درس کلام استاد ربانی

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی دیدگاه رئالیسم

بررسی رئالیسم انتقادی

در بررسی رئالیسم انتقادی ابتدا با توجه به منابعی که به این بحث پرداخته اند، ویژگی های و مولفه های آن از سوی موسس این تفکر یعنی روی باسکار بیان شد. سپس گفته شد برخی از طرفداران این دیدگاه در کشور ما تفسیری از رئالیسم انتقادی ارائه کرده‌اند که تحول و تغیر علم و معرفت را در همه ساحت ها و زمینه ها آن به عنوان مشخصه رئالیسم انتقادی بیان می کند. از جمله این افراد دکتر علی پایا بود که نظریه وی نقل و بررسی شد.

دیدگاه سروش

از جمله افراد دیگری که از طرفدارای رئالیسم انتقادی بوده و در عین حال از نسبیت و شکاکیت هم گریزان هستند، دکتر عبدالکریم سروش است. وی در آثار خود خصوصا کتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» به این مساله پرداخته است. وی در این باره می گوید: «پاره های مختلف معرفت بشری در داد و ستد مستمرند و ربطی وسیق با یکدیگر دارند. اگر در علم تجربی نکته بدیعی روی نماید، معرفت شناسی و یا فلسفه را متاثر می کند. و تحول فهم فلسفی فهم آدمی را در باره انسان و جهان عوض می کند، یعنی حقیقتی کوچک و بسیط که در گوشه ای متولد می شود دلیرانه و متواضعانه به آهستگی چنان پیش می رود که کل جغرافیای معرفت را دگرگون می کند. یعنی بسط معرفت نه فقط کمی و حجمی بلکه بسطی درونی و معنوی است. هر نکته جدید الورودی جمیع معارف دیگر را دعوت می کند تا در باره او داروی کنند و نسبت خود را با او باز جویند. هیچ معلوم تازه ای معلومات پیشین را به حال خود وانمی گذارد، بلکه معنا و مفاد آنها را عوض می کند و هر کشف جدیدی قرینه جدیدی می شود تا موضوع کهن را تفسیر تازه ای کند».[1]

نقد و بررسی

سروش تحول و تغیر علم و معرفت بشری را به صورت امری اجتناب ناپذیر و همه جانبه بیان می کند. در بررسی این سخن ابتدا باید تامل کنیم و ببینیم انواع رابطه هایی که در علوم امکان فرض دارد چیست. و بعد ببینیم آیا علوم در سرنوشت همدیگر تاثیر دارند یا نه و اگر تاثیر دارند آیا منجر به تغییر معنا و یا تبیین و تفسیر آن است؟ اگر پاسخ مثبت است آیا به صورت یک موجه کلی و فراگیر است یا محدد و معین و ضابطه مند است و بر اساس معیارهایی واقع می شود؟

روابط میان علوم چند گونه است:

1. یکی از رابطه هایی که میان دو گونه معرفت وجود دارد رابطه تولیدی و استنتاجی است، یعنی معرفت و علمی سبب می شود که ما به یک معرفت دیگر برسیم. در این رابطه این علم آن معرفت را تولید می کند. استدلال هایی که برای اثبات یا ابطال یک مطلب به کار می رود از این قبیل است. مثلا برای اینکه بگوییم علم حقیقتی مجرد دارد نه مادی، می گوییم صورت های ادراکی با تغییر ما تغییر نمی کند و باقی است در حالی که هیچ امر مادی ثابت نیست. این شناخت ما این مقدار مطلب را اثبات می کند که صورت های ادراکی مجرد از ماده هستند.

2. رابطه دیگر رابطه توضیحی و تفسیری است. گاه در صدد اثبات یا ابطال معرفتی نیستیم بلکه می خواهیم آنچه برای ما ثابت شده است را توضیح و تبیین کنیم. در اینجا معمولا از قاعده تمثیل استفاده می شود، مثلا برای بیان اصل علیت، از مثال دست و حرکت قلم در دست سخن می گوییم و یا از مثال حرکت کلید و باز شدن درب استفاده می کنیم. این روش در گفت و گوهای بشری و بخصوص تعلیم ها کاربرد فراوانی دارد. در قرآن کریم از این روش خیلی استفاده شده است. مثلا اینکه انسان ها می میرند و بعد از آن زنده می شوند، قرآن در توضیح آن به این مثال زده که نباتات در زمستان خواب زمستانی دارند اما در بهار شروع به روییدن می کنند: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذي أَحْياها لَمُحْيِ الْمَوْتى‌ إِنَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدير»[2] : و از آيات او اين است كه زمين را خشك(و بى‌جان) مى‌بينى، امّا هنگامى كه آب(باران) بر آن مى‌فرستيم به جنبش درمى‌آيد و نموّ مى‌كند؛ همان كسى كه آن را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مى‌كند؛ او بر هر چيز تواناست!

و یا مثلا قرآن کریم برای تبیین ولایت های غیر الهی و شرک آلود که بنیان سستی دارد را به خانه عنکبوت تشبیه می کند و می فرماید: «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون‌»[3] : مثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثَل عنكبوت است كه خانه‌اى براى خود انتخاب كرده؛ در حالى كه سست‌ترين خانه‌هاى خانه عنكبوت است اگر مى‌دانستند!

3. رابطه دیگر، رابطه موضوعی است. مجموعه از معارف که موضوع مشترکی دارند یک خانواده علمی را تشکیل می دهند. از باب مثال گیاه شناسی یا علم نجوم و هیئت و یا مسائل مختلف فقه و ریاضیات.

4. رابطه دیگری که میان معرفت های بشری حاصل می شود این است که هدف واحدی را دنبال می کنند، مثلا همه مسائل علم منطق بدان جهت بیان شده که فکر را از خطا مصون نگاه دارد.

نکته قابل توجه این است که این رابطه ها فراگیر نبوده بلکه محدود و دارای مرزبندی است مثلا آنچه در علم ریاضی بیان شده در برخی علوم دیگر کاربرد و رابطه ای ندارد.

5. رابطه دیگر این است که علوم از جهت ماهیت یکسان باشند (وحدت ماهوی داشته باشند). در مورد اینکه حقیقت علم و ادراک چیست دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. دیدگاه مشهور این است که علم از مقوله کیف نفسانی است. برخی آن را از مقوله اضافه دانسته اند. نظریه دیگر این است که ماهیت علم و ادراک تابع معلوم آن است به این معنا که اگر جوهر است جوهر و اگر کیف است، آن علم هم کیف است. از این جهت تمام علوم با هم ارتباط دارند. البته هر چند این رابطه فراگیر است و همه ادراکات انسان را شامل می شود اما تاثیری در اثبات و ابطال ندارد.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] قبض و بسط تئوریک شریعت، ص84 و 85.
[2] فصلت/سوره41، آیه39.
[3] عنکبوت/سوره29، آیه41.