درس خارج فقه آیت‌الله نوری

کتاب الوقف

95/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لو وقف علی الجیران/شرایط واقف/کتاب الوقف

بحثمان در فرعی بود که در شرایع در مورد همسایه ذکر شده:«و لو وقف على الجيران رجع إلى العرف و قيل لمن يلي داره إلى أربعين ذراعا و هو حسن و قيل إلى أربعين دارا من كل جانب و هو مُطرَحٌ»[1] .

نکته: مطلبی که خیلی مهم و قابل توجه می باشد این است که ما هزاران روایت داریم که چون از مستحبات هستند فقهاء ما به آنها خیلی توجه نکرده اند و این روایات به کتب فقهی و جامعه نیامده اند و حال آنکه اگر اینطور می شد فرهنگ جامعه عوض می شد مثلا اینکه مسلمان بر مسلمان دیگر 70 حق دارد که اینها اصلا برای جامعه گفته نشده درحالی که قطعا اهل بیت علیهم السلام از بیان این مطالب اهدافی داشتند و اگر اینها برای جامعه بیان شود قطعاً تحول بزرگی ایجاد خواهد شد، به مناسبتی عرض کردیم که صاحب وسائل در جلد 8 وسائل 20 جلدی 53 باب در مورد سفر تحت عنوان ابواب آداب السفر و بعد 166 باب تحت عنوان ابواب العشرة منعقد کرده که هیچکدام از اینها دقیقا وارد فقه نشده و برای جامعه بیان نشده.

خب و اما درباره همسایه بحث می کنیم و این مطلب به قدری مهم است که حضرت امیر علیه السلام در نامه 47 نهج البلاغه للحسن والحسین علیهما السلام می فرماید:﴿وَاللهَ اللهَ فِي جِيرَانِكُمْ، فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ[2] .

اول کلام صاحب جواهر در فرع مذکور را نقل می کنیم زیرا به نظر بنده کلام ایشان دارای اشکالاتی می باشد، ایشان اینطور می فرمایند:«ولو وقف على الجيران رجع إلى العرف كما في القواعد وكشف الرموز والتذكرة والتحرير والمختلف والإيضاح وجامع المقاصد والروض والمسالك والكفاية على ما حكي عن بعضها ، وقواه بعض ، واستحسنه آخر ، وحكاه في جامع المقاصد عن جماعة ، لأنه المدار في الألفاظ الصادرة من أهله. وقيل : لمن يلي داره إلى أربعين ذراعا كل ذراع أربعة وعشرون إصبعا من كل جانب وهو حسن بل في غير كتاب نسبته إلى الأكثر ، بل في المسالك وغيرها نسبته إلى المشهور ، بل في محكي الغنيمة وظاهر التنقيح الإجماع عليه ، بل قيل إنه يلوح أو يظهر من السرائر بل عن موضعين من الخلاف نسبته إلى روايات أصحابنا وإجماعهم ، بل قد افتى به من لا يعمل إلا بالقطعيات كالتقي وابني زهرة وإدريس ، وذكره من عادته التعبير بمتون الأخبار كالمقنعة والنهاية وغيرهما من كتب القدماء ، ولعله غير مناف‌ للأول ضرورة أنه تحديد للعرف بذلك ، كما هي عادة الشارع في مثل ذلك ، كالوجه والمسافة ونحوهما مما يشك في بعض الافراد منها ، بعدم معرفة التحقيق في العرف على وجه يعلم الداخل فيه ، والخارج عنه فيضبطه الشارع الذي لا يخفى عليه الشي‌ء بما هو حد له في الواقع ، وليس ذلك منه معنى جديد ، ولا إدخال لما هو معلوم الخروج في العرف وبالعكس.

ومن هنا كان ما قيل وإن لم نعرف قائله كما اعترف به في المسالك من تحديده بما يلي داره إلى أربعين دارا من كل جانب صغيرة كانت أو كبيرة ضعيفا جدا ، بل في المتن وهو مطرح وفي غيره شاذ وفي ثالث ليس بشي‌ء ، كل ذلك للقطع بمخالفة العرف له وجعله عرفا شرعيا غير مجد في الألفاظ المتداولة بين أهل العرف في غيره كما هو المفروض.

وإن رواه‌ جميل بن دراج في الحسن أو الصحيح عن أبي عبد الله عليه‌السلام: حد الجوار أربعون دارا من كل جانب ، من بين يديه ومن خلفه ، وعن يمينه وعن شماله.

وعمرو بن عكرمة عنه عليه‌السلام أيضا:قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : كل أربعين دارا جيران من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وعن شماله.

وعمرو بن عكرمة عنه عليه‌السلام أيضا في حديث طويل في آخره أن رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أمر عليا وسلمان وأبا ذر أن ينادوا في المسجد بأعلى أصواتهم بأنه لا إيمان لمن لم يأمن جاره بوائقه فنادوا بها ثلاثة ، ثم أومأ بيده إلى أربعين دارا من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وعن شماله. لكنها محمولة على التقية من العامة الذين حكموا بذلك للمرسل عن عائشة "أن النبي سئل عن حد الجوار ، فقال : إلى أربعين دارا" أو على إرادة جوار الشرف كساكني النجف‌ وكربلاء وغيرهما بعنوان المجاورة لقبورهم ، أو غير ذلك ، فمن الغريب ميل ثاني الشهيدين إلى هذا القول مع شدة مخالفته للقواعد الشرعية ، ضرورة اقتضائه الوقف أو الوصية لمن يعلم بعدم إرادة الواقف والموصى إياه كما هو واضح...الی آخر کلامه»[3] .

صاحب حدائق(اخباری بوده البته منصف و مودب بوده، در جلد اول روضات الجنات 28 فرق بین ما اصولیین و اخباریین ذکر شده)در حدائق به همین روایات استناد کرده و می فرماید سه خبر صحیح و حسن و موثق را کنار گذاشته اید و به یک خبری تکیه کرده اید که در آن گفته شده اربعین ذراعاً و اصلاً در دست ما نیست و خلاصه ایشان اشکالاتی دارد که بعداً عرض خواهیم کرد.

اشکالات شیخنا الاستاذ(حفظه الله) به صاحب جواهر:

ایشان قول اول یعنی رجوع به عرف را انتخاب کردند که دلیلی ندارد و ائمه علیهم السلام اینطور نفرمودند و بعد ایشان سراغ قول دوم یعنی خبری که می گفت "اربعین ذراعا" می رود و این را نیز تقویت می کند و با اینکه خبر سندش در دست نیست می فرماید خیلی خوب است بلکه می توان گفت این همان تحدید جار از طرف شارع می باشد و بالاخره قول سوم که "اربعین دارا" بود را رد می کند و همان کلام شرایع که فرمود "مُطرِحٌ" را تقویت می کند و می گوید این اخبار مطروح هستند زیرا خبری از اهل تسنن داریم که عایشه از پیغمبر صلوات الله علیه و آله نقل کرده که حضرت فرمودند "اربعین دارا" و چون این خبر مرسل است و از عامه می باشد مقبول نیست و آن اخبار دیگر نیز حمل بر تقیه می شوند، ما عرض می کنیم حمل بر تقیه جا دارد ما چند نوع تقیه داریم؛ اول اضطراریه که انسان میان اهل سنت رفته و ناچار است برای حفظ جانش طبق اعمال آنها عمل کند مثل علی بن یقطین که به امر موسی بن جعفر علیهما السلام تا چند روز مثل آنها اعمالش را انجام داد، دوم تقیه مداراتیه که ما بین اهل تسنن می رویم و پشت سر آنها نماز می خوانیم و یا به حج می رویم طبق رویت هلال آنها عمل می کنیم و امثال ذلک، خب حالا صاحب جواهر در اینجا فرموده ما اخبار دیگر را حمل بر تقیه می کنیم در حالی که نه اضطراری هست و نه خوفی و نه نیاز به مدارا هست خب چرا باید این اخبار حمل بر تقیه شوند؟ خلاصه این اشکالات به صاحب جواهر وارد می باشد.

خب و اما همان طور که عرض کردیم صاحب وسائل اخبار مربوط به جیران را در کتاب الحج و در ابواب العشرة ذکر کرده عنوان باب 90 این است:«باب أن حد الجوار الذی یستحب مراعاته أربعون داراً من کل جانب».

خبر اول:﴿محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن جميل بن دراج، عن أبي جعفر عليه السلام قال: حد الجوار أربعون دارا من كل جانب من بين يديه، ومن خلفه، وعن يمينه، وعن شماله[4] .

خبر سنداً صحیح است و کلاً چند خبر در این باب نقل شده که برخی صحیح و برخی موثق هستند.

صاحب حدائق در جلد 22 حدائق در باب وقف همین بحث را مطرح کرده و اخبار مذکور را ذکر کرده و بعد فرموده:« أقول: والعجب كل العجب منهم (رضوان الله عليهم) في هذه المسألة حيث اختلفوا فيها كما عرفت، وقالوا ما قالوا، مع أنه قد روى ثقة الاسلام في الكافي هنا روايات تدل على القول الثالث الذي حكم المحقق في الشرايع باطراحه، وجملة منهم كما عرفت إنما استندوا فيه إلى الرواية العامة، مع أن الكتاب المذكور في أيديهم، عاكفون على درسه وشرحه ومطالعته، فمن الأخبار المشار إليها...الی قوله: وهذه الأخبار كما ترى واضحة الدلالة في القول المذكور، وبه يظهر أنه هو المختار المنصور، وأن ما عداه بمحل من القصور، ولم أعثر على من تنبه لهذه الروايات وذكرها في هذا المقام منهم سوى شيخنا الشهيد الثاني في المسالك، والعجب قوله بعد ذكرها ولولا شذوذ القول به بين أصحابنا لكان القول به حسنا " لكثرة رواياته من الطرفين، وكثيرا " ما يثبت الأصحاب قولا " بدون هذا المستند، والعامة عاملون برواياتهم في ذلك، انتهى»[5] .

صاحب مفتاح الکرامه همان قول صاحب جواهر را تقویت کرده و اما عباراتی را در مورد صاحب حدائق بکار برده که بسیار عجیب است ایشان اینطور فرموده:« فما تحذلق(ادعای مهرات کردن)به صاحب الحدائق و شنّع به علی الأصحاب و أنّه لم یعثر علی مَن تنبّه لها غیر صاحب المسالک فی غیر محلّه، شیخٌ مسکین لا یتّبع کلامهم و لا یجری علی اصولهم بل لا یعرفها و یأخذ فی التشنیع علیهم کأنّ بینه و بینهم عداوة. و کذلک لا یعجبنی فی المقام کلام صاحب المسالک ...الی آخر کلامه»[6] .

 


[1] شرایع، علامه حلی، ج2، ص169، ط اسماعیلیان.
[2] نهج البلاغه، تنظیم مرحوم دشتی، ص286، نامه 47.
[3] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی جواهری، ج28، ص42.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص491، ابواب العشرة، باب90، حدیث 1، ط الإسلامیة.
[5] الحدائق الناظره، الشیخ یوسف البحرانی، ج22، ص210.
[6] مفتاح الکرامه، السید جواد الحسینی العاملی، ج21، ص596.