1402/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نبوت (حقیقت و خاستگاه پیامبری)، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر
سخن در بررسی ادله ای بود که برای پیامبری برخی زنان به آن استناد شده بود. در ادامه به بیان و نقد این ادله می پردازیم:
شاهد دیگر که برگزیده بودن و مقام والا داشتن ملازم با نبوت نیست، مربوط به جریان عاصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان (ع) است:﴿قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر﴾.[2] در آیه بیان شده که عاصف بن برخیا که علمی از کتاب را داشت این مقدار قدرت و توانمندی یافته بود. جالب است که در آیه دیگر آمده است: ﴿وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب﴾.[3] بر اساس روایات متعدد، مراد از کسی که همه علم کتاب را دارد و در این آیه بیان شده امیرالمومنین (ع) است.
شاهد دیگر حضرت لقمان (ع) است که طبق نظر بیشتر مفسرین، مقام حکمت داشتند نه نبوت. از نظر ابن عباس و قتاده و اکثر مفسرین لقمان حکیم بود اما نبی نبود. برخی مثل اکرمه و شعبی گفته اند مراد از حکمت در آبه که به ایشان داده شده همان نبوت است.
این دلیل هم پذیرفته شده نیست زیرا این روایات در مقام بیان مراتب انبیا است و نظری به مرد و زن بودن آنها ندارد و لذا حکمِ اطلاق ثابت کننده مدعای شما نیست (مورد اطلاق باید احراز شود). ثانیا دلیل بر خلاف هم داریم و آن همان آیه ﴿و ما ارسلنا الا رجالا﴾ است. و اینکه در این اطلاقات مساله رجلیت بیان نشده به جهت مسلم بودن آن بوده است.
تا اینجا این مطلب به دست آمد که بر اساس آیات قرآن، پیامبرانی که خداوند برای هدایت بشر مبعوث کرده است همه از مردان بوده اند. البته مراد نبوت مصطلح در علم کلام یعنی نبوت تشریعی است همان که می فرماید: ﴿كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه﴾[4] . اما نبوت انبائی مورد نظر نیست زیرا چنین مقامی برای زنان اشکالی ندارد و اصطلاحا محدث خوانده می شود.
صاحب مجمع البیان امین الاسلام طبرسی در تفسیر آیه 52 سوره حج درباره فرق میان نبی و رسول بیان می کنند که هر چند نبی و رسول هر از نظر مفهومی متباین هستند اما از نظر مصداقی واحدند. ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ﴾[5] . این آیه می فرماید شیطان در وجود و ذهن انبیا دخالت نمی کرده است، بلکه در آرزوی آنها که می خواستنند همه انسان ها هدایت شود القا می کند. بعد می فرماید خداوند مدافع پیامبران خویش است و نمی گذارد که شیطان به آرزوی های خود برسد. توضیح اینکه خداوند بشر را مختار آفریده است. این موجود با داشتن قوای شهوانی و غضبی و ... درصدری زیرش خواهند داشت. البته جبری نیست و به سوء اختیار است. آنچه مهم است این است که شیطان تماما به اهداف خود نمی رسد و در میان انسان ها همواره انسان های بر حق بوده اند.
تما م کسانی که خداوند به عنوان پیامبر ارسال کرده است هم مقام نبوت داشتند و هم مامور به تبلیغ بودند. یان مطلب از دو آیه 213 بقره و آیه 25 حدید به دست می آید زیرا هر دو مربوط به نبوت عامه است و در یکی از کلمه رسول و دیگری کلمه نبی استفاده شده است.
آیت الله جوادی در کتاتب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، در بحث شارع بودن پیامبر (ص) می فرماید: مقصود از روایاتی که ظاهر آنها شأن تشریعی برای انسان کامل معصوم است؛ نظیر «لولا أن أشق علی امتی لأمرتهم بالسواک مع کل صلاه»[7] . تفویض امر تشریع مستقل به آنها نیست، بلکه مراد آن است که خداوند به پیامبر (ص) حکمی را اعلام می کند و آن حضرت به جامعه ابلاع می نماید. تفکیک ما فرض الله از ما فرض النبی به این معنا است که واجباتی را خداوند مستقیما از طریق وحی قرآنی به مومنان ابلاغ کرده است و واجباتی را از طریق پیامبر و در قالب حدیث و نه آیه قرآنی به مردم ابلاغ کرده است. چنین نیست که پیامبر (ص) از پیش خود و بدون اعلام الهی واجب و حرامی داشته باشند. معصومین از نزد خویش چیزی را به عنوان دین خدا عرضه نمی کنند. آنها بازگو کننده اراده تشریعی خداوندند و هر چه ارائه کنند به الهام الهی است. دستورهای انبیا و اولیای خدا مطابق با دستور الهی و منبعث از وحی و الهام اوست.[8]
ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.