درس خارج فقه آیت‌الله نوری

کتاب الوقف

95/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وقف بر علماء شریعت/شرایط واقف/کتاب الوقف

بحثمان در این بود که امام رضوان الله علیه و آیت الله خوئی فرمودند: "لو كان الواقف شيعيا انصرف إلى فقراء الشيعة" با اینکه فقهاء ما که کلام برخی از آنها را نقل کردیم همگی فرموده اند:"لو وقف مسلم على الفقراء أو فقراء البلد انصرف إلى فقراء المسلمين" ، "الفقراء" جمع محلی به الف و لام است و مشمول عموم مسلمانان می شود البته از نظر قرینه حالیه اینطور است که کسی که شیعه است و وقف می کند در نظرش فقراء شیعه می باشد ولی خب گفتیم زمان ها و مکان ها در این مورد فرق می کند و ما نیز نظرمان این است که در کلام بزرگان دقت کنیم و زود رد نشویم، اینکه می گوئیم فقراء مسلمان علتش این است که مسلمانان چه شیعه و چه سنی در دوره هائی از تاریخ با هم وحدت و اتحاد داشتند علماء سنی نزد علماء شیعه درس می خواندند و بالعکس حوزه ها و درس و بحثشان یکی بوده رفت و آمد و معاشرت می کردند در نماز جماعت همدیگر شرکت می کردند خلاصه اینطور وحدت و اتحاد بین علماء و مردم برقرار بوده، البته گاهی مناظرات علمی داشتند ولی بر اساس فرهنگ اهل بیت علیهم السلام چالش و تنش بین شیعه و سنی وجود نداشته حالا در چنین جاهائی اگر کسی از شیعیان بخواهد چیزی وقف کند و ما بگوئیم تمامش باید صرف فقراء شیعه شود این باعث یک نوع ایجاد فاصله و شکاف می شود و اگر آنها نیز چنین کنند شاید با آن وحدت و اتحاد و صمیمیت و برادری که باید بین شیعه و سنی برقرار باشد منافات داشته باشد علی أیِّ حال به نظر بنده اینطور آمد که زمان و مکان را باید در نظر گرفت لذا به طور کلی فرمایش این دو بزرگوار را نمی توانیم قبول کنیم.

امام رضوان الله علیه مطلب دیگری را در مسئله 53 مطرح کردند و فرمودند:«مسألة 53 - لو وقف على العلماء انصرف إلى علماء الشريعة، فلا يشمل غيرهم كعلماء الطب والنجوم والحكمة»[1] .

آیت الله خوئی نیز در منهاج الصالحین فرمودند:«إذا وقف على العلماء فالظاهر منه علماء الشريعة فلا يشمل علماء الطب و النجوم و الهندسة و الجغرافيا و نحوهم»[2] .

این مسئله را نیز فقط امام رضوان الله علیه و آیت الله خوئی ذکر کرده اند و در کتب فقهاء دیگر وجود ندارد.

مسلّماً مراد از علماء شریعت فقط فقهاء نیست بلکه مفسرین و محدثین و دیگر علماء را نیز شامل می شود زیرا تمام شاگردانی که ائمه علیهم السلام تربیت می کردند فقیه نبودند، در رجال کشی نقل شده:﴿عن هشام بن سالم ، قال کناعند أبی عبد الله علیه السلام جماعة من أصحابه ،فورد رجل من أهل الشام فاستأذن فأذن له ، فلما دخل سلم فأمره أبو عبد الله علیه السلام بالجلوس ، ثم قال له حاجتک أیها الرجل قال بلغنی أنک عالم بکل ماتسأل عنه فصرت إلیک لأناظرک فقال أبو عبد الله علیه السلام فیما ذا قال فی القرآن وقطعه وإسکانه وخفضه ونصبه ورفعه ، فقال أبو عبد الله علیه السلام یاحمران دونک الرجل فقال الرجل إنما أریدک أنت لاحمران ، فقال أبو عبد الله علیه السلام إن غلبت حمران فقد غلبتنی،فأقبل الشامی یسأل حمران حتی غرض وحمران یجیبه ، فقال أبو عبد الله علیه السلام کیف رأیت یاشامی قال رأیته حاذقا ماسألته عن شیء إلاأجابنی فیه ، فقال أبو عبد الله علیه السلام یاحمران سل الشامی فما ترکه یکشر، فقال الشامی أرید یا أبا عبد الله أناظرک فی العربیة فالتفت أبو عبد الله علیه السلام فقال یاأبان بن تغلب ناظره ،فناظره فما ترک الشامی یکشر، فقال أرید أن أناظرک فی الفقه فقال أبو عبد الله علیه السلام یازرارة ناظره فناظره فما ترک الشامی یکشر، قال أرید أن أناظرک فی الکلام قال یامؤمن الطاق ناظره ،فناظره فسجل الکلام بینهما ثم تکلم مؤمن الطاق بکلامه فغلبه به ، فقال أرید أن أناظرک فی الاستطاعة فقال للطیار کلمه فیها قال فکلمه فما ترکه یکشر، ثم قال أرید أکلمک فی التوحید، فقال لهشام بن سالم کلمه فسجل الکلام بینهما ثم خصمه هشام ، فقال أرید أن أتکلم فی الإمامة، فقال لهشام بن الحکم کلمه یا أباالحکم فکلمه فما ترکه یرتم و لایحلی و لایمر، قال فبقی یضحک أبو عبد الله علیه السلام حتی بدت نواجده ، فقال الشامی کأنک أردت أن تخبرنی أن فی شیعتک مثل هؤلاء الرجال قال هوذاک...الی : فقال الشامی اجعلنی من شیعتک وعلمنی فقال أبو عبد الله علیه السلام یاهشام علمه فإنی أحب أن یکون تلماذا لک[3] .

این حدیث را مرحوم محدث قمی در کتاب "الکنی و الألقاب" جلد 2 صفحه 417 نیز نقل کرده است و همان طور که ملاحظه می فرمائید شاگردان امام صادق علیه السلام دارای چنین طبقه بندی هستند و هرکدام در یک علمی تخصص دارند منتهی همگی علماء شریعت هستند فلذا علماء شریعت منحصر در فقهاء نیستند و ظاهرا منظور امام رضوان الله علیه از ذکر علماء شریعت علمائی هستند که علمشان با اسلام ارتباط دارد حتی گاهی علماء متخصص فقهی نیستند ولی کارشان با اسلام ارتباط دارد که بنده چند نمونه یادداشت کرده ام، مثلا سردار کابلی متخصص در علم هیئت بود و کتابی بنام "تحفة الأجلة فی معرفة القبلة" دارد، ایشان ساکن کرمانشاه بود، آیت الله طباطبائی در تفسیر المیزان در بحث قبله می فرماید تا زمان سردار کابلی فکر می کردند در مسجد مدینه محراب پیغمبر صلوات الله علیه و آله انحراف دارد و همچنین فکر می کردند در مسجد کوفه محراب حضرت امیر علیه السلام نیز انحراف دارد و حتی علامه مجلسی برای زیارت رفته بودند و تحقیقی در این زمینه کرده بودند و در حدود 30 درجه انحراف وجود داشته و در جواهر نیز در بحث قبله تحفة الأجلة را خیلی تمجید کرده خلاصه سردار کابلی در هیئت تخصص داشته و در بحث قبله با دقت بسیار زیادی و با توجه به طول و عرض جغرافیایی بلاد قبله را محاسبه کرده، خب حالا ما آیا سردار کابلی را نباید از علماء شریعت محسوب کنیم؟.

گاهی برخی مسلمان نیستند اما به اندازه ای در علوم اسلامی کار کرده اند که یک متخصص بزرگی شده اند یکی از آنها اسحاق صابئی است، در قران نیز صابئین ذکر شده:﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[4] ، صابئین گروهی بودند که قائل بودند کواکب و سیارات در این عالم موثرند و خداوند حوادث این دنیا را بین سیارات و کواکب تقسیم کرده علی أیِّ حال در کنار یهود و نصاری ذکر شده اند، آیت الله طباطبائی می فرماید صابئین دینی داشتند که قسمتی از آن را از یهود گرفتند و قسمتی را از نصاری و بخشهای دیگر را از ادیان دیگر گرفته اند و آیه شریفه مربوط به همان زمان هاست نه زمان ما یعنی کسانی که در زمان خودشان یهودی بودند و به تورات عمل کردند و نصرانی بودند و به انجیل عمل کردند و صابئین به همان کتاب خودشان که مأخوذ از تورات و انجیل بود عمل کردند نزد خدا مأجورند، در کتاب عیون اخبار رضا علیه السلام نیز نقل شده که مأمون ده طایفه از علماء آن زمان که در خراسان بودند را جمع کرده بود تا با حضرت مناظره کنند که یکی از آنها همین صابئین بودند که از آنها عمران صابئی مسلمان و شیعه و از علاقه مندان امام رضا علیه السلام شد.

در زمان سید رضی اسحاق صابئی که از علماء بزرگ صابئین بود از دنیا رفت این اشعار را سید رضی در وصف اسحاق صابئی سروده:

أعلمت من حملوا على الأعواد / أرأيت كيف خبا ضياء الناديجبل هوى لو خر بالبحر اغتدى/ من وقعه متتابع الإزبادما كنت أعلم قبل وضعك في الثرى /أن الثرى يعلو على الأطوادبعداً ليومك في الزمان فإنه / أقذى العيون وفت في الأعضادلا ينفد الدمع الذي يبكي به / إن القلوب له من الإمداد.

بنده خاطرم هست که بعد از وفات آیت الله بروجردی جمعیت در همین مسجد اعظم جمع شده بودند و از بنده به عنوان شاگرد ایشان خواستند تا صحبت کنم و بنده همین اشعار را در وصف آیت الله بروجردی خواندم.

به سید رضی گفتند او یک صابئی بود چرا چنین اشعاری را در وصفش گفتید؟ ایشان فرمودند او استاد من در ادبیات عرب بود، بنابراین هر کسی که در علم و فنی تخصص پیدا کند که با اسلام ارتباط دارد مشمول علماء شریعت می شود و حضرت امیر علیه السلام نیز در روایتی فرمودند:"العلم أربعة؛ الفقه للأدیان، والطب للأبدان، والنحو للسان، والنجوم لمعرفة الأزمان" بنابراین جای بحث دارد که چرا امام رضوان الله علیه و آیت الله خوئی علماء طب و نجوم و جغرافیا را از علماء شریعت محسوب نکردند.

بقیه بحث بماند برای روز شنبه إن شاء الله تعالی... .


[1] تحریر الوسیلة، الامام الخمینی، ج2، ص73، کتاب الوقف، مسئله 53.
[2] منهاج الصالحین، السید ابوالقاسم الخوئی، ج2، ص243، مسئله 1165.
[3] رجال الکشی، شیخ طوسی، ص275، حدیث 494.
[4] بقره/سوره2، آیه62.