. از این عالم مثال، آن حقایق را به عالم ملک نازل می کنند. وجه آن نیز این است که آنان می خواهد با این کار زندانی های عالم طبیعت را آزاد و هدایت نماید. نفس پیامبر مثال فرشته را که حقیقتی بی صورت است نازل می کند. ( نه اینکه خود فرشته را که در آن موقف روحانی است نازل می کند بلکه در این مقام پیامبر، تابع جبرئیل است. ) بعد از اینکه آن حقایق را توسط جبرئیل دریافت کرد توسط قوه روحانی خویش صورت می دهد. [5]
 نکته دیگر اینکه این تنزل حقایق با اغمای پیامبر در حین وحی منافاتی ندارد. زیرا جسم شریف آنها از اینکه آن ارواح مجرد را تحمل کند ناتوان است و این غیر از روح بلند آنهاست.


[1] رشید رضا شاگرد عبدو است و بر خلاف استادش گرایشی نوعا سلفی دارد. کتاب او در
[2] موضوع خودش کتاب خوبی است.
[3] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج4، ص349، ط انتشارات صدرا
[4] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج4، ص353، ط انتشارات صدرا
[5] تعلیمات بر شرح خصوص الحکم، ص 36