درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 59

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 در فلسفه اسلامی سه مکتب فلسفی پدید آمده است که عبارتند از: مکتب مشاء ، مکتب اشراق و مکتب حکمت متعالیه. هر سه مکتب به مساله وحی پرداخته اند که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم .
 دیدگاه فلسفه مشاء درباره وحی
 فلسفه مشاء که مرحوم بوعلی سینا در راس آن قرار دارد، از نظر منهج و روش به عقل برهانی تکیه دارد و به استفاده از شهود و ذوقیات در مسائل فلسفی به عنوان اصلی، توجهی ندارد. ( البته ابن سینا در مراحل اخیر زندگی خویش، گرایش عرفانی پیدا کرده است. حتی تعبیر حکمت متعالیه را ابتدا ایشان بکار برده است. لذا ریشه حکمت متعالیه به ایشان بر می گردد. وی در جایی گفته است: این مطلب که من می گویم اگر گسی از حکمت متعالیه بهره ای نداشته باشد نمی فهمد ).
 درباره اینکه چرا این فلسفه را مشاء گویند وجوهی بیان شده است . مرحوم حاجی در این باره گفته است: الفکر حرکة من المبادی الی المراد، پیروان فلسفه مشاء در فکر کثیر المشی هستند و قوام مباحث آنها به تفکر عقلی است. «و إمّا أن يكتفوا بمجرّد النّظر و البيان و الدّليل و البرهان، فيقال لهم «المشّاءون» فانّ عقولهم في المشي الفكري فإنّ «النّظر» و «الفكر» عبارة عن حركة من المطالب إلى المبادئ و من المبادئ إلى المطالب،» [1] . وجه دیگری که برای این نام گذاری بیان شده این است که در مشائین، شیوه ارسطو را دارد، و از وی نقل شده که در حال مشی تدریس می کردند .
 ابن سینا از نوابغ روزگار است که کتب زیادی دارد. در میان کتب وی ، کتاب شفا از همه مشروع تر است. این کتاب مشتمل بر منطق، ریاضیات، الهیات و طبیعیات است . آخرین کتاب ایشان، «الاشارات و التنبیهات» است که در سه جلد و با شرح خواجه نصیر الدین طوسی چاپ شده است .
 ابن سینا در اشارات، نمط نهم (نمط العارفین)، به مناسبت وارد بحث نبوت می شود. مرحوم خواجه در شرح کلام ایشان به این بحث می پردازد که چرا ایشان این بحث را در اینجا مطرح کرده اند؟ ایشان در جواب می فرماید: «لما ذكر في الفصل المتقدم أن الزهد و العبادة- إنما يصدران من غير العارف- لاكتساب الأجر و الثواب في الآخرة- أراد أن يشير إلى إثبات الأجر و الثواب المذكورين- فأثبت النبوة و الشريعة و ما يتعلق بهما- على طريقة الحكماء- لأنه متفرع عليهما و إثبات ذلك مبني على قواعد» [2] فرق بین زاهد و عابد و عارف چیست؟ زاهد و عابد در پی ثواب و اجر اخروی هستند و کار آنها تقریبا کار کاسب کارانه است. اما انسان عارف چنین نگاهی ندارد. وی بدنبال کمال است. پاداش و ثواب از کجا فهمیده می شود؟ از طریق شریعت ؛ شریعت تفصیل این مسائل را بیان می کند و راه رسیدن به آن را بیان می دارد. اگر شریعت نمی بود نه پاداش و ثواب ای فهمیده می شد و نه راه کسب آنها بدست می آمد. لذا بحث نبوت که آورنده شریعت است مطرح می شود . ابن سینا بحث نبوت را در اشارات تنها در همین جا آورده است.
 سه ویژگی برای نبی
 ابن سینا در اشارات، نمط دهم ( اسرار آیات) به مباحث خوارق عادات، اخبار غیبی و کرامات می پردازد . مرحوم خواجه در شرح این نمط می فرماید: کارهای عجیب و غریب و اخبار غیبی از کجا ناشی می شود؟ طبق بیان فلاسفه، نبوت سه رکن دارد. یعنی کسی که می خواهد نبی باشد باید دارای این سه ویژگی باشد:
 1- آگاهی های عقلی نسبت به عالم؛ نبی کسی است که نسبت به جهان، معارف عقلی کامل و جامع دارد و کلان هستی را می شناسد.
 2- آگاهی از خبرهای غیبی، نبی نسبت به جزئیات عالم مطلع است .
 3- نبی از نظر قوای روحی به گونه ای است که عالم طبیعت در تصرف اوست.
 غیر از نبی نیز فی الجمله می تواند این خصوصیات را داشته باشد اما بالجمله از اختصاصات انبیاء است. دو خصوصیت اول مربوط به حوزه معرفت است. حال یا در معارف کلی و یا در معارف جزئی. خصوصیت سوم، مساله معجزات او می باشد .
 منبع معارف کلی و جزئی نبی
 سوال مهمی که در اینجا مطرح است این است که نبی، معارف کلی و جزئی را از کجا بدست می آورد ؟ منشا آن معارف چیست و کجاست؟ وحی شناس از فیلسوف چنین سوالی را می پرسد که بر اساس مبانی پذیرفته شده در فلسفه شما، این معرفت چگونه برای نبی حاصل می شود؟ آیا بر طبق همان نظام اسباب و مسببات است، یعنی یک راه است و قاعده مند است؟ آیا نبی همه این راهها را به صورت کامل می داند یا نه او نظام هستی را دور می زند و آن معارف را کسب می کند؟ در صورت اول آن قوانین چیست؟
 پاسخ این سوال، قسمتی مربوطه به بحث نفس شناسی است. به همین خاطر است که در کتب فلاسفه بحث نبوات در نفس شناسی مطرح شده است. اینکه حقیقت نفس چیست و قوای او کدام است؟ قسمت دیگری از این بحث، مربوط به علم نجوم و هیئت است. در آنجا به بحث نفوس سماویه، بحث فلکیات پرداخته شده است. ( نفوس فلکی نیز نفس هستند و قوایی دارند و در عالم موثر هستند. آنان اطلاعاتشان نسبت به عالم، جزئی است. وقتی نفس با آنها رابطه برقرار کند، بر جزئیات مطلع می شود). قسمت دیگر این بحث مربوط به عالم عقول است. آنجا معارف به صورت کلی وجود دارد که در اثر اتصال به آن می تواند معارف کلی را بدست آورد .
 حاصل آنکه نفس انسان ، معارف خود را از طریق دو منبع بدست می آورد: یکی عقول مفارقه که معارف کلی را اخذ می کند و دیگری نفوس سماویه که به معارف جزئی پی می برد . تمام اطلاعات ما از این طریق حاصل می شود، خواه ما متوجه باشیم یا نباشیم.
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


[1] شرح الاسماء الحسنی ،‌ ص 234
[2] شرح اشارات ، ج3 ، 371