درس کلام استاد علی ربانی‌گلپایگانی

1403/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اخلاق و معنویت، ادامه نقد کتاب مسیر پیامبری

طرح بحث رابطه میان اخلاق و علم کلام

موضوع بحث این بود که چه رابطه ای میان اخلاق و معنویت با علم کلام وجود دارد؟ سوال دیگر این است که آیا اساسا ایمان مساله ای است که جنبه کلامی دارد یا بحثی صرفا اخلاقی است؟ مقوله ایمان هم از مسائل علم اخلاق و هم از مسائل علم کلام و هم علم فقه است. ایمان از این جهت که باور و عقیده است مربوط به علم کلام و مباحث اعتقادی است. نظریه مشهور درباره موضوع علم کلام این است که موضوع این علم عقاید دینی است. ابن خلدون و حکیم لاهیجی این مطلب را آورده اند که موضوع این علم، اعتقادات است. بنابراین دیدگاه ایمان از این جهت که امری عقیدتی است مربوط به علم کلام می شود، و از این جهت که یک صفت و فعل جوانحی درونی است از فضایل اخلاقی و از این نظر که مربوط به فعل مکلف است و امر و نهی دارد و خود آن واجب است مساله فقهی است.

 

طرح بحث رابطه فلسفه احکام و علم کلام

نکته دیگر اینکه بررسی نقش یک مساله فقهی که واجب یا حرام است، از جهت اینکه کارکرد آن در زندگی و سعادت مندی انسان چیست و فلسفه آن حکم کدام است، نگاهی بیرونی به فقه است و در علم فلسفه دین بحث می شود، اما تمام مباحث و مسائل فلسفه دین، مسائل علم کلام هم هستند، چون متکلم مانند فیلسوف دین، این نقش را دارد که کارکرد و نقش باورهای دینی و اخلاق دینی را در سعادت انسان بررسی کند و در صورتی که نقش مثبت داشته باشد، به دفاع از آن می پرداد.

در این بحث به این شبهه هم پاسخ داده می شود که برخی در بحث ایمان مطرح کرده اند که آیا ایمان، بر مبنای کسانی که موضوع علم کلام را ذات و صفات و افعال الهی می دانند، یک بحث کلامی است یا نه؟ آنان گفته اند ایمان فعل الله نیست، بلکه فعل مکلف است و علم فقه درباره عمل مکلف بحث می کند نه علم کلام.

 

طرح بحث نقش آموزه های دین در اخلاق

وجه دیگری که در این مباحث مطرح شده و صبغه کلامی پیدا می کند این است که آموزه ها و احکام دینی و بایدها و نبایدهای دینی چه نقشی در اخلاق دارند؟ برخی بحث می کنند که اخلاق و معنویت منهای ایمان دینی و منهای احکام دینی آیا ممکن است یا نه؟ در اینجا بحث نقش و کارکرد دین در اخلاق مطرح می شود ، و این مسائل هم به فلسفه دین و هم کلام مربوط می شوند.

 

عالمان متکلم در خط مقدم دفاع از حمله های شیطان و لشکریانش

رسالت علم کلام دفاع است و عالم متکلم مانند یک سرباز است که از مرزهای اعتقادی در برابر حمله های شیطان دفاع می کنند. امام صادق (ع) فرمود: « عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ »[1] مرابط و مرزبان به کسی می گویند که آماده و بیدارباش است و سلاح به دست دارد و مرزبانی می کند. امام می فرماید: علمای شیعه مرزبانی می کنند از مرزهایی که شیطان و لشکریانش در آن جا کمین کرده اند تا ایمان و اعتقادات و اخلاق مردم را فاسق کنند دفاع می کند. عالمان شیعه چنین رسالتی دارند و در این میان عالمان کلام در خط مقدم این مرزبانی قرار دارند. البته در میان شیعه عالمانی بوده اند که در علوم مختلف جامع بودند.

وقتی هشام بن حکم با اینکه نوجوان بود وارد مجلس امام صادق (ع) شد، حضرت او را کنار دست خود نشاند و خیلی احترام کردند، با اینکه در آن جلسه افراد مسن هم بودند. احساس شد این مساله برای برخی سنگین است، لذا فرمودند: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده». حضرت بیان داشتند که وزن و نمره ای که به او داده اند به خاطر این است که هشام با تمام وجود امام را یاری می کند. نکته دیگر اینکه مراد امام از «ناصرنا» در اینجا بیشتر مساله ولایت است.

 

هشام بن حکم و به زانو در آوردن لیدر معتزله

هشام کسی که عمرو بن عبید که لیدر معتزله بود را در مسجد بصره و در روز جمعه و جمعیت انبوه به زانو در آورد. داستان این جریان در کافی نقل شده است. هشام شنیده بود عمرو بن عبید در روزهای جمعه سخنرانی می کند و دیدگاه شیعه و امامت را نقد می کند. وی در آن مجلس حاضر شد و در گوشه ای از مجلس نشست. بعد دستش را بالا آورد و گفت سوالاتی ساده دارم. عمرو گفت: بپرس. گفت آیا چشم داری؟ عبید گفت: این چه سوالی هست که می پرسی. هشام گفت: سوالات من ساده است اگر اجازه می دهی بپرسم. عمر گفت: بپرس هر چند احمقانه باشد. هشام بعد پرسید: آیا دست داری؟ و چند سوال دیگر از همین قبیل کرد. عمرو جواب آنها را داد تا اینکه هشام سوال کرد: آیا قلب (مرکز ادراک) هم داری؟ عمرو گفت: آری. هشام پرسید: قلب را برای چه می خواهی وقتی اعضای دیگر تو سالم هستند و کار خودشان را انجام می دهند؟ عمرو گفت بله اما اعضای دیگر بدن نیاز دارند که مرکزی دیگر بر آنها نظارت کند و این از باب حکمت الهی است. هشام در اینجا چند بار از وی در این زمینه اقرار گرفت و بعد گفت: چگونه می شود که حکمت الهی برای اداره بدن انسان یک چنین قوه عاقله مدرکه ای را قرار داده که ناظر باشد اما جامعه را بعد از پیامبر خدا (ص) به حال خود رها کند و یک نفر نباشد که آن را مدیریت کند؟ عمرو از جواب باز ماند و پرسید: آیا تو هشام هستی؟ هشام تقیه کرد. عمرو گفت: یا تو هشام هستی یا از شاگردان او، و بلند شد و هشام را کنار دست خود نشاند و تا آخر جلسه دیگر به احترام هشام سخنی نگفت.

در جریان دیگر در منی فردی خدمت امام صادق (ع) آمد و تقاضای مناظره با شاگردان ایشان را داشت. امام دیدند از شاگردان کسی جز یونس بن یعقوب نیست. به وی فرمودند: ای یونس، کاش، علم کلام بلد بودی تا با وی مناظره می کردی. گفت: شنیدم که شما متکلمین را نکوهش کرده اید، برای همین به سراغ علم کلام نرفتم. امام فرمود: ما هر متکلمی را که مذمت نکرده ایم، مراد ما متکلمینی بودند که در مسیر انحراف و در مقابل خط ولایت قرار داشتند. اکنون برو و ببین کدام یک از شاگردان را می یابی. یونس رفت و قیس بن ماسر، هشام بن سالم، ابوجعفر مومن الطاق را آورد. امام هنوز منتظر شاگرد دیگری بود. شبهی از دور پیدا شد و امام خوشحال شد و فرمود: خودش است. وقتی نزدیک شد دیدیم هشام است. بعد امام به مردم شامی فرمود با این شاگردانم مناظره کن. مناظره رخ داد و مرد شامی در انتها مجاب شد. بعد از این جریان امام یکی یکی نقاط ضعف و قوت شاگردان خود را بیان کرد (و این روش تربیت شاگردان بود) تا به هشام رسید و ایرادی نگرفت و فرمود: «مثلک فلیتکلم». اگر مثل تو پیدا شد باید تکلم کند. بعد امام به هشام فرمود تا به مرد شامی اعتقادات یاد دهد و بعد آن مرد شامی، شیعه و معلم اهل شام شد.

 

بحث از مفاهیم اخلاقی و قضایای اخلاقی

در حوزه اخلاق دو بحث است: یک بحث مفاهیم اخلاقی و دیگری بحث قضایای اخلاقی؛ بحث اول مربوط به تصورات و بحث دوم مربوط به تصدیقات است. در بحث اول این سوال مطرح است که مفاهیم اخلاقی آیا از اعتباریات هستند یا حقایق و ارزش و اعتبار آنها چه مقدار است؟ این بحث در فلسفه اخلاق مطرح می شود هر چند صبغه معرفت شناختی هم دارد. بحث ارزشیابی مفاهیم اخلاقی می تواند در تایید اخلاق نقش داشته باشد، و گفته شد هر مساله ای که سر انجام متکلم بتواند در موضع دفاع از آن استفاده کند کلامی است.

همان طور که گفته شد اخلاق بخشی از دین است چرا که دین به سه بخش عمده تقسیم می شود: اعتقادات، اخلاق و احکام. اگر از این زاویه مفاهیم اخلاقی ارزشیابی شود، مباحث اخلاقی در دین می تواند نقش داشته باشد و این گونه موضوع علم کلام هم قرار می گیرد.

 

طرح بحث ملاک و معیار اخلاق

یکی دیگر از مباحثی که در رابطه با اخلاق و معنویت بر اساس علم کلام باید مورد بررسی قرار گیرد این است که معیار و ملاک قضایای اخلاقی چیست؟ این بحث اولا و بالذات در فلسفه اخلاق طرح می شود. در آنجا بحث می شود که حکم اخلاقی که می گوییم خوب است یا بد، بر اساس چه ملاکی است؟ این بحث پشتوانه مباحث اخلاقی است و در این باره نظریات مختلفی مطرح شده است. اگر ملاک های اخلاق، حقیقی و معقول باشند معنایش این است که صفات اخلاقی پشتوانه قوی دارند و اگر ضعیف باشند، اخلاق از این نظر بی مبنا و بی پشتوانه خواهد بود.

 

طرح بحث فرازمانی و فرامکانی بودن قضایای اخلاقی

بحث دیگری که در مباحث اخلاق و معنویت مطرح می شود این است که آیا قضایای اخلاقی مطلق و جهان شمول هستند یا نسبی هستند؟ اگر بررسی و ثابت شود که صفات و ارزش های اخلاقی جهان شمول هستند، با این دیدگاه که دین اسلام فرامکانی و فرازمانی است هماهنگ شده و در علم کلام طرح می شود. شهید مطهری بحث جامعی در این باره در کتاب نقدی بر مارکسیسم دارند و در آن به بحث جاودانگی اخلاق پرداخته اند.

انشاءالله ادامه بحث در جلسه آینده بیان می شود.


[1] الاحتجاج، ج1، ص17.