درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 45

بسم الله الرحمن الرحیم

 چگونگی اطمینان نبی به صدق وحی
 نظر علما
 نظر برگزیده
 تحلیل پایانی و نهایی مساله ای که بحث شد این است: اصل این مساله در دو مرحله مورد برسی قرار می گیرد.
  1. تردید ناپذیری وحی راجع به خود مقام و اصل نبوت. یعنی پیامبر الهی در مورد اصل اینکه به نبوت رسیده بودند در این دریافت، هیچ گونه تردیدی نداشتند.
  2. وحی درباره دین و شریعت آسمانی و الهی. یعنی بعد از اینکه به اصل مقام نبوت جزم داشته اند، نسبت به آنچه آیین الهی به آنها القاء می شد هم ، جزم و قطع داشتند.
 در مورد اصل مقام نبوت و اینکه از کجا یقین می کردند که از ناحیه خداوند مبعوث شده اند. در مورد دین و شریعت واینکه اطمینان داشتند به صدق وحی و دریافت آنها.
 
 نکته دوم
  اینکه حقیقت این مسئله در باب وحی به مسئله عصمت بر می گردد یعنی ما داریم مسئله عصمت در باب نبوت ، منتهی در یک مرتبه خاص یا دراولین مرتبه اش مطالعه می کنیم . معصومیت انبیاء در مقام تلقی وحی یا اصل نبوت یا معارف نبوی.
 
 جایگاه مساله و اهمیت این مسئله
 ولذا جایگاه و اهمیت هم روشن می شود و اولویت دار می باشد این مساله از مهمترین مسائل وحی شناسی است زیرا همه آنچه درباره نبوت گفته می شود به این مساله بر می گردد. از نظر علمی و اعتقادی باز در درجه اول است زیرا مساله نبوت است وعصمت از ارکان نبوت. وواقعا اینکه فهم اینکه راز عصمت در این باره چیست؟ راه نیافتن تردید در انبیاء چه سری دارد؟ این هم یک بحث عمیقی است. و به همین خاطر است که بزرگانی چون شیخ مفید و قاضی سعید و ... به آن پرداخته اند.
 نکته سوم:
  ما نباید به مسائل اعتقادی ساده انگارانه برخورد کنیم بلکه باید با نگاهی دقیق و تحلیلی به مساله بپردازیم.و ازمقام ساده انگارانه بگذریم و خود را از نگاه عامیانه به نگاه دقیقانه ببریم تا زوایای بحث را بهتر بفهمیم.
 
 اما مرحله اول:راز و سر عصمت انبیاء الهی درباره دریافت و تلقی آنها به اصل نبوت:
 چگونه است در اینکه وقتی اینها به مقام نبوت می رسند هیچ تردیدی در آن نمی کردند. مثلا چگونه است که حضرت موسی تردیدی نداشت که این صدا از جانب خداند است؟ وقاطعانه با آن برخورد می کرد.
 به نظرم باید به دو نکته بپردازیم:
 ما در مقام نبوت به چیستی و چرایی و چگونگی آن می پردازیم.یعنی:
 خود مقام نبوت چگونه مقامی است؟ چون بحث ما این است که انبیا به مقام نبوت می رسیدند و در اینکه به این مقام می رسیدند جازم بودند. مقام نبوت مقامی است ویژه و ممتاز، مقامی معنوی که خداوند متعال به برگزیدگان از آفریدگار خدا به آنها اعطاء می کند.
  اما چرایی نبوت: برای هدایت انسانها و رسیدن به کمال مطلوب.
  اما چگونگی نبوت: مقصود ضرورت عصمت نبوت است. ناظر به وصف نبی است. یعنی همان غرضی که نبوت را توجیه می کند یعنی فلسفه نبوت است، عصمت را نیز اثبات می کند.
 
 اما راز و رمز عصمت
 راز عصمت او در تلقی وحی و اصل نبوت او چیست؟ او معصوم است در اینکه آنچه به او تلقی می شود و دریافت می کند می داند از جانب خداوند است و تردیدی در آن ندارد. حال می داند که منشاء الهی دارد بعد باید معلوم باشد در اینکه آنچه دریافت می کند در آن دچار سهو و اشتباهی نمی شود. یعنی می داند منشاء الهی دارد و می داند خود او هم دچار خلط و اشتباهی نمی شود و توانایی ضبط صحیح آن را دارد. معمولا در مباحث بزرگان به یک جنبه پرداخته می شود و آن هم اینکه آنچه به او وحی می شود دقیقا دریافت می کند. اما در واقع عصمت درمقام تلقی دو معنی پیدا کرد:
 1.منشاء آن صد در صد الهی است.
 2. می داند او می فهمد و ضبط هم می کند هم صد در صد بدون خطا است.
 
 سوال : اما چگونه نبی در تلقی خویش هیچ تردیدی در الهی بودن آن ندارد؟
 مثال : امام در روایات مثال از بدیهیات زدند و فرمودند: او مانند آنچه در روز روشن می بیند هیچ تردیدی ندارد، هیچ گونه در وحی منشاء آن هم تردیدی ندارد.
  در جواب باید گفت علت اطمینان او« توفیق من الله» است. یعنی این مساله کالبدیهیات می باشد برای او. دستگاه ادراک را بگونه ای ساخته است که در این مسائل ( بدیهیات) شک نمی کند. چگونه است که شک نمی کند؟ زیرا خداوند دستگاه ادراکی را اینگونه خلق کرده است که در مواجهه با بدیهیات هیچ گونه شکی را نمی کند.
 اما اینکه خداوند این سرمایه معرفتی را به همه داده است. این سرمایه یکدست برای همه ثابت است بلکه دراکتسابیات توانمندی ها و استعدادات متفاوت است. علت آن هم این است که به وسیله آن هدایت محقق نمی باشد.
 حال در مورد انبیاءجزمشان در این مسائل( مانند تلقی منشاء وحی) مانند بدیهیات برای ما می باشد که خدا ما را طوری خلق کرده است که در بدیهیات شک نمی کنیم. یعنی خداوند متعال دستگاه ادراکی آنان را اینگونه ساخته است.
 اما اینکه چرا اینگونه است می گوییم : علت آن هم از ناحیه خداوند این است که این به فلسفه نبوت باز می گردد یعنی کسی که خود شکاک است چگونه می خواهد دیگران را هدایت کند؟ این از ناحیه خداوند به جعل بسیط است. یعنی همان گونه که به جعل بسیط سرمایه معرفتی ( درک بدیهیات) دارد همه انسانها را خلق کرده است با اعطای نبوت از جانب خداوند متعال.
 اما اینکه چرا این تصرف خاص را در حق انبیا کرده است می گوییم به همان دلیل که آنها را نبی کرده است و آن وظیفه خاص را به آنها داده است.
 این تحلیل با روایات بسیار سازگار است.« بتوفیق من الله »یعنی بعنایه الخاصة من الله. یا فرمودند: با «اعطاء السکینه و الوقار» یعنی آرامش و اطمینان نفس است.
 اما مطلب دوم
  اگر مطلبی که گفتیم را بپذیرد این مطلب دوم برایش راحت می شود. چون کسی که به مقام نبوت رسیده است و جزم دارد که هو نبی من الله است ، یقین دارد که از اینجا دیگر یقین دارد که تحت کنترل و مراقبت خداوند است. چون عقل متعارف هم می گوید او برای هدایت آمده حال اگر دریافت حقایق کم و زیاد بگیرد، نقض غرض لازم می آید. و خداوند حکیم است و نقض غرض نمی کند.
 اما چگونه تحت کنترل است؟ فرمایش حضرت آیت الله جوادی اینجا به کار می آید یعنی یا می داند که مقامی که او دارد از تیرَّس شیطان دور است؟ تجرد شیطان وهمی است ونازل است اما تجرد نبی عقلی است. پس می دانیم نمی تواند به این مرتبه دست بیابد.
 ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحمت ما می داری
  این مورد در جایی است که بی واسطه است.
 اما در امور با واسطه مثل ارتباط با تمثل ملکی، اینها معدات طبیعی هستند.
 یعنی یک وقت ارتباط نبی با غیب از معدات طبیعیه و ناسوتیه هم مبرا است و آن حقیقت ناب پیامبر با خدا ارتباط برقرار می کند، این مورد همان موردی است که آیت الله جوادی فرمودند.
 اما یک مرتبه هم این است که تماس برقرار می شود ارتباط برقرار کنند هم در اینجا نفس است نه چشم اما چشم و... معدات به حساب می آیند. اما اینجا باز مطمئن هست که خداوند او را حفظ می کند. آیات آخر سوره جن همین را می گوید:« عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً *إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَداً»
  داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‏كند،*جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت‏] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت،* تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده‏اند؛ و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است. »
  در اینجا که شاید شیطان بتواند متمثل به فرشته شود و باعث وسوسه رسول شود. ملائکه نگهبان می دانند و با پیامبر می گویند که او شیطان است مثل جریان حضرت ابراهیم برای ذبح اسماعیل که شیطان به دنبال وسوسه ایشان بود و اییشان رجم می کرد شیطان را.
 «وسلام علیکم ورحمه الله و برکاته»