درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 17

بسم الله الرحمن الرحیم

 وحی نبوت و کتاب آسمانی:
 آیا از مختصات وحی انبیاء کتاب است؟ در بحث قبل گفتیم مضمون و محتوای وحی نبوت در خصوص کتاب آسمانی که به عنوان محتوا و مضمون وحی به انبیاء مطرح است، کتاب شریعت از ویژ گیهای انبیاء است.حالا چه ما قائل بشویم که همه انبیاء دارای کتاب شریعت بوده اند یا بعض از انبیاء. در هر دو صورت از نظر مانع الغیار بودن این کتاب شریعت ملاک ومعیار است. فرق بین این دو قول از نظر جامعیت افراد است نه مانعیت اغیار بودن.
 گفتیم در وحی مربوط به نبوت وانبیاء این را می توانیم مطرح کنیم که وحی به غیر انبیاء ممکن است اما وحی شریعت نیست ونخواهد بود.وجه امتیاز وحی نبوت از وحی غیر نبوت :بحث همین است که چه چیزی وحی نبوت را از وحی غیر نبوت ممتاز می کند. فصل ممیز است. علم به کتاب شریعت چه طور؟
 آیا علم به کتاب شریعت نیز از مختصات انبیاء است وغیر نبی نمی شود عالم بشود به معارف و حقایقی که در کتاب شریعت است؟گفتیم که این هم ازویژگیها واختصاصات نیست.آنچه که از ویژگیست این است که کتاب شریعت اولا وابتداء به پیامبر وحی می شود و او آن کتاب را از جانب خدای متعال برای مردم می آورد. حالا بعد از اینکه این کتاب آمد، دراختیار مردم قرار گرفت فردی شایستگی این را پیدا کند که به محتوای این کتاب، معارف این کتاب از طریق علم لدنی به معارف و حقایق کتاب آگاه بشود، این علم دیگر از مختصات نبی نیست. آنچه که از مختصات است همان ایهاء در مرحله اول که این کتاب شریعت را پیامبر می آورد. دلیل: از خود قرآن کریم این را استفاده می کنیم. زیرا در سوره مبارکه واقعه درباره قرآن می فرماید: «انه لقرآن کریم ...» اینجا استثناء کرده. لا یمسه. چه چیز را؟ نه کتاب نازل را بلکه کتاب مکنون را. یعنی این کتابی که در اختیار مسلمانها هست. آن مقداری که نازل شده. غیر مطهرون هم می توانند مقداری بفهمند البته با تفاوتهایی که هست.اما این کتاب (قرآن) را در آن مرحله عالی که در کتاب مکنون یا در لوح محفوظ است،در ام الکتاب هست.فهم کتاب در آن مرحله کار هر کس نیست.مطهرون این را می فهمند زیرا این آیه شریفه می فرماید.قید هم نکرده اسرار دارد که مطهر بودن ملاک است. فرشته باشد،نبی باشد، غیر نبی باشد فرق نمی کند.چون ربطی که در اینجا آمده شرط نیست. ربط به عنوان مطهر بودن است، این هم طهارت ویژه. و اما در مقدارشناسی دلیل می خواهیم. سخن ما در معنا و مفهوم آیه است که اطلاق دارد و جالب اینجاست که همین مطلب را در بین مفسرین اهل سنت بعضی این عمومیت را گفتند که از این آیه فهمیده می شود.
  تعیین مصادیق
 حالا بحث مصداقی نیست. بحث معنا و مدلول این آیه «لا یمسه الا المطهرون » است که عمومیت دارد. از جمله در تفسیر طبری (طبری یکی از بزرگترین مفسران اهل سنت است.متوفی 310 ه ق ) می گوید: «والثواب من القول من ذلک عندنا...»
 پس بنابراین خداوند با این خبری که داده تامین داده مطهرین را. مصداق معین نکرده. اگر مصداق معین می کرد عدول کردن از آن مشکل بود. اما اینجا ظاهر کلام است. منصوب کلام است. فالملائکه من المطهرین . حالا وقتی می خواهد مصداق بیان بکند، ملائکه هستند.یعنی ملائکه از این آگاهند. طبق آیه:« لا یمسه الا المطهرون » و اینکه الملائکه من المطهرین و الملائکه تمسحوا فی رحمه. آن را درک می کند.مصداق هستند.
 مصداق دوم:
  رسل وانبیاء هم هستند.مصداق مطهرین می شوند. بعد از این مصداق نشان نمی دهد. آقای طبری می گوید:و کل من کان مطهرن من الذنوب و هو من الستثنی. مصداق ملائکه را گفت. انبیاء و رسل را گفت. نه محدود. درست فهمیده. آیه اطلاق داره نمی شود محدود کرد. شما باید دلیل بیاورید. برای هر کس دلیل آورید وشد مطهرون و می شود مصداق آیه. کسی که بگوید نه آقا نیست تفصیل به رای است. اگر کسی بگوید، نگوید آقا این خلاف قرآن است. باید گفت که تو خلاف قرآن می گویید.به چه دلیل داری تامین را تخفیف و تغییر می زنی. دلیل می خواهد. بله مصداق باید دلیل داشته باشد. اگر دلیل آوردی که غیر از انبیاء و رسل کسی مطهر است. آن هم درک می کند آن را. درک و فهمی مثل ملائکه و انبیاء. اگر کسی بگوید این غلو است ، می گوییم این دارد خلاف خدا حرف می زند. خلاف قاعده سخن حرف می زند. (در مورد این آیه تفسیر طبری جلد 28 صفحه 241 )
 نکته:
  چه کسی اول کتاب را می آورد؟ این از ویژ گی پیامبر است، اما بعد از این که کتاب را آورد، او آگاهی از آن کتاب می تواد پیدا کند مرحله بعد است. این دیگر لا یختص بالنبی ،اما جاء الکتاب اولا من جانب الله ، هذا شان نبی ، لاشان غیرالنبی و ما دلیل داریم از قرآن.
 ما برای مطهر بودن اهل بیت پیغمبر(ع) در قدم اول اهل کتاب از قرآن به اضافه احادیث متواتر ومعتبر داریم .(آیه تطبیق 33 احزاب) که « انما یرید الله...» رجس پلیدی مطلق، هیچ قیدی ندارد. پلیدی ریشه آن شیطان است. رجس منشا آن شیطان باشد در عقیده باشد، در اخلاق، رفتار..باشد. این مطلق از اهل بیت بر طرف شده.
 
 اهل بیت چه کسانی هستند؟
 احادیث معین کرده. اکثر اهل سنت معتقدند که اهل بیت در این آیه ازواج نیست. نه خصوص ازواج نه اضافه ازواج به اضافه اهل کتاب.
 ابو جعفر طهاوی مصری، حافظ، فقیه است. کتاب مشکل الآفاق در مورد این آیه چند صفحه بحث کرده. احادیث می آورد و می گوید، احادیثی که در ذیل این آیه آمده جای تردید نمی گذارد که مقصود از اهل بیت در این آیه اهل کتاب است. ام سلمه چند بار تلاش کرد که خود را به گونه ای جزع این مجموعه بداند. پیامبر فرمودند: انک علی غیر هوله اهل بیت. مرز کشیده شده. پیامبر عبا آورد واهل بیت را داخل عبا قرار دادند، 6 ماه یا 9 ماه هنگامی که می خواستند به نماز بروند جلو درب خانه حضرت زهرا(س) رد می شدند و می فرمودند: «انما یرید الله ...»(مراجعه شود به المیزان جلد 19 صفحه 137 )
 علامه طباطبایی وقتی که بحث می فرمودند، می فرمایند:والمطهرون هم الذین اکرمهم الله تعالی بتطهیر....
 علم به کتاب شریعت علم خارق العاده، علم لدنی که مخصوص افراد معصوم است، این از اختصاصات انبیاء نیست.
 
 حکم چیست؟
 بحث حکم آیه 89 سوره انعام « اولئک الذین ....والحکم والنبوه»
 اقوال در حکم:
 حکم در ابتدا 4 قول است که یعنی چه؟
  1- حکم یعنی قضاوت وداوری
  2- حکمت دادیم
  3-عقل
 4- علم به معارف کتاب یعنی کتاب را به آنها دادیم وسپردیم، علم به حقایق را هم به آنها دادیم.
 به نظر حقیر دو قول سوم و چهارم یعنی عقل و علم و معرفت به حقایق کتاب رامی شود به قول دوم برگرداند.
 معنای حکمت
 قول دوم حکمت بود. حکمت یعنی چه؟ حکمت یعنی معارفی که درستند و نافعند« و من یعط الحکمت فقد اوتی خیرا کثیرا» حکمت علم درست ،استوار ،خلل نا پذیر است. کسانی که گفتند : عقل در واقع (عقل راستین و خالص ) ابزار حکمت است. وانسان را به حکمت می رساند کما اینکه کسانی که گفتند: مراد از حکمت معارف است .
 گفتیم حکمت یعنی معارف راستین و استوار کتاب. پس ما می مانیم و دو نظریه
 آیا مقصود از کتاب در آیه شریفه حکم است به معنای قضاوت یا به معنای حکمت؟
 کسانی که قول حکم را به معنای داوری وقضاوت تفسیر کرده اند، اینها استناد می کنند به اینکه اول قضاوت است و بعد حکمت.
 مجمع البیان اول می گوید:مقام قضاوت است و بعد مقام حکمت.
 کشاف هم همینطور می گوید.
 علامه طباطبایی می فرماید مراد از حکم همان حکومت، قضاوت و داوری است.
 دلیل
 دلیل آن را مکرا اشاره کردیم وقتی می بیند در آیات شریفه از نبوت گفته می شود و بعد هم کتاب الهی ، بعد از ان سخن از « لیحکم » است و «انزل الکتاب بالحق»« لیحکم بین الناس » این از ایات نبوت عامه است. کما اینکه در آیات دیگر هم این مطلب آمده است که خدای متعال به پیامبر این مطلب را آورده در باره حضرت موسی و تورات این را دارد. در قرآن مکررا در باره انبیاء مطالبی در این بحث آورده شده است.
 نظریه دوم
 در بعضی آیات داریم که بعد از کتاب از حکمت سخن گفته است مثلا آیات مربوط به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله چند جا آمده است که یعلمهم الکتاب و الحکمة . حضرت یحی می فرماید و اتیناه الحکم صبیا . حضرت یحی که در کودکی قاضی و قضاوت نداشت . گفتند مرا د از حکم در این آیه یعنی حکمت. در باره حضرت مسیح می فرمایند« و یعلمهم الکتاب و الحکمة» خدا به حضرت مسیح کتاب و حکمت داده است. شاهد از آیات که بعد از کتاب، حکمت آورده شده است. درباره آل ابراهیم می فرماید: فقداتینا آل ابراهیم کتاب و الحکمة» در باره پیامبر می فرماید: «أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» [1]
 
 خلاصه
 قول اول شواهدی از قرآن دارد و همینطور قول دو م و اما باید کدام را برگزینیم؟
 دو نکته:
  1. قضاوت که آمد حکومت هم هست. کسی که عهده دار مردم است این معلوم است که تدبیر امورمردم دستش است. یک عده می گویند که فلسفه حکومت عدالت است هم عدالت و هم امنیت به کاکل قضاوت بسته شده است لذا قضاوت خیلی مهم است . این قضاوت و داوری و حکومت آنها باید از روی حکمت باشد. در حقیقت اینان می خواهندجمع کنند یعن مقام حکومت سرجایش محفوظ است. حکمت اذن او نیست در حقیقت در راستای همان مقام حکومت وقضاوت است. آیات در باره هر دو مورد آمده است
  2. آیاتی که در آنها حکمت آمده مربوط به نبوت عامه نیست. معمولا یک پیامبر چندپیامبر مثل نبی اسلام مثل حضرت یحیی و حضرت عیسی ، که کتاب به دنبالش حکمت آمده د ر حالی که مسأله حکم و داوری در نبوت عامه آمده است.مثل آیه شریفه 213 بقره که می فرماید:« انزل ...» پس بنابر این اصل اولیه که در باب نبوت مطرح است این است که بعد از کتاب مقام حکم و داوری است منتهی سازکاری این حکم و داوری از روی حکمت است.
 سوال : آیا همه انبیا شرایط تشکیل حکومت و قضاوت راداشتند؟
 معنای حکمت
 حکمت در راستای حکم و داوری است او ل کتاب را که معنای حکومت است باید بفهمد ،حکمت داشته باشد هم در تشخیص مصادیق و موارد حکیم باشد. این حکمت دو جلوه گاه دارد یکی فهم معارف خود کتاب که معنای حکم است و یکی هم فهم مسائل خاص که قضاوتش عادلانه ودرست باشد. لذا به نظر حقیر فرمایشی که علامه و دیگر مفسرین برگزیده اند که حکم را در این آیه به معنای قضاوت گرفته اند مناسب تر است.
 نکته
 مقام قضاوت مقام بزرگی است نمی نشیند در این جایگاه مگر نبی یا وصی او . از مختصات مقام اما م است . اگر کسی مقام قضاوت داشته باشد به معنای کلمه ، باید مقام علم وحکمت هم داشته باشد نمی شود خدای سبحان کسی را به مقام قضاوت برگزیند بدون اینکه دارا ی مقام علم و حکمت به معنای کامل باشد. لذا در باره امیر المومنین علیه السلام یک روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله داریم که شیعه و سنی نقل کردند مبینی بر اینکه:« اقضاکم علی » در کتاب کشف المراد ،یکی از ادله افضلت ،برای امام علی علیه السلام ،همین حدیث از پیامبر است. قضاوت مستلزم سایر علوم است پس امیرمومنان در همه علوم از همه برتر است.
 علت دوازده نفر بودن ائمه اطهار
 محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤل فی مناقب آل الرسول فلسفه اینکه چرا ائمه د وازده نفرند را آورده است. بنده در غیر این کتاب ، جایی ندیده ام . ایشان دلیل قرآن و ادلیه مختلف می آورد بر اینکه ایشان چرا دوازده نفرند. البته امامی که ایشان می گوید ، اما م العلم و المعرفة و العرفان است نه اما سیاست . اینها معتقدند مثلا امام رضا امام است برای سیر به کمال باید از این راه، راه را طی کرد. و مینطور امام صادق و بقیه ائمه. عبارت ایشان این است: قد سبق هذاالحدیث یعنی اقضاکم علی ...
 پس ما این رای را بر می گزینیم که :مراد از حکم،حکومت است و حکمت هم تابع آن است و شئون هم همرا ه آور است.
 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[1] . النساء : 113