درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد برای دفع فتنه/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
بحثمان در این بود که امام رضوان الله علیه در مورادی که ذکر کردیم از تمام سلاطین به شدت انتقاد کردند و آنها را وسیله ی استضعاف مردم قرار دادند و شکی نداریم که این یکی از جنایات بسیار بزرگ می باشد و اصلاً قران کریم یکی از علتهای جهاد را همین استضعاف ذکر می کند:﴿وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصيراً[1]، از طرفی عرض کردیم در کلمات برخی از علماء بزرگ ما تمجید و تکریم از سلاطین دیده می شود و نمونه هایی از ملا احمد نراقی وعلامه مجلسی و شیخ بهائی و شیخ جعفر کاشف الغطاء و علامه حلی نقل کردیم، فکیف التوفیق بین کلام امام رضوان الله علیه که خود یکی از فقهاء بزرگ است و انتقاد شدید از سلاطین دارد و کلام دیگر علماء در تعریف و تمجید از سلاطین؟ در جواب عرض کردیم خود امام رضوان الله علیه نیز در مواردی تکریم کرده است و بحث به این بر می گردد که ذاتاً همه سلاطین مورد انتقاد و جنایتکار هستند منتهی بعد از پیغمبر صلوات الله علیه وآله وضع طوری بوده که شیعیان و طرفداران اهل بیت علیهم السلام کم کم در مضیقه قرار گرفتند، حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه با اینکه خودشان با آن جریان که پیش آمد سازش و صبر کردند اما فرمودند:﴿قهروا حتی ذلوا و قتلوا حتی قلوا و وعظوا حتی ملوا﴾، خلاصه روز به روز شیعیان در وضعیت نامناسب و بسیار سختی قرار می گرفتند و کار به جائی رسید که حکومت های سنی یکی پس از دیگری بوجود می آمدند درحالی که همگی با شیعیان عداوت داشتند و آنها را می کشتند و علماء ما نیز در رنج به سر می بردند تا زمان صفویه که یک سلطنت حامی تشیع بوجود آمد، علماء بزرگ با بوجود آمدن صفویه فکر کردند ما باید این مرکز و منبع و حکومت و سلطنت قوی که طرفدار شیعه است را حفظ و تقویت و حمایت کنیم لذا در عین حال که می دانستند سلطنت آنها باطل است اما به قول امام رضوان الله علیه امثال شیخ بهائی ها ایثار کردند و خودشان را با دربار مربوط کردند، واقعا این یک فداکاری و ایثار بود زیرا وجهه ی آنها بین مردم خراب می شد و پائین می آمد اما مصلحت بر این بود که برای نگهداری کیان تشیع ناچار سلطنت شیعی را در برابر دولتهای سنی دیگر مثل عثمانی که همگی دشمن تشیع بودند حمایت و تقویت کنند.
بحث دیگر که برخی نیز سوال کردند این است که چنین تعریف و تمجیدهائی دروغ است لذا چه توجیهی برای آن وجود دارد؟ در جواب عرض می کنیم که گناهان دو جور است، برخی از گناهان مقتضی عذاب هستند و بعضی دیگر علت تامه عذاب هستند، حسن و قبح که بر اشیاء عارض می شود بعضی از اشیاء علت تامه حسن و قبح هستند اما بعضی اشیاء مقتضی حسن و قبح هستند مثلا ظلم علت تامه قبح است و هیچوقت نمی شود چیزی ظلم باشد و خوب باشد و یا مثلا اطاعت پروردگار علت تامه حسن است و هیچوقت نمی شود چیزی اطاعت خداوند باشد و حسن نباشد، بنابراین یک بحثی در علم کلام و اصول داریم که آیا عروض احکام برای موضوعات بالوجوه والاعتبار است یا ذاتی می باشد؟ حق تفصیل می باشد یعنی در بعضی موارد حسن و قبح و احکام نسبت به یک موضوعی ذاتی است مثل ظلم که قبحش ذاتی و هرکجا که هست حرام می باشد و یا مثل انقیاد و اطاعت پروردگار که حسنش ذاتی است اما صدق و کذب اینطور نیستند بلکه صدق مقتضی حسن و کذب مقتضی قبح می باشد "والمقتضی یؤثر لولا المانع" مثل زمانی که تقیةً دروغ گفته می شود مانند زمانی که عمار یاسر نزد پیغمبر آمد و گفت پدر و مادر من از شما ابراز برائت نکردند و کشته شدند ولی من تقیةً دروغ گفتم و از شما ابراز برائت کردم که پیغمبر فرمودند کار خوبی کردی "إن عادوا فعد"، خب در اینجا عمار دروغ گفته بود اما پیغمبر او را تشویق کرد چون در مقام تقیه بوده، بنابراین صدق و کذب مقتضی حسن و قبح اینطور هستند و گاهی باید أهم و فی الأهم کرد البته این کار هر کسی نیست بلکه کسی که فقیه است می سنجد و می بینید کذب که مقتضی قبح بود در اینجا حسن است و یا صدق که مقتضی حسن است در اینجا قبیح می باشد و تعریف و تمجیدهای علماء بزرگ ما از سلاطین نیز از همین باب بوده و ملا مهدی نراقی پدر ملا احمد نراقی در جلد دوم جامع السعادات در بحث صدق و کذب این مطالب را مفصلاً بیان کرده است، این تتمه بحث دیروز بود که به عرضتان رسید و با توفیق پروردگار تمام مطالب مربوط به جهاد برای نجات مستضعفین که طبق قرآن و روایات و تاریخ یکی از انواع جهاد می باشد را بیان کردیم.
یکی دیگر از انواع جهاد که در قرآن کریم نیز ذکر شده جهاد برای رفع فتنه می باشد:﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ[2]، در 30 جای قرآن کلمه فتنه تکرار شده و این بحث یک بحث قرآنی و روائی و تاریخی و تا حدی کلامی می باشدو امام رضوان الله علیه نیز در  صحیفه نور جلد 20 صفحه 313 به همین آیه برای توجیه قیام و جهاد و از بین بردن رژیم سلطنتی تمسک کرده و فرموده: کدام فتنه و بلیّه بالاتر از این که دشمنان اسلام خصوصاً در این زمان برای برچیدن اساس اسلام و برپا کردن حکومت هایی مثل ستم شاهی و برگرداندن مستشاران غارت گر و بر باد رفتن حرث و نسل ملت؟ و بر سر کشور و ملت ایران، آن آید که بر سر کشور عراق و ملت مظلوم آن در این چند سال آمد؟...إلی آخر، و باز در جلد 19 صحیفه نور صفحه 114 اینطور گفته شده: پیغمبر رحمة للعالمین است و تمام جنگهایی که او کرده و دعوتهائی که او کرده همه رحمت است و اینکه می فرماید"قاتلوهم حتی لا تکون الفتنة" بزرگترین رحمت است، بنابراین یکی از انواع جهاد در اسلام جهاد برای رفع فتنه می باشد.
خوب و اما همانطور که عرض شد این بحث یک بحث قرآنی و روائی و تارخی و تاحدی کلامی می باشد لذا ما برای معنی کردن فتنه باید به قرآن و روایاتمان مراجعه کنیم، هم در نهج البلاغه و هم در روایاتمان در مورد فتنه مطالب زیادی ذکر شده مثلا از امام صادق علیه السلام نقل شده:﴿لا یظهر المهدی علیه السلام حتی یشمل البلاد الفتنة﴾، در مورد فتن آخرالزمان مطالب زیادی در روایات ما ذکر شده که شناخت آنها بسیار لازم می باشد.
خوب و اما از نظر قرآنی آیت الله طباطبائی صاحب تفسیر المیزان اعلی الله مقامه کلمه "فتنه" در آیه شریفه :﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ[3] و آیه :﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ يَکُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّهِ[4] را به معنای شرک گرفته است چون در آن زمان  مشرکین کسی که مسلمان میشد را شکنجه می کردند و او را ملزم می کردند تا مشرک شود لذا این آیه اشاره به همین مطلب دارد یعنی می گوید قاتلوهم تا اینکه فتنه ی الزام به شرک توسط مشرکین بر طرف شود و مردم در انتخاب دین آزاد باشند.
در آیه شریفه دیگر نیز در مورد فتنه اینطور ذکر شده:﴿وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[5] بنابراین بحث بسیار مهم است و ما باید فتنه ها را بشناسیم.
حالا یکی از کلمات حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه که مربوط به فتنه است را می خوانیم و بحث را تمام می کنیم، حضرت می فرمایند:﴿ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللهِ، وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالا، عَلَى غَيْرِ دِينِ اللهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ; وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ، انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ . وَلكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هـذَا ضِغْثٌ، وَمِنْ هذَا ضِغْثٌ، فَيُمْزَجَانِ! فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ، وَيَنْجُو «الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنَى »[6].
آدرس: شرح خوئی جلد 4 صفحه 292، شرح ابن أبی الحدید جلد3 صفحه 240، شرح بحرانی جلد 2 صفحه 133 و شرح فی ظلال جلد1 صفحه 281.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .


[1] نساء/سوره4، آیه75.
[2] بقره/سوره2، آیه193.
[3] بقره/سوره2، آیه193.
[4] انفال/سوره8، آیه39.
[5] انفال/سوره8، آیه25.
[6] نهج البلاغه، تنظیم مرحوم دشتی، ص42، خطبه 50.