درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث جهاد/ولایة الفقیه
ولادت عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها را تبریک عرض می کنیم.
برخی از آقایان فرمودند بحث دیروز را بیشتر توضیح بدهیم، عرض کردیم در اول سوره نساء خداوند متعال می فرماید:﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا[1]، استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی اعلی الله مقامه در تفسیر این آیه فرموند "منها" برای جنس است یعنی خداوند همه شما انسان ها را از یک فرد آفریده که همسر او هم از همان جنس بوده و همچنین ظاهر عبارت "وبثَّ منهما" این است که تمام انسان ها در سطح زمین از آدم و حواء بوجود آمده اند و از طرفی باید ازدواجی در بین باشد تا این تکاثر صورت بگیرد لذا فرزندان آدم که مذکر و مؤنث بودند با هم ازدواج کردند تا اینکه نسل آدم گسترش پیدا کرد و اگر خداوند برای دختران و یا پسران آدم مخلوق دیگری را خلق می کرد دیگر نیازی به ذکر "بثَّ منهما" نبود، حالا ممکن است کسی بگوید ازدواج خواهر با برادر صحیح نیست و در اسلام نیز حرام است که ما می گوئیم بله در شرایع بعدی قوانینی هست که ازدواج مذکور را منع می کند منتهی این شرایع بعدا بوجود آمده اند و همچنین این مطلب بر خلاف فطرت نیست و الان نیز در مجوس خواهر با برادر و فرزند با مادر با هم ازدواج می کنند.
همان وقت که ایشان این حرف را زدند بحثهائی بوجود آمد و عده ای گفتند این حرف بر خلاف روایات ما می باشد از جمله کسانی که با این مسئله جداً مخالف است مرحوم خوئی در جلد 2 شرح نهج البلاغه می باشد، ایشان در بحث خلقت آدم و ابتداء تناسل از روایات استفاده می کند خداوندی که برای آدم حواء را آفرید برای فرزندان آدم نیز از خاک همسری آفریده یعنی برای دخترها پسر و برای پسرها دختر آفریده بنابراین فرزندان آدم با هم ازدواج نکردند و صاحب جواهر نیز در کتاب نکاح جواهر در بحث ولد شبهه فرموده انسان فطرةً نسبت به نکاح با مادر و خواهر خودش انزجار دارد و حتی حیوانات هم همین طور هستند خلاصه اینکه چنین بحثی مطرح شده که خودتان مراجعه و مطالعه می فرمائید.
بحثمان در این بود که روایاتی خواندیم که در آنها گفته شده بود جهاد فقط با امام عادل مشروعیت دارد، برخی  مثل صاحب ریاض گفتند مراد از امام عادل امام معصوم است و تا زمانی که امام معصوم نباشد جهاد تعطیل است و در مسالک نیز گفته شده نائب الغیبة نمی تواند جهاد کند اما صاحب جواهر فرمودند از طرفی روایات بسیاری داریم که در آنها آثار فراوانی برای جهاد و نقش آن در زندگی انسان ها ذکر شده و از طرفی اگر بگوئیم در زمان غیبت بخاطر عدم حضور امام معصوم جهاد تعطیل است با روایات مذکور جور در نمی آید و همچنین ما أدله ای داشتیم که دلالت داشتند بر اینکه در زمان غیبت فقیه قائم مقام امام معصوم می باشد و تمام خلأهایی که بخاطر عدم وجود امام زمان پدید آمده را پر می کند که یکی از آنها همین مبادرت به جهاد می باشد، این کلام صاحب جواهر خیلی متین و خوب می باشد.
نکته: احکام ما فلسفه ای دارند که همان علل الشرایع است و سه جور می باشد؛ اول اینکه خود قرآن و یا اهل بیت علیهم السلام علت حکم را بیان کرده اند مثلا گفته شده:﴿أقم الصلاة لذکری[2] و یا ﴿إنَّ الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر[3].
دوم اینکه در قرآن و روایات ذکر نشده اما علم پیشرفت کرده و به علت آنها رسیده مثلاً دختر زودتر از پسر بالغ می شود با اینکه مرد قوی تر از زن می باشد، در علم گیاه شناسی و حیوانات ثابت شده هرچیزی که ضعیف تر است زودتر رشد می کند و هرچیزی که قوی تر است دیرتر رشد می کند مثلا سبزی هائی که می کارند سال اول رشد می کند ثمره می دهد اما درخت میوه باید چند سال از کاشتنش بگذرد تا ثمره بدهد و همچنین چونکه زن نسبت به مرد ضعیف تر است دوران رشدش سریع تر است و زودتر بالغ می شود ولی مرد چونکه قوی تر است دوران رشدش دیرتر است و دیرتر بالغ می شود خلاصه اینها مطالبی هستند ولو اینکه در روایات ذکر نشدند اما علم با پیشرفتی که داشته به آنها رسیده است.
سوم احکامی هستند که فلسفه آنها بیان نشده و علم هم نتوانسته به علتش پی ببرد که ما آن را اگر سندش صحیح باشد تعبداً قبول می کنیم مثلاً کسی که روزه می گیرد اگر داخل حوض برود و سرش را زیر آب ببرد روزه اش باطل می شود اما اگر همان حوض پر از شیره و یا گلاب باشد و سرش را زیر آب ببرد روزه اش باطل نمی شود خب ما علت این حکم را نمی دانیم اما تعبداً آن را قبول می کنیم.
خوب حالا بعد از اینکه فهمیدیم جهاد در زمان غیبت نباید تعطیل باشد بلکه باید تحت نظر قائم مقام امام عصر یعنی فقیه عادل انجام بگیرد بحث مهمی دیگری بوجود می آید که آیا فقیه در اصل جهاد قائم مقام امام است و یا در انواع مختلف جهاد و کیفیت آن نیز قائم مقام امام می باشد؟ قبلاً عرض کردیم در شرایع سه قسم برای جهاد ذکر شده؛ جهاد ابتدائی و جهاد دفاعی و جهاد بغاة، اما عرض کردیم از کلمات امام رضوان الله علیه ودیگران استفاده می شود که جهاد برای دفع فتنه و اجراء عدالت و امربه معروف و نهی از منکر نیز از اقسام جهاد می باشند و کلاً هشت قسم جهاد داریم که ما معتقدیم در تمام اقسام هشت گانه آن نظر فقیه میزان است به عبارت دیگر فقیهی که قائم مقام امام شد کلاً جهاد و تشخیص نوع و کیفیت آن و حتی صلح نیز با او می باشد زیرا همان طور که جنگ و جهاد داریم صلح نیز داریم و پیغمبر و ائمه علیهم السلام نیز هم جنگ و هم صلح داشتند.
در طول دفاع مقدس که داشتیم امام رضوان الله علیه شاید نزدیک به 30 مورد درباره صلح صحبت کرده اند زیرا همان طور که جنگ شرائطی دارد صلح نیز شرائطی دارد، چند جمله از فرمایشات امام درباره صلح را می خوانیم، ایشان در صحیفه نور جلد 17 صفحه 26 می فرمایند؛ ادعای کذب صدام در صلح طلبی آشکار است آن صلحی که ما می خواهیم امثال صدام و حسین و حسن کجا می توانند آن را درک کنند، اول او جنگ را شروع کرد و ما رفتیم برای دفاع بعد صدام که پریشان شد و قدرت لشگر اسلام را دید دائم از صلح دم می زد، همان طور که می بینید امام رضوان الله علیه می فرماید دشمنان آن صلحی که مد نظر اسلام است را نمی فهمند پس صلح نیز مثل جنگ مهم است و شرائط مخصوصی دارد بنابراین نتیجه بحث این می شود که آن فقیهی که در جهاد قائم مقام امام می شود کلاً در همه موارد مربوط به جهاد نظر او میزان است و همچنین در صلح نیز کلاً نظر او میزان می باشد.
بنده یک وقتی گفتم اگر شیخ انصاری را درک می کردم دستشان را می بوسیدم و به ایشان می گفتم بجای بیع فضولی بحث جهاد را مطرح کنید و در زمان ما نیز بحثهائی مثل جهاد و حقوق بشر و محیط زیست و امثال ذلک باید در حوزه ها مطرح شوند و مورد بحث و بررسی واقع شوند.
خوب و اما در مورد صلح در قرآن کریم ذکر شده :﴿وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[4]منتهی این عبارت بعد از عبارت:﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ[5]ذکر شده و این یعنی اینکه مسلمانان اول موظف اند تا هر اندازه ای که می توانند تجهیزات جنگی و رزمی و صنایع دفاعی فراهم کنند به حدی که "تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ" و بعد اگر دشمن خواست به دنبال صلح باشند که معلوم می شود این یک صلح مسلحی است یعنی اول باید مسلمانان در حد اعلای قدرت باشند و بعد اگر دشمن طرح صلح را مطرح کرد صلح کنند و همچنین صلح باید از هر دو طرف قلبی باشد، در اسلام اصل با صلح است البته آیات قرآن درباره جهاد و صلح زیاد هستند و ما باید اجتهاد کنیم و ببینیم در چه جاهائی باید جهاد کنیم و در چه جاهائی باید صلح کنیم و با چه کسانی باید جنگ کنیم و با چه کسانی و در چه زمانی باید صلح کنیم بنابراین تمام این موارد باید طبق نظر و اجتهاد آن فقیهی که قائم مقام امام است صورت بگیرد.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .


[1]نساء/سوره4، آیه1.
[2]طه/سوره20، آیه114.
[3]عنکبوت/سوره29، آیه45.
[4] انفال/سوره8، آیه61.
[5] انفال/سوره8، آیه60.