درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام جهاد/ولایة الفقیه
بحث درباره مستضعفان از منظر امام رضوان الله علیه بود، علت اصلی استضعاف در واقع استبداد سلاطینی بوده که حاکم بر کشورهای اسلامی بودند و مقدرات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم همگی در دست آنها بوده و مردم را تحقیر می کردند لذا ایشان انتقاد بسیار شدیدی از سلاطین دارند که دیرزو مقداری از کلام ایشان را خواندیم البته یک قسمت از استضعاف نیز مربوط به استکبار و مستکبرین می باشد و اما از طرفی گفتیم که در کلمات علماء بزرگ ما تعریف و تمجید از سلاطین زیاد است فکیف التوفیق بین کلام امام رضوان الله علیه در مذمت و رد سلاطین و کلام علماء بزرگ در تعریف و تمجید از سلاطین؟
در اینجا ذکر چند نکته لازم است، اول اینکه نمونه هائی از تعریف و تمجید علماء بزرگ از سلاطین را بیان می کنیم؛ یکی از علماء بزرگ ما علامه مجلسی است که در زمان صفویه زندگی می کرده ایشان در کتابهای خودش مثل زاد المعاد و حق الیقین تعریفهای فراوانی از سلاطین صفویه دارد حتی برخی گفتنه اند شاید این تعاریف و تمجید ها جزء کتاب خودش نبوده و بعدا دیگران اضافه کرده اند ولی اینطور نیست زیرا گاهی در ضمن کتاب هایش مثلا در جلد 52 بحار نیز از سلاطین صفویه تعریف کرده و فرموده شاید دولت صفویه متصل به ظهور حضرت مهدی علیه السلام بشود.
حاج ملا احمد نراقی از علماء بسیار بزرگ ماست و در قله فضیلت و کمالات واقع است و از نظر علوم مختلف جامعیت دارد منتهی ایشان در اول معراج السعادة از فتحعلی شاه تعریف و تمجید بسیاری می کند و می فرماید: و از آنجا که همگی همت سپهر رفعت اعلی حضرت، پادشاه جم جاه، ملایک سپاه، گردون بارگاه، خدیو زمان، قبله سلاطین جهان، سرور خواقین دوران، بانی مبانی دین مبین، و مروج شریعت سید المرسلین، طغرای زیبای منشور خلافت، رونق جمال کمال مملکت، آفتاب تابان فلک سلطنت، خورشید درخشان سپهر جلالت، ماحی مآثر ظلم و عدوان، مظهر:إن الله یأمر بالعدل والاحسان، خسروی که انجم، با آنکه همگی چشم شده، صاحبقرانی چون او در هیچ قرنی ندیده، و سپهر پیر، با آنکه همه تن، گوش گشته، طنین طنطنه کشور گشائی چنین، نشنیده...إلی آخر.
شیخ جعفر کاشف الغطاء که از علماء بسیار بزرگ ماست و از شاگردان بحرالعلوم بوده در اول کتاب کشف الغطاء تعریف و تمجید بسیاری از فتحعلی شاه کرده و این کتاب را به او پیشکش کرده، شیخ جعفر به ایران آمده بوده در زمان ایشان دو جریان مهم پیش آمده بود اول اخباری گری و دوم وهابی گری، شیخ جعفر با شیخ محمد اخباری که در آن زمان از بزرگان اخباری ها در ایران بود مناظره کرد و بر او غلبه پیدا کرد اما باز شیخ محمد اخباری از تبلیغ اخباری گری دست برنمی داشت تا اینکه شیخ جعفر به او گفت با هم مباهله می کنیم و از خدا می خواهیم هرکس مبطل است خداوند او را هلاک کند، اعلام عمومی کردند که مردم در بیابانی جمع شوند تا مباهله صورت بگیرد شیخ جعفر آمد و وضو گرفت و سجاده اش را پهن کرد اما شیخ محمد اخباری ترسید و نیامد، خلاصه اینکه شیخ جعفر کاشف الغطاء با آن عظمت و بزرگی در اول کشف الغطاء تعریف و تمجید فراوانی از فتحعلی شاه کرده است.
مطلب دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که شیعیان در تاریخ بسیار بسیار مظلوم بوده اند، در زمان بنی اُمیه و بنی عباس که معلوم است هیچگاه مذهب شیعه در ایران یک مذهب رسمی نبوده بلکه حکومت و سلطنت و قدرت در دست سنی ها بوده و بعد از آنها غزنویان تعصب شدیدی در سنی گری داشتند و دشمنی آشکاری با شیعیان داشتند و بعد از آنها سلجوقیان نیز همینگونه بودند، فقط در یک زمان کوتاهی تشیع پروبال پیداکرد آن هم در قرن چهارم تا نیمه قرن پنجم هجری بود زیرا سلطنت در دست آل بویه که شیعه بودند قرار گرفت و بعدش باز شیعه در حاشیه بود و به همین صورت شیعه در ذلت به سر می برد تا زمان صفویه که توانستند مذهب رسمی ایران را تشیع کنند و این خدمت بزرگی بود، محمد جواد مغنیه در کتاب الشیعة والحاکمون سرگذشت غم انگیز شیعیان در طول تاریخ را نوشته است، خلاصه اینکه در اواخر دوره صفویه ایران در مقابل دولت عثمانی قرار می گیرد و دولت عثمانی ظلم های فراوانی به تشیع می کند حالا مطلب این است که اگر در این بین سلاطینی پیدا شوند که از شیعیان طرفداری کنند در حالی که علماء بزرگ ما نیز هیچ قدرتی نداشته اند در این صورت می توانیم بگوئیم که تعریف ها و تمجیدهای علماء بزرگ ما از سلاطین حامی شیعه بخاطر حفظ و تقویت شیعه بوده یعنی در واقع علماء بزرگ ما پادشاهان حامی تشیع را ولو اینکه آلوده و بد بودند تقویت می کردند تا بتوانند در پناه قدرت آنها شیعه را در مقابل دشمنان و سلاطینی که دشمن تشیع بودند حفظ کنند.
در طلاق بین ما و اهل سنت اختلاف زیادی وجود دارد مثلا ما می گوئیم طلاق باید در طهر غیر مواقعه و در حضور دو شاهد عادل باشد و سه طلاق در یک مجلس جائز نیست اما آنها می گویند سه طلاق در مجلس واحد بدون حضور دو شاهد عادل و بدون نیاز به طهر غیر مواقعه واقع می شود، نقل شده سلطان خدابنده که سنی بوده و در زمان علامه حلی حکومت داشته در مجلسی عصبانی می شود و طبق احکام اهل سنت زنش را سه طلاقه می کند اما بعدش پشیمان می شود، به او گفتند در میان عجم و عرب عالمی است که بسیار مشهور است و او قائل است چنین طلاقی صحیح نیست، عده ای را فرستاد علامه حلی را آوردند و سلطان خدابنده جلسه مناظره بزرگی بین علامه حلی و علماء اهل سنت ترتیب داد و در آن مجلس علامه حلی با آنها مناظره کرد و حقانیت شیعه را اثبات کرد و در نتیجه سلطان خدابنده شیعه شد، از آن تاریخ به بعد علامه حلی از سلطان خدابنده جدا نمیشد چون ممکن بود سنی ها دوباره او را به دام بیاندازند لذا ذکر شده که یک دهم عمر علامه حلی در ایران گذشته است و خلاصه علامه حلی کتاب هائی به نام "منهاج الکرامه" و "نهج الصدق و کشف الحق" را در همین ایام در اثبات حقانیت شیعه نوشته است، علی أیِّ حال امام رضوان الله علیه که آن قدر از سلاطین انتقاد کرد در جلد 3 صحیفه نور صفحه 241 فرموده علامه حلی و شیخ بهائی و امثالهما که از سلاطین تعریف و تمجید کردند علتش این بوده که مصلحت را در این می دیدند که از سلطان تعریف و تمجید کنند و به او تقرب پیدا کنند تا اینکه سلطان را در برابر سنی ها و دشمنان تقویت کنند و در نتیجه شیعه را حفظ کنند و حتی امام رضوان الله علیه در آخر کلامشان می فرماید: اگر من خودم می توانستم یک سلطان جائری را به راه بیاورم می رفتم درباری می شدم و شما نیز تکلیفتان همین بود یعنی اگر می توانید یک سلطان جائری را به راه بیاورید بروید و درباری بشوید این درباری شدن نیست آدم سازی است، بنابراین از این جهت تعریف ها و تمجیدهای علماء از سلاطین اشکالی ندارد.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .