درس کلام استاد ربانی

1400/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثبات یا نسبی بودن معرفت و حقیقت

موضوع بحث بررسی ثبات یا نسبیت معرفت و حقیقت بود. در گفتارهای گذشته مباحثی در این باره مطرح شد. رئالیست کلاسیک که دیدگاه رایج در این باره است، معرفت و حقیقت را امری ثابت و مطلق می داند زیرا معقتد است که با مقیاس مطابقت با واقع سنجیده می شود. اگر ادراکی مطابق با واقع باشد همواره چنین است و اگر مطابق نباشد همواره چنین است. دیدگاه دوم یعنی رئالیسم انتقادی، معرفت و حقیقت را امری نسبی می داند. البته اینان نسبیت در باب معرفت را متوجه صدق و کذب نمی دانند که مطلبی برای کسی صادق و برای کسی کاذب باشد، بلکه مقصود از آن را تکامل در فهم و ادراک می دانند.

نظریه رئالیسم انتقادی با توجه به ادله ای که برای آن بیان شده مورد نقد و بررسی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که مساله نسبیت به صورت بالجمله در همه حوزه های معرفت انسان آنگونه که اینان می گویند قابل قبول نیست گرچه در حوزه هایی مورد پذیرش است.

 

بررسی تفکر عقلی انتقادی کانت

سوال اول: از نظر کانت معرفت و حقیقت چگونه است؟ آیا وی معتقد به تفکر رئالیست کلاسیک است یا رئالیست انتقادی؟

ابتدا باید دانست که کانت در میان فلاسفه غربی از جایگاه برجسته و تاثیرگذاری برخوردار است. وی متولد 1724 میلادی و متوفی 1804 است. آیا کانت از فلاسفه عقل گرا است یا تجربه گرا؟ در دنیای غرب، فلاسفه قرن های 17 و 18 به دو گروه عقل گرایان و تجربه گرایان تقسیم شده اند. افرای همچون فرانسین بیکن، جان لاک و دیوید هیوم از تجربه گرایان، و افرادی چون دکارت، اسپینوزا و مالبرانش از عقل گرایان بودند. عقل گرایان به اصول عقلی ما قبل تجربی و فطری معتقد بودند اما تجربه گرایان فقط تجربه را معتبر دانسته و این اصول را نپذیرفتند.

کانت از جهتی با تجربه گرایان و از جهتی با عقل گرایان همراه است. وی در باب معرفت معتقد به ماده و صورت معرفت است. از نظر او گزاره های معرفتی انسان خصوصا در عرصه علوم تجربی، صورت و ماده ای دارد که صورت آن ها عقلی، فطری و پیشینی است و ماده آن ها پسینی، تجربی و حسی است. بنابراین از جهت ماده معرفت که از طریق حواس حاصل می شود، کانت تجربه گرا و از جهت صورت معرفت عقل گرا است. جمله معروفی از کانت نقل شده که گفته است: معرفت انسان از تجربه آغاز می شود اما تماما تجربی نیست. معرفت از این جهت همانند غذایی می ماند که می خوریم و جذب بدن ما می شود. مقداری از این غذا توسط مواد خوراکی است که می خوریم (ماده تغذیه) و قسمتی هم شیره خاص معده است که با غذا ترکیب می شود تا آن را قابل جذب نماید (صورت تغذیه). در مورد معرفت نیز بخشی از طریق دستگاه حس وارد می شود و برخی را دستگاه ذهن می افزاید.

سوال دوم: آیا کانت طرفدار رئالیسم است یا ایده ئالیسم و شکاکیت؟

پاسخ این است که مساله دو جنبه دارد: رئالیسم اصولی دارد و معتقد است که وراء ذهن واقعیتی وجود دارد و واقعیت منحصر در ادراکات ما نیست. در نقطه مقابل آن ایده آلیسم قرار دارد که همه چیز را ساخته ذهن و ادراکات ما می داند. کانت از این نظر رئالیسم است.

جنبه دوم رئالیسم، «شناخت واقعیت عینی آن گونه که هست» می باشد. اینکه عالم ذهن با عالم عین مطابقت کامل داشته باشد. این شناخت می تواند متوجه ذوات اشیاء باشد یا عواض و ظواهر آنها. البته مساله به صورت موجبه کلیه نیست بلکه مراد شناخت قطعی به صورت فی الجمله است. از این نظر کانت رئالیسم نیست زیرا معتقد است شناخت ما متوجه نومن ها (ذات و جوهر اشیاء) نیست، بلکه متعلق فنومن ها است یعنی ظواهر و پندار اشیاء که از طریق حواس درک می شود. از این جهت در اندیشه کانت گونه ای نسبیت راه می یابد

نسبیتی که در اینجا مطرح می شود به معنای نسبیت در معرفت شناسی نیست. توضیح اینکه نسبیت گونه هایی دارد: گونه حداکثری آن معتقد است که هیچگونه معرفت ثابتی نسبت به افراد مختلف و شرایط زمانی و مکانی گوناگون وجود ندارد. این تفاوت نیز گاه از جهت صدق و کذب و گاه تکامل و نقص است. گونه دیگر نسبیت معتقد است آنچه ما از اشیاء بیرونی می شناسیم تنها شناخت در یک سطح است و آن ظواهر است و از ذوات آنها آگاهی نداریم.

این سخن فلاسفه که گفته اند تعریف ما از اشیا به حد نیست بلکه نوعا به رسم است بیان گر همین است که شناخت ذات اشیا دشوار است و غالبا ما به ظواهر اشیا شناخت پیدا می کنیم. کانت می گوید هرگز شناخت ذات برای ما ممکن نیست اما فلاسفه می گویند این کار ممکن است هر چند دشوار است.

سوال سوم: آیا شناخت فنومن ها و پدیدارها (آنچه برای دستگاه ادراکی ما نمایان می شود) با واقع و نفس الامر کاملا مطابقت دارد یا برساخته هایی توسط ذهن ما است؟ (در صورت دوم مراد این است که این قالب های ذهنی ما است که چنین معرفتی را به ما می دهد و لذا تنها برای ما معرفت به شمار می آیند. و دیگران اشیاء را به گونه ای دیگر متناسب به دستگاه ادراکی خود درک می کنند). در پاسخ به این سوال است که راه کانت از راه سایر فلاسفه رئالیست جدا می شود. در تفکر رسمی رئالیست، صفاتی که ما برای اشیاء درک می کنیم، صفاتی است که آن اشیاء واجد آن هستند. اما کانت معتقد است شناخت ما از فنومن ها متناسب با دستگاه ذهنی ما است.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده دنبال می شود.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد