درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اخلاق و معنویت، ادامه نقد کتاب مسیر پیامبری

 

اخلاق، صفتی نفسانی یا رفتار بیرونی

یکی از مباحثی که در مورد مساله اخلاق و معنویت مطرح این است که آیا اخلاق امری درونی است یا مربوط به رفتار بیرونی می شود و یا به هر دو مربوط می شود؟ در مجموع سه نظریه در این باره مطرح شده است: برخی اخلاق را بیشتر مربوط به صفات درونی می دانند و لذا جایگاه اولیه اخلاق را نفس می دانند. برخی دیگر بیشتر فضائل اخلاقی را متوجه رفتار انسان می دانند، و برخی اخلاق را مربوط به هر دو جنبه صفات نفسانی و رفتار بیرونی دانسته اند.

 

دیدگاه اول: علم اخلاق مربوط به صفات درونی

عده ای از علمای اخلاق در تعریف اخلاق گفته اند: اخلاق جمع خُلق است و خُلق ناظر به شاگله درونی انسان است. راغب اصفهانی در این باره گفته است: الخَلق و الخُلق فی الاصل واحد، خُلق درباره امور باطنی است و خَلق مربوط به امور ظاهری است.[1] ابن منظور نیز همین معنا را در باره اخلاق بیان کرده است.

عالمان اخلاقی مانند ابن مسکویه نیز در کتاب «تهذیب الاخلاق»[2] گفته اند: خُلق حالتی برای نفس است که باعث می شود فرد بدون تنفر و تامل، به انجام کارهای بر انگیزد، و این امر بر دو قسم است: قسمی از آن طبیعی و به اصل مذاق بر می گردد، مانند اینکه فرد به گونه ای است که از کوچکترین ناملایمتی خشمگین می شود. یا به خاطر ناچیزترین حادثه ای می ترسد یا می خندد و یا افسرده می شود. قسم دیگر آن ناشی از عادت و تمرین است و چه بسا در آغاز این خصوصیات از فکر و تلاش حاصل می شود، اما در اثر تکرار به شکل خلق و خوی ثابت در می آید. مرحوم نراقی در «جامع السعادات»[3] نیز چنین تعریفی از اخلاق ارائه کرده اند

اینان محور مباحث اخلاقی را صفات درونی دانسته ااند. علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» در تفسیر آیات 155 تا 157 بقره نیز علم اخلاق را مربوط به صفات نفسانی می داند. ایشان در آنجا دو بحث را بررسی کرده اند: یکی بحث مسلک های اخلاقی، و بحث دیگر درباره نظریات جدیدی که نسبی گرایی در اخلاق و تحول در آن را بیان می کند.[4]

آیت الله مصباح نیز چنین نگاهی به اخلاق دارند و علم اخلاق را علمی می دانند که درباره صفات خوب و بد انسان است و با افعال اختیاری انسان ارتباط دارد، یعنی آن صفات را معرفی و تبیین نموده و چگونگی اکتساب آن صفات خوب و بد را بیان می کند.[5]

 

دیدگاه دوم: علم اخلاق مربوط به رفتار بیرونی

برخی دیگر در مقابل، محور اخلاق را افعال قرار داده و گفته اند: علم اخلاق یعنی تغییر در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد. در کتاب «فلسفه اخلاق»، زکس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی چنین آمده است. وی گفته است: علم اخلاق را با مطالعه اخلاق نباید یکسان گرفت. آن گاه که محقق بررسی می کند که چگونه باید باشد، درباره علم اخلاق بحث می کند و آن گاه که بررسی می کند که چگونه هست، این مطالعه اخلاق است که زیر مجموعه جامعه شناسی است.

 

دیدگاه سوم: علم اخلاق مربوط به صفات نفسانی و رفتار بیرونی

نظریه سوم آن است که علم اخلاق هم مربوط به درون و صفات نفسانی و هم رفتار و گفتار انسان مربوط می شود. شهید مطهری این دیدگاه را برگزیده و گفته اند:

«عبارت است از علم چگونه زيستن يا علم چگونه بايد زيست، يا مى‌گويند: اخلاق مى‌خواهد به انسان پاسخ بدهد كه زندگى نيك براى انسان كدام است و آدميان چگونه بايد عمل كنند.

اين تعريف براى اخلاق صحيح است به شرط آنكه به صورت مفاهيم كلى و مطلق در نظر بگيريم، يعنى به اين صورت كه انسان ازآن‌جهت كه انسان است چگونه بايد زيست كند، و زندگى نيك براى انسان ازآن‌جهت كه انسان است كدام است؟.

اما اگر به صورت فردى در نظر بگيريم كه يك فرد از آن نظر كه براى خودش مى‌خواهد تصميم بگيرد و بس- كه عين اين تصميم را از ديگرى جايز نمى‌شمارد- اين تعريف صحيح نيست.

اخلاق، دستور چگونه زيستن را در دو ناحيه به ما مى‌دهد:

يكى در ناحيه چگونه رفتار كردن و ديگر در ناحيه چگونه بودن. در حقيقت چگونه زيستن دو شعبه دارد: شعبه چگونه رفتار كردن و شعبه چگونه بودن. چگونه رفتار كردن مربوط مى‌شود به اعمال انسان- كه البته شامل گفتار هم مى‌شود- كه چگونه‌ بايد باشد، و چگونه بودن مربوط مى‌شود به خويها و ملكات انسان كه چگونه و به چه كيفيت باشد. در اين بيان چنين فرض شده كه به‌هرحال انسان يك چيستى و يك ماهيت دارد ماوراى رفتارها و ماوراى خويها و ملكاتش؛ اخلاق سروكار با ماهيت انسان ندارد.

ولى بنا بر نظريه اصالت وجود از يك طرف، و بالقوّه بودن و نامتعيّن بودن شخصيت انسانى انسان از طرف ديگر، و تأثير رفتار در ساختن نوع خلق و خوى‌ها و نقش خلق و خوى‌ها در نحوه وجود انسان كه چه نحوه وجود باشد، در حقيقت اخلاق تنها علم «چگونه زيستن» نيست، بلكه علم «چه بودن» هم هست».[6]

بررسی این سه دیدگاه نشان می دهد که دیدگاه شهید مطهری صحیح است. روایات نیز موید همین دیدگاه است. در دعای مکارم اخلاق صحیفه سجادیه آمده است: « وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي. (9) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ. (10) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرِّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ، وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي‌»[7] : بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و رستگارى بخش مرا تا كسى را كه با من ناراستى كند به اخلاص پاسخ دهم و كسى را كه از من‌ دورى گزيند به نيكويى جزا دهم و كسى را كه مرا محروم مى‌دارد به بذل و احسان بنوازم و با آن كس كه رشته مودت بريده است بپيوندم و كسى را كه از من به بدى ياد كرده به نيكى ياد كنم و خوبى را سپاس گويم و از بدى چشم فرو بندم.

اى خداوند، مرا سيماى صالحان ده و جامه پرهيزگاران: در گستردن عدل و فرو خوردن خشم و خاموش كردن آتش دشمنى و به هم پيوستن تفرقه جويان و آشتى دادن خصمان و فاش كردن نيكى و پوشيدن عيبها و نرمخويى و فروتنى و نيك سيرتى و بيرون راندن باد غرور از سر و خوشخويى و سبقت در فضيلت و ايثار در بخشش و دم فرو بستن از عيب ديگران و ترك افضال در حق كسى كه در خور افضال نباشد و گفتن سخن حق، هر چند دشوار بود و اندك شمردن نيكيهاى خود در كردار و گفتار هر چند بسيار بود و بسيار شمردن بديهاى خود در كردار و گفتار هر چند اندك بود. اى خداوند، اين صفات را در من به كمال رسان به دوام طاعت خود و همسويى با جماعت مقبول و دورى از بدعت جويان و پيروان باورهاى مجعول.

 

اهمیت بحث علمی اخلاق

اولا مباحث اخلاقی در آیات و روایات فراوان بیان شده و بررسی یک بحث علمی در مورد آنها لازم و ضروری است، ثانیا چالش هایی در دوران ما در این باره بیان شده است که باید پاسخ داده شود، مانند اینکه برخی گفته اند جامعه را باید به اخلاق و معنویت سوق داد، و دیگر لزومی به دین نیست.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.


[1] المفردات، راغب اصفهانی، ص148.
[2] تهذیب الاخلاق، ابن مسکویه، ص51.
[3] جامع السعادات، ملا مهدی نراقی، ج1، ص22.
[4] المیزان، علامه طباطبایی، ج1، ص371.
[5] درس هایی در فلسفه اخلاق، آیت الله مصباح یزدی، ص10.
[6] کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ص380- 381، مجموعه آثار، ج22، ص38- 39.
[7] صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.