درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام جهاد/ولایة الفقیه
یکی از بحثهای بسیار مهم جهاد مسئله مربوط به مستضعفین می باشد که در آیه شریفه:﴿وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصيراً[1] ذکر شده است، مسئله مستضعفین هم قرآنی و هم روائی و تاریخی و انقلابی می باشد.
از نظر قرآن عرض کردیم در قرآن کریم کلمه ضعفاء و مستضعفین بکار برده شده، کلمه ضعفاء در دوجا بکار رفته؛ اول در سوره ابراهیم:﴿وَبَرَزُواْ لِلّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء عَلَيْنَآ أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ[2] و دوم در سوره غافر:﴿وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِيبًا مِّنَ النَّارِ[3]، خداوند متعال در این دو آیه ضعفاء را اهل جهنم معرفی می کند زیرا مقصود از ضعفاء کسانی هستند که استقلال فکری ندارند و در برابر مستکبرین خود باخته هستند و از آنها تبعیت می کنند و به ارزش های دینی توجه ای ندارند و راه مستکبران را در نظر گرفته و طی می کنند.
خوب و اما مستضعفین را قرآن دو دسته کرده، با توجه به شأن نزول آیات وقتی که پیغمبر صلوات الله علیه و آله دعوت خود را آغاز کرد کم کم عده ای اسلام آوردند ولی افرادی که اسلام آوردند دو دسته شدند؛ دسته ای برای حفظ موازین و شعائر اسلامی هجرت کردند چون مشکرین نسبت به کسانی که مسلمان می شدند بسیار سخت گیری می کردند و آنها را مورد اذیت و شکنجه قرار می دادند، دسته ی دیگر درحالی که می توانستند هجرت کنند و موازین و شعائر اسلامی خود را حفظ کنند اما کوتاهی کردند و تحت سیطره کفار باقی ماندند که قرآن اینها را مذمت می کند و می فرماید:﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا[4]، و اما در مورد دسته ی اول قرآن کریم می فرماید مسلمانان باید قیام کنند و آنها را از استضعاف نجات بدهند و آیه 75 از سوره نساء که در اول بحث خواندیم نیز مربوط به همین دسته می باشد.
عرض کردیم در 48 جای قرآن از استکبار و مشتقات آن سخت انتقاد کرده و استکبار را یکی از فاجعه ها و بلاهای بزرگ بشری از آغاز خلقت ذکر کرده، استکبار دو مصداق دارد که البته مفهوماً یکی هستند؛ اول خود بزرگ بینی یعنی در برابر خداوند و ارزش های دینی خودشان را بزرگ می دیدند و دوم دیگران را زیر سیطره خود قرار دادن و به استضعاف کشاندن آنها که این خودش چهار صورت دارد؛ استضعاف فرهنگی، استضعاف سیاسی، استضعاف نظامی و استضعاف اقتصادی که بدترین اینها استضعاف فرهنگی است یعنی مردم  زیر سیطره فرهنگ دشمنان قرار بگیرند که قبل از انقلاب همین طور بود تمام فرهنگ و کتابها و دانشگاه های ما تحت سیطره فرهنگ غرب بودند و آنها را شستشوی مغزی می دادند و نسبت به اسلام و روحانیت بد بین می کردند. سیاست یعنی مدیریت مملکت و جامعه لذا باید افرادی که متعلق به کشور و مملکت هستنند در صدر امور باشند اما استکبار افرادی که خودش می خواست برای اداره امور سیاسی جامعه انتخاب می کرد که این استضعاف سیاسی بود. استضعاف اقتصادی طوری بود که مردم فقط مصرف کننده و همیشه محتاج آنها باشند. استضعاف نظامی به این صورت بود که تجهیزات نظامی تماماً مال آنها بود حتی مجاهدین و ارتش نیز در اختیار آنها بودند خلاصه اینکه استضعاف فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی کار استکبار می باشد لذا مسئله استضعاف بسیار مهم می باشد و قرآن کریم نیز آن را بسیار مذمت کرده، و اما اگر ملتی قدرت پیدا کرد باید برای نجات دیگران کمک کند مثل کمک های ایران به مردم فلسطین و لبنان خلاصه اینکه کمک به مستضعفین جهان یکی از وظائف و تکالیف می باشد.   
گفتیم که امام رضوان الله علیه در 13 جای صحیفه نور به آیه 75 سوره نساء تمسک کرده و می فرماید ما می خواهیم مستضعفین جهان را نجات بدهیم خب این تفکر و استراتژی امام بوده و قبل از ایشان چنین چیزی وجود نداشت، حالا مقداری از کلام ایشان را می خوانیم و بعد ادامه مطلب را عرض می کنیم، ایشان در  جلد 7 صحیفه نور صفحه 327 می فرمایند: همیشه مستضعفان همراه پیامبران بوده اند تمام ادیان آسمانی از بین توده ها برخاستند و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله بردند(در مناظره ای که امام رضا علیه السلام داشتند از حضرت سوال شد شما به چه دلیلی می گوئید پیغمبر اسلام از جانب خداست؟ حضرت فرمودند پیغمبر یتیم و فقیر و اجیر بود و مدتی چوپانی می کرد و از مستضعفین بود، جرج جرداق مسیحی نیز در جلد 5 کتابش فصلی دارد بنام معجزة الصحراء که در آن می گوید حجاز که پیغمبر از آنجا برخواست یک منطقه ی بسیار عقب مانده بود که از همه جهت فقیر و مظلوم و محروم و مستضعف بودند لذا اینکه از همچین منطقه ای پیغمبری برخیزد معجزه می باشد) مستضعفین در تمام طول تاریخ به کمک انبیاء برخاستند و مستکبرین را به جای خود نشاندند در اسلام پیغمبر صلوات الله علیه و آله از بین مستضعفین برخواست و با کمک آنها مستکبرین زمان خود را شکست داد مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند مستضعفین به اسلام حق دارند زیرا در طول تاریخ 1400 ساله ی اسلام این جمعیت بودند که کمک کردند و دین اسلام را ترویج کرند و با دین اسلام نظامهای شاهنشاهی و رژیمهای وابسته به آنها را سرجای خود نشاندند و جلوی زندگی منحوس آنها را گرفتند مستضعفین بودند که دنبال انبیاء بودند دنبال علماء و اولیاء بودند و نهضت ما نیز با مستضعفین پیش رفت مستکبرین یا فرار کردند و یا در منازل خود نشستند آنها که امروز برای استفاده نامشروع می خواهند سر این سفره بنشینند کجا بودند آن روزگار که مستضعفین خون خود را می دادند یا در بیقوله ها بودند یا در خارج به سر می بردند این مستضعفین بودندکه خون خود را ریختند و جوانان دانشگاهی و جوانان مدارس قدیم و جوانان بازاری و عشائر محترم بودند که با قیام خود رژیم منحوس را عقب نشاندند و دست نفت خواران مفت خور را قطع کردند...، خلاصه مسئله استضعاف و استکبار در تاریخ و قران و روایات ما جایگاه خاصی دارد.
در نهج البلاغه در خطبه قاصعه که خطبه 234 است و بزرگترین خطبه نهج البلاغه می باشد مطالب بسیاری در مورد استضعاف و استکبار ذکر شده، اولا گفته شده که بزرگترین مستکبر شیطان است و بعد به سراغ مستکبرین و مستضعفان می آید و باز در مورد استکبار شیطان مطلبی را بیان می کند و بعد می گوید خداوند تمام پیغمبران را از میان مستضعفین انتخاب کرد و سپس مطالب فراوانی در مورد استضعاف و استکبار بیان شده است.
علت نامگذاری خطبه به قاصعه این است که حضرت امیر علیه السلام سوار بر شتری بوده و در حالی که نشخوار می کرده این مطالب را بیان کرده و عرب نشخوار شتر را قصع می گوید لذا نام این خطبه قاصعه شده است.
آدرس: در شرح خوئی جلد 11 صفحه 263، در شرح ابن أبی الحدید جلد 13 صفحه 238، در شرح بحرانی جلد 4 صفحه 232 و در شرح فی ظلال جلد 3 صفحه 190.
حضرت در این خطبه چند نکته بیان می کند اول اینکه موسی و هارون به امر پروردگار سراغ فرعون رفتند درحالی که فقط لباس پشمی و عصائی در دست داشتند اما در شرح خوئی ذکر شده که فرعون هفتاد قلعه داشت و چند روز طول کشید تا از این قلعه به آن قلعه رفتند تا به فرعون رسیدند و بعد که او را به پرستش خدای یکتا دعوت کردند خندید و مسخره کرد و گفت دو نفر آدم فقیر آمده اند و دعوت به اسلام می کنند، بالاخره حضرت امیر علیه السلام می فرماید خداوند می توانست پیغمبرانشان را از میان افرادی که ثروتمند هستند انتخاب کند منتهی این کار را نکرد بلکه از میان مستضعفین انتخاب کرد سپس ایشان به سراغ مکه می رود و می فرماید  خانه خدا از سنگ است و در جائی واقع شده که پست ترین نقطه زمین و بسیار گرم است درحالی که می توانست آن را از زمرد و طلا بسازد و در بهترین نقطه مکانی و خوش آب و هواترین منطقه قرار بدهد و اگر اینطور بود مردم هجوم می آوردند منتهی اینکار را نکرد تا مردم را امتحان کند و از این رهگذر همیشه مستضعفین را در برابر مستکبرین قدرت می دهد.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .  


[1] نساء/سوره4، آیه75.
[2] ابراهیم/سوره14، آیه21.
[3] غافر/سوره40، آیه47.
[4] نساء/سوره4، آیه97.