1402/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نقد مسیر پیامبری، عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر
گفته شد عمده دلیل درباره اینکه خداوند پیامبرانی به عنوان زن نفرستاده است آیه ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِم﴾ (یوسف، آیه 109 و نحل، آیه 43 و انبیا، آیه 7) است. این ترکیب از باب نفی و استثنا است که از قوی ترین ادوات حصر است و نشان می دهد که مدلول روشن این آیات حصر نبوت در رجال است.
بر این استدلال دو اشکال وارد شده است: اول اینکه این آیه در مقام رد عقیده مشرکان است که معتقد بودند پیامبر باید از جنس فرشته باشد. این آیات بیان می کند که پیامبر از جنس بشر است و لذا رجلیت در این آیات مورد نظر نیست. دوم اینکه در برخی آیات قرآن رجل به کار رفته اما مقصود بشر اعم از زن و مرد است.
گفته شد این دو اشکال وارد نیست. اشکال اول وارد نیست به چند دلیل:
ممکن است مستشکل بگوید قبول داریم که محرز نیست که این آیات پاسخ آن شبهه باشد اما احتمال آن وجود دارد و با آمدن همین مقدار احتمال، استدلال شما باطل می شود و دیگر نمی توان از کلام ظهور گرفته شود زیرا وقتی می توانیم از کلام ظهور استفاده کنیم که قطعا قرینه نباشد. اگر بخواهیم منصفانه سخن بگوییم جای این اشکال هست.
اشکال دوم هم وارد نیست که گفتند در قرآن کلمه رجل به معنای اعم از مرد و زن استعمال شده است. اولا این مساله احتمال دارد و محرز نیست. مثلا در این آیات می فرماید: ﴿رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه﴾[1] و نیز آیه ﴿مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْه﴾[2] و یا آیه ﴿فیه رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا﴾[3] در این آیات رجلیت، به معنای جنسبت خاصی خصوصیتی ندارد. این را ما هم قبول داریم اما عمومیت حکم از عمومیت لفظ نیست تا ناچار باشیم کلمه رجال را از معنای حقیقی آن خارج کنیم تا این معنا از آیه استفاده شود بلکه در اینکه ملاک و مناط عمومیت می دهد و آن ملاک کمالی است که در آیه بیان شده است.
باید طبق ضابطه و قاعده درباره قرآن سخن گفت و الا هر کسی هر معنای خواست از قرآن برداشت می کند. این همان شبهه کثرت قرائت ها است که آیت الله مصباح فرمود: از اول خلقت آدم (ع) تا امروز شبهه ای بدتر علیه دین از تعدد قرائت ها مطرح نشده است زیرا هر جور استدلال کنی طرف مقابل می گوید این قرائت و برداشت تو است و من برداشت دیگری دارم.
مساله ای که در مورد اختلاف آراء مجتهدین مطرح است از باب تخطئه است یعنی در نفس الامر تنها یکی از این دیدگاه ها صحیح است اما بقیه ماجور است، اما کثرت قرائت ها همانند سخن مصوبه است که می گویند خداوند حکمی ندارد و منتظر است که فقیه چه حکمی می دهد.
برخی گفته بودند کلمه رجال علاوه بر مرد بودن دلالت بر بلوغ هم دارد و اثبات می کند که انبیا همه بالغ بوده اند. اشکال شده بود که اگر این آیات بلوغ را هم برساند با آیه مربوط به نبوت حضرت عیسی (ع) در تعارض است. در پاسخ میان مقام نبوت و رسالت تفکیک قائل شده اند.
مرحوم علامه طباطبایی فرمودند نه آن استدلال و نه پاسخ آن درست است زیرا این آیات در مقام بیان مرد بودن نیستند، بلکه می خواهد بیان کند که انبیا نیز انسان های عادی مانند سایر انسان ها بوده اند.
دقت در کتاب های لغت نشان می دهد که کلمه رجل به معنای مرد است و معنای بلوغ در آن اخذ نشده است. صاحب مفردات می گوید: «الرجل یختص بالذکر من الناس»: جنس مرد مورد نظر است و بلوغ در آن مطرح نیست. صحاح اللغه می گوید: «الرجل خلاف المراه». مصباح المنیر می گوید: «الرجل، ذکر من الاناس». اقرب الموارد: «الرجل خلاف المراه». لسان العرب می گوید: «الرجل الذکر من نوع الانسان خلاف المراه و قیل انما یکون رجلا فوق الغلام و قیل هو رجل ساعه تلده امه الی ما بعد ذلک». فقط کتاب المعجم الوسیط در معنای رجل گفته است: «الرجل الذکر البالغ من بنی آدم».
بنابراین یا باید بگویم کلمه رجل نظر به بلوغ ندارد و یا لااقل باید بگوییم کلام محتمل الوجهین است و دیگر نمی تواند دلالت بر بلوغ داشته باشد.
ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.