1402/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نقد مسیر پیامبری، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر
سخن درباره این بود که آیا همه اانبیا الهی از جنس مردان بوده اند یا نه؟ گفته شد برای اثبات این مطلب نمی توان از راه گزارشات رسیده درباره انبیا بهره گرفت، زیرا این گزارشات محدود است و همه زوایای آن را نشان نمی دهد. از راه اجماع هم هر چند می توان این بحث را اثبات کرد اما طبق نظر ما حجیت اجماع تابع مدرک آن است. بر این اساس بهترین راه برای اثبات این مطلب قرآن کریم است که در سه آیه این تعبیر آمده است: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِم﴾. این آیه بر اساس نفی و استثنا که از ادات حصر است بیان می کرد که پیامبران همه مرد بوده اند.
در مورد این استدلال این اشکال وارد شده که این آیات ناظر به عقیده نادرستی است که مشرکان داشتند که چرا پیامبران از جنس فرشته نازل نشده و همگی بشر هستند؟ در جواب گفته شد اولا آن عقیده به صورت مستقل در جای دیگر رد شده است و ثانیا اگر هم بگوییم این آیات ناظر به پاسخ به آن شبهه دارد، لازم نیست رجل را در غیر معنای ظاهری آن بکار ببریم زیرا کلمه رجل هم رجلیت و هم بشریت را اثبات می کند.
برخی ها با استناد به همین آیات علاوه بر اینکه گفته اند انبیا از جنس مردان هستند بلوغ را هم برای آنها نتیجه گرفته اند. گفته شد مراجعه به کتب لغت نشان می دهد که لغوییون غیر از معجم الوسیط همه گفته اند که کلمه رجل به معنای مقابل زن است و بحث بلوغ در آن مطرح نیست. مضافا بر این که اگر فرض بگیریم که کلمه رجل به معنای بلوغ هم باشد، نص در آن نیست و لذا هر جا که قرنیه ای باشد می توان به معنای غیر اصلی استناد کرد. در بحث ما نیز جریان حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) قرینه است که نشان از تخصیص کلمه رجل دارد.
در عرف عقلایی نیز کلمه رجل همیشه دلالت بر بلوغ ندارد، مثلا اگر گفته شود مجلس مردانه یا زنانه، یا محل زنانه و مردانه، ناظر به جنسیت است نه بلوغ.
در قرآن کریم نیز کلمه رجال گاه به معنای جنس مرد به کار رفته و نظری به بلوغ ندارد، مانند آن جا که می فرماید: ﴿لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون﴾[1] و گاه ناظر به بالغین است مانند آنجا که می فرماید: ﴿وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُم﴾[2] و یا آنجا که می فرماید: ﴿الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء﴾[3] . پس در قرآن کریم کلمه رجال در هر دو معنا بکار رفته است.
برخی در بحث بلوغ انبیا ما بین نبوت و رسالت فرق گذاشته و گفته اند در نبی بلوغ شرط نیست اما در رسالت شرط است. در بررسی این مساله باید ببینیم آیا میان نبوت و رسالت فرقی وجود دارد یا نه؟
از جهت مفهومی این دو با هم متباین هستند. نبی از نظر ریشه لغوی یا برگرفته از نبا به معنای خبر است و یا نبو به معنای رفعت و بلندی مقام است. رسول از نظر لغوی به معنای فرستاده شده است.
از نظر مصداقی چه نسبتی میان رسول و نبی است؟ آیا متساوی هستند یا عموم و خصوص مطلق و یا من وجه است؟
نبوت دو کاربرد دارد نبوت انبائیه و نبوت تشریعیه: مقصود از نبوت انبائیه خبر دادن و خبر داشتن است، که طبق این معنا دیگر اختصاصی به پیامبران ندارد. نبوت انبائیه با ختم رسل ختم نشده است، بلکه آنچه ختم شده، نبوت تشریعیه است. نبوت تشریعیه از آن کسانی است که برای ابلاغ شریعت فرستاده شده اند.
نبوت تشریعیه نیز دو کاربرد دارد: یکی به معنای آورنده شریعت است مثل حضرت نوح (ع) و حضرت ابراهیم (ع) و کاربرد دیگر در مقابل نبوت انبائیه است که در این صورت به معنای اعم از پیامبری است که شریعت آورده و شریعت نیاورده است.
نبوت به این معنای اخیر یعنی نبوت تشریعیه در مقابل نبوت انبائیه حتما با دعوت و تبلیغ همراه است و نمی شود که چنین مامورتی برای نبی وجود نداشته باشد.
مراد از کتاب در این آیات چیست؟ کتاب عبارت است از مجموعه ای از باید ها و نباید های الهی که به نبی وحی شده است تا بر اساس آنها جامعه را اداره کند.
در مورد اینکه آیا نبوت و رسالت با هم فرق دارند یا نه چند دیدگاه مطرح شده است:
1. دیدگاه اول این است که نبی کسی است که نسبت به کتاب لابشرط است اعم از اینکه کتاب دارد یا ندارد، اما رسول صاحب کتاب است. اما این نظریه بر خلاف ظاهر قرآن است آنجا که می فرماید: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَق﴾[4] .
2. دیدگاه دیگر این است که رسول کسی است که صاحب شریعت مستقل باشد و نبی پیرو شریعت پیامبر دیگری است. اما این نظریه هم دارای اشکال است زیرا قرآن کریم درباره حضرت اسماعیل (ع) که صاحب شریعت نبودند می فرمایند: ﴿وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا﴾[5] .
3. مرحوم علامه این دو نظریه را رد کرده و در ضمن اینکه میان نبی و رسول قائل به فرق هستند می فرماید: فرق میان این دو به ابلاغ پیام های الهی نبوده بلکه مربوط به محتوای رسالت و احکام الهی بوده است. محتوای این پیام ها در رسول یکجور و در انبیا به گونه ای دیگر بوده است. رسولان علاوه بر رسالت انبیا، حجت هم با آنها تمام می شد و اگر با آنها مخالفت می کردند عذاب بر آنها نازل می شد. دلیل این مطلب آیه ﴿وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون﴾[6] و آیه ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾[7] و آیه ﴿رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل﴾[8] . این آیات نشان می دهد که هلاکت و حجت از خواص رسول بوده است، هر چند نبی نیز احکام الهی را برای مردم بیان می کرده است.[9]
بنابراین از آیات قرآن تفاوت میان نبی و رسول به دست نمی آید، ما می مانیم و روایاتی که میان نبی و رسول فرق گذاشته اند. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.