درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث جهاد/ولایة الفقیه
عرض کردیم روایات متعددی داریم که دلالت دارند بر اینکه یکی از خصائص مهم جهاد اسلامی این است که باید زیر نظر امام باشد، در این موضوع روایاتی در جلد 11 وسائل 20 جلدی و در باب 12 از ابواب جهادالعدو ذکر شده که خبر اول و دوم از این باب 12 را خواندیم.
در خبر اول اینطور گفته شده بود:﴿محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن علي بن النعمان، عن سويد القلا، عن بشير، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: إني رأيت في المنام أني قلت لك إن القتال مع غير الامام المفترض طاعته حرام مثل الميتة والدم ولحم الخنزير، فقلت لي: نعم هو كذلك، فقال أبو عبد الله عليه السلام: هو كذلك هو كذلك[1].
درخبر دوم اینطور گفته شده بود:﴿وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن الحكم بن مسكين عن عبد الملك بن عمرو قال: قال لي أبو عبد الله عليه السلام: يا عبد الملك مالي لا أراك تخرج إلى هذه المواضع التي يخرج إليها أهل بلادك؟ قال: قلت: وأين؟ قال: جدة وعبادان والمصيصة وقزوين، فقلت: انتظارا لامركم والاقتداء بكم، فقال: إي والله لو كان خيرا ما سبقونا إليه، قال: قلت: له: فان الزيدية يقولون ليس بيننا وبين جعفر خلاف إلا أنه لا يرى الجهاد، فقال: أنا لا أراه؟! بلى والله إني لأراه ولكني أكره أن أدع علمي على جهلهم[2].
در آن زمان زیدیه بوجود آمده بودند که با ما تا امام سجاد علیه السلام مشترک هستند و بعد از ایشان ما می گوئیم که حضرت باقر علیه السلام امام است ولی زیدیه می گویند زید امام است زیرا آنها معتقدند که هر هاشمی که با شمشیر قیام کند امام است لذا امامت حضرت باقر را قبول نکردند ولی چونکه زید جهاد کرد و کشته شد امامت او را قبول کردند علی أیِّ حال در این دو خبر نیز امام صادق علیه السلام از جهاد بدون اذن امام عادل نهی کرده اند.
خوب و اما خبر سوم باب 12 این خبر است:﴿وعنه، عن أبيه، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لقى عَبّادُ البصري علي بن الحسين عليه السلام في طريق مكة، فقال له: يا علي بن الحسين تركت الجهاد وصعوبته، وأقبلت على الحج ولينه، إن الله عز وجل يقول: " إن الله اشترى من المؤمنين أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله " الآية، فقال علي بن الحسين عليه السلام: أتم الآية فقال " التائبون العابدون " الآية، فقال علي بن الحسين عليه السلام: إذا رأينا هؤلاء الذين هذه صفتهم فالجهاد معهم أفضل من الحج[3]
سند حدیث: کلینی عن أبیه عن عثمان بن عیسی که واقفی است ولی ثقه می باشد عن سماعة که خیلی خوب است، حدیث سنداً خوب می باشد.
آیه مذکور در روایت که یکی از آیات مربوط به جهاد است و عبارات بسیار جامع و عالی در آن به کار رفته است این آیه می باشد:﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[4]
ترجمه آیه: در حقيقت‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مى‏جنگند و مى‏كشند و كشته مى‏شوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله‏اى كه با او كرده‏ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.
در آیه شریفه خداوند به عنوان مشتری و مؤمنینی که به جهاد می روند به عنوان بایع معرفی شده اند، آنچه که می فروشند و در حکم مثمن است جان و مال مردم است و قیمت و ثمن آن بهشت است و سند آن قرآن و تورات و انجیل می باشد.
آیه بعدی که حضرت به آن شخص فرمودند بخوان این آیه می باشد:﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[5]، که در این آیه هشت صفت برای مؤمنان مجاهد ذکر شده است.
ترجمه آیه: {آن مؤمنان} همان توبه‏كنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه‏داران ركوع‏كنندگان سجده‏كنندگان وادارندگان به كارهاى پسنديده بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدايند و مؤمنان را بشارت ده.
نکته: مفسرین و مترجمین نوعاً "السائحون" را به معنای روزه داران گرفته اند اما آیت الله طباطبائی در تفسیر المیزان می فرمایند "السائحون" به معنای حرکت کنندگان در راه جهاد می باشد.
خوب و اما در مورد عَبّاد بصری باید عرض کنیم که او یکی از صوفیه می باشد، صوفیه اعتراضاتی نسبت به ائمه علیهم السلام داشته اند و کلاً فرقه هائی بوده اند که سلاطین در برابر ائمه علیهم السلام بوجود آوردند و تقویتشان کردند و علتشم هم این بود که سلاطین بنی امیه و بنی عباس و بعد از آن حتی تا زمان صفویه نوعاً والی جائر بودند و نمی توانستند اوصافی که در دین ذکر شده داشته باشند از طرفی مردم متدین بودند و زیر بار هر کسی نمی رفتند لذا اینها برای اینکه به مردم وانمود کنند ما هم مسلمان و متدین هستیم ائمه را کنار زدند و یک فرقه ای ساختند که در نظر مردم جلب توجه کند، فرقه ای به عنوان صوفیه بوجود آوردند که خب دارای ریش و خرقه و چله نشینی و ریاضت و امثال ذلک بودند و بجای مسجد که مرکز اجتماع مسلمین بود خانقاه ساختند و کلاً صوفیه را با این شعار که فانی فی الله هستند بوجود آوردند وتقویت کردند تا مردم جذب آنها بشوند افرادی امثال ابراهیم ادهم و معروف کرخی و بایزید بسطامی و حسن بصری و فضیل بن عیاض وامثال ذلک را به عنوان چهره های برگزیده معرفی و تقویت کردند و سپس کرامات مختلفی برای آنها قائل شدند مثلاً نقل می کنند که ابراهیم ادهم ابتدا پادشاه بود، شبی در کاخ خودش استراحت می کرد که متوجه شد از طبقه بالا صدایی می آید، پرسید این چه صدائی است که به او گفت من یک مرد عربی هستم که شترم گم شده و به دنبال او می گردم، ابراهیم ادهم به او گفت شتر که به پشت بام کاخ نمی آید، آن شخص گفت خدا هم در دل کسی که بروی تخت خوابیده نمی آید تخت سلطنت کجا و خدا کجا، همین جمله ابراهیم ادهم را تکان داد و سلطنت را ترک کرد و رفت به صوفیه پیوست و به اندازه ای عبادت کرد که به مقامات بالائی رسید تا حدی که یک وقتی کنار دریا مشغول دوختن خرقه خودش بود که سوزنش داخل دریا افتاد ناگهان هزاران ماهی در دهان هر کدام یک سوزن سر از آب بیرون آوردند تا سوزن ابراهیم ادهم را به او بدهند منتهی او گفت پروردگارا من سوزن خودم را می خواهم که یک ماهی سوزن خودش را آورد و به او داد! از این قبیل کرامات در تذکرة الاولیاء زیاد ذکر شده علی أیِّ حال ابتدا برای آنها چهره سازی و چهره آرائی و بعد جعل کرامات می کردند با اینکه اینطور تصرفات در عالم تکوین از مختصات ائمه علیهم السلام می باشد.
مطلب دیگر اینکه یکی از گرفتاریهای فقهاء و علماء بزرگ ما از زمان امام صادق علیه السلام به این طرف مبارزه و درگیری با انحرافات صوفیه بوده که مقدس اردبیلی در کتاب حدیقة الشیعة مفصلاً این مطلب را توضیح داده.
یکی از صوفیه که خیلی بین مردم نفوذ دارد مولوی صاحب کتاب مثنوی می باشد که صوفی و سنی بوده، از اول تا آخر کتاب مثنوی از امام صادق و اهل بیت علیهم السلام هیچ حرفی زده نشده اما از معروف کرخی و بلخی و بایزید بسطامی و ذالنون و امثال ذلک حرفهای زیادی ذکر کرده، ما ولایت ائمه علیهم السلام را ولایت شخصی می دانیم یعنی می گوئیم ائمه شخصاً افراد خاصی هستند که از طرف خداوند متعال دارای ولایت می باشند اما مولوی سنی است و قائل به ولایت شخصی می باشد فلذا در اشعارش اینطور گفته:
آزمایش تا قیامت دائم است
پس به هر دوری ولیی لازم است
پس ولیِّ حیِّ مطلق آن ولیست
خواه از نسل عمر خواه از علیست
آنها می گویند ما مرشد و قطب و ولی می خواهیم حالا هر کسی که باشد و اشخاص معیّنی نداریم، خودشان نیز هفتادو چند فرقه هستند که تمام آنها همدیگر را تکفیر می کنند و یکی از آنها همین مولوی است و بنده خیلی متأسفم که اخیراً کتابی بنام "عرف ستیزی عارفانه ی مولوی و امام" نوشته شده که خواسته بین برخی از کلمات امام رضوان الله علیه و مولوی جمع کند! در کلمات شعرا الفاظی نظیر پیر مغان و خرابات و رند و امثال ذلک زیاد است و آیت الله مطهری نیز کتابی بنام "تماشاگه راز" نوشته و خواسته این کلمات را توجیه کند، حالا نویسنده مذکور آمده و کلماتی از امام رضوان الله علیه پیدا کرده و از اشعار مولوی نیز کلماتی پیدا کرده و بعد گفته این دو با هم اتحاد دارند! علی أیِّ حال فقهاء و علماء کلمات فراوانی بر علیه صوفیه دارند و امام رضوان الله علیه نیز در صحیفه نور می فرماید؛ آنها که سری تکان بدهند و برقصند اسلام ندارند، اسلام یک دین حرکت و جهاد و قیام و مبارزه است اما صوفیه به دنبال خرقه و کشکول و چله نشینی و مثنوی خواندن و سرتکان دادن و رقصیدن و امثال ذلک هستند و فضیلت را به این چیزها می دانند لذا در جنگ تحمیلی هشت ساله ی ما حتی یک نفر از صوفیه در جبهه ها نبود!.
مطلب دیگر اینکه ما در کتابی که در سه جلد نوشته ایم اما هنوز چاپ نشده روایات فراوانی از اهل بیت علیهم السلام در مذمت صوفیه ذکر کرده ایم و همچنین حاج شیخ عباس قمی نیز در سفینة البحار در ماده " صوف" روایات فراوانی را در مذمت صوفیه ذکر کرده است.
یک چیز عجیبی که بنده دیدم این است که اول کتاب تذکرة الاولیاء با امام صادق و آخرش با امام باقر علیهما السلام تمام شده و بعضی از علماء بزرگ ما مثل اویس قرنی را نیز داخل صوفیه کرده، وقتی تذکرة الاولیاء را مطالعه می کنیم گاهاً کلمات بسیار ناب و عالی از صوفیه ذکر شده منتهی وقتی دقت می کنیم می بینیم که در واقع آن کلمات روایات اهل بیت علیهم السلام هستند به عبارت دیگر طرفداران صوفیه اخبار مارا بنام صوفیه نوشته اند! که یک مورد از آنها را به عنوان نمونه بیانم می کنم، در سفینة البحار در ماده "دعا" حدیثی ذکر شده که در آن از حضرت امیر علیه السلام سوال شده که خداوند فرموده "اُدعونی استجب لکم" وما دعا می کنیم اما استجابت نمی بینیم، حضرت فرمودند علتش این است که دلهای شما به هشت خصوصیت آلوده شده لذا دعاهایتان مستجاب نمی شود، خب این حدیث در سفینة البحار ذکر شده اما در تذکرة الاولیاء همین روایت را از قول ابراهیم ادهم نقل کرده! خلاصه اینکه زحمت زیادی کشیده اند که این فرقه ها را در مقابل اهل بیت علیهم السلام درست و ترویج کنند.
در تنقیح المقال جلد 2 صفحه 121 عباد بصری را جزء صوفیه برشمرده و بعد فرموده صوفیه دیدند که امام صادق لباس فاخری بر تن دارد لذا به حضرت گفتند چرا این لباس را بر تن دارید درحالی که امیرالمونین علیه السلام چنین لباس هائی را نمی پوشیدند، امام صادق علیه السلام فرمودند زمان فرق کرده بعلاوه حضرت امیر علیه السلام خودش حاکم و والی بود، خلاصه با حضرت بحث می کردند و همچنین وقتی امام رضا علیه السلام به توس آمد مأمون منزل خوبی به او داد که باز صوفیه به حضرت اعتراض کردند و گفتند امام باید لباس خشن بپوشد و نان جو بخورد، حضرت دیدند که یکی از آنها خیلی زبان درازی می کند به او گفتند جلو بیا، وقتی جلو آمد خرقه ی خشن او را کنار زدند و دیدند زیر آن یک لباس نرمی پوشیده! و بعد حضرت گفتند دستت را جلو بیاور وقتی دستش را جلو آورد دید لباس زیرین حضرت بسیار خشن است و سپس حضرت به او فرمودند آن بد است نه این، من برای اینکه در بین مردم هستم و به من با یک دید خاصی نگاه می کنند این کار را می کنم اما تو ریا می کنی زیرا در ظاهر خرقه ی خشن و وصله وصله پوشیده ای اما زیرش لباس نرم پوشیده ای.
بقیه ی بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص32، ابواب جهاد العدو، باب 12، حدیث1، ط الاسلامیة.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص32، ابواب جهاد العدو، باب 12، حدیث2، ط الاسلامیة.
[3]وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص33، ابواب جهاد العدو، باب 12، حدیث3، ط الاسلامیة.
[4] توبه/سوره9، آیه111.
[5] توبه/سوره9، آیه112.