درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث جهاد/ولایة الفقیه
دیروز در آخر بحث  عرض کردیم صاحب مجمع البیان در تفسیر آیه شریفه:﴿و انفقوا فى سبيل اللّه و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه و احسنوا ان اللّه يحب المحسنين[1] کلامی دارد که باعث تعجب می باشد، مفسرین عامه و خاصه فرموده اند این آیه در ادامه آیات قبل و مربوط به جهاد می باشد  و به جنبه مالی جهاد به عنوان مقدمه برای جهاد اشاره دارد یعنی آیه می گوید اگر می خواهید جهاد کنید باید از مالتان انفاق کنید و بودجه مالی را فراهم کنید تا اسباب و وسائل مورد نیاز جهاد تأمین شود و در نتیجه قوی شوید و کمبودی در بین نباشد و اگر تقصیر کنید تا اینکه کمبودی بوجود بیاید این کار شما القاء نفس فی التهلکه می باشد، "تهلکة" لغتاً مصدر است و المنجد و دیگران می گوید تهلکه یعنی مردن بد، بنابراین آیه در مقام بیان یک مطلبی از مطالب مربوط به جهاد فی سبیل الله است و مربوط به جهادهای مشروعی که از طرف اولیاء خدا صورت می گرفته نمی باشد اما صاحب تفسیر مجمع البیان در اینجا متاسفانه اشتباه  عجیبی کرده که بنده در کتاب امر به معروف نوشته ام "اشتباهٌ و أیُّ اشتباه"، ایشان "و انفقوا فى سبيل اللّه"  را جدا و مستقل از "و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه" حساب  و تفسیر کرده و انفاق را به معنای عام گرفته و بعد چندتا مثال زده و فرموده روی همین اصل بود که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در حدیبیه صلح کرد چونکه حضرت برای انجام حج آمده بود اما مشکرین اجازه ندادند لذا حضرت بر اساس "و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه"  با آنها صلح کرد و همچنین حضرت امیر علیه السلام در جنگ صفین بعد از اینکه قرآن ها را بر سر نیزه زدند با معاویه صلح کرد چون اگر جنگ می کرد خودش و اصحابش به هلاکت می افتادند و یا امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد زیرا حضرت دید یار و یاور ندارد و اگر جنگ کند خودش و یاورانش به هلاکت خواهند رسید ودر مورد امام حسین علیه السلام نیز یمکن أن یجاب بوجهین؛ اول اینکه شاید فکر می کرده چونکه نوه پیغمبر است او را نمی کشند و دوم اینکه اگر هم حضرت  می دانست کشته می شود امر دائر بوده بین اینکه در کربلاء کشته شود و یا اینکه به دارالإمارة ابن زیاد برده شود و در آنجا کشته شود لذا چونکه ناچار بود و غیر از کشته شدن راه دیگری وجود نداشت حضرت این را بر آن اختیار کرد!.
جواب استاد حفظه الله: اولاً نباید "و انفقوا فى سبيل اللّه"  را جدا و مستقل از "و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه" حساب کنیم زیرا اولی مقدمه ی دومی است یعنی شما اموال و تجهیزات را فراهم کنید و بدون آنها به جهاد نروید اگر بروید القاء نفس فی التهلکه می باشد و ثانیاً بعد از روشن شدن معنای آیه از طرفی ما می دانیم طبق آیات قرآن کریم و روایات فراونی که داریم  شهادت در راه خدا مقام بسیار بالائی است و دارای فضیلیت و ثواب بسیار زیادی می باشد بنابراین این دو مطلب جدای از هم نیستند و جهاد اولیاء خدا القاء فی التهلکه نیست و صلح آنها نیز بخاطر عدم وقوع در تهلکه نمی باشد و از طرفی پیغمبر جهادهای بسیاری داشته لذا اگر بنا باشد جهاد القاء نفس در تلکه باشد خب حضرت اصلاً نباید جهاد می کردند و بقیه حضرات معصومین نیز همین طور بوده اند، جهاد از ارکان دین می باشد و نسبت بین القاء فی التهلکه و جهاد ورورد یا حکومت می باشد یعنی این آیه می گوید القاء فی التهلکه حرام است اما أدله دیگر می گویند اگر در جهاد کشته شوید فضیلت و ثواب بسیار بالائی دارید و وارد بهشت می شوید که این أدله بر آن آیه حکومت دارند، و فرق حکومت و ورود در این است که اگر به قیام أحد الدلیلین موضوع دلیل آخر تکویناً از بین برود می شود ورود اما اگر به قیام أحد الدلیلین موضوع دلیل آخر تشریعاً از بین برود می شود حکومت و در مانحن فیه أدله ای که دلالت دارند بر اینکه کشته شدن در جهاد ثواب و فضیلت است و پاداشش بهشت است نسبت به تهلکه حکومت و یا ورود دارند بنابراین صاحب مجمع الیبان بین حاکم و محکوم و وارد و مورود خلط کرده لذا این اشکال مهم به ایشان وارد می باشد.
خوب و اما بحثمان در جهاد بود، می خواهیم بگوئیم در أدله داله بر جهاد ما تعبیراتی داریم که یستفاد به اینکه ولی فقیه عادل هم می تواند به جای امام معصوم جهاد را مدیریت کند.
جهاد با جنگ فرق دارد، روایاتی که داریم دلالت دارند بر اینکه در جهاد فرمانده کل قوا امام معصوم و در زمان غیبت او امام عادل یعنی فقیه می باشد و همچنین روایاتی داریم که دلالت دارند بر اینکه جهاد یک آرایش نظامی خاصی دارد به این ترتیب که فرمانده کل لشگر باید دارای خصوصیاتی باشد مثلا حضرت امیر علیه السلام به مالک اشتر می گوید فرمانده ی لشگر باید خالص ترین افراد نسبت به پیغمبر و امام باشد، بعد در مورد صفوف لشگریان گفته شده در صف اول باید کسانی که بیشتر قرآن حفظ هستند بایستند و در صف دوم افرادی که أفقه به احکام الهی هستند و در صف سوم افراد شجاع باید قرار بگیرند و در صف چهارم افرادی که در جنگهای قبلی سوابق خوبی دارند باید بایستند و از طرفی در روایات ما ذکر شده که چند طائفه را نباید به جهاد برد اول افراد تنبل و کند، دوم شایعه سازان و سوم افراد بهانه جو که دنبال بهانه ای می گردند تا اینکه به جهاد نروند خلاصه اینکه در روایات ما جهاد دارای یک آرایش نظامی خاصی می باشد، و اما در روایاتمان برای خود جنگ نیز آدابی ذکرشده من جمله اینکه اول دعوت به اسلام کنند و بچه ها و پیر زن ها را نکشند و امثال ذلک خلاصه اینکه جهاد خیلی آداب دارد که لازم است به آنها توجه شود زیرا  جهاد فی سبیل الله است و با جنگ و سلطه گری و کشور گشایی فرق دارد.
روایاتی در باب 12 از ابواب جهادالعدو  وسائل الشیعة ذکر شده که مربوط به این هستند که جهاد حتما باید زیر نظر امام عادل صورت بگیرد، عنوان باب این است:«اشتراط وجوب الجهاد بأمر الإمام واذنه، وتحريم الجهاد مع غير الإمام العادل»، خبر اول از باب 12 این خبر است:﴿محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن علي بن النعمان، عن سويد القلا، عن بشير، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: إني رأيت في المنام أني قلت لك إن القتال مع غير الامام المفترض طاعته حرام مثل الميتة والدم ولحم الخنزير، فقلت لي: نعم هو كذلك، فقال أبو عبد الله عليه السلام: هو كذلك هو كذلك[2].
سند حدیث: کلینی عن محمدبن یحیی ابو جعفر عطار قمی عن محمدبن الحسین أبی الخطاب عن علی بن نعمان عن سوید القلا که تا اینجا همگی ثقه هستند، عن بشیر که بشیر دهان است و وثاقتش ثابت نشده.
در زمان امام صادق علیه السلام بنی العباس می رفتند جنگ می کردند و سرزمین هایی را تصرف می کردند منتهی قصدشان خدا نبود بلکه برای گسترش قلمرو و تأمین جنبه های مالی حکومت خودشان جنگ می کردند لذا ائمه علیهم السلام این جنگ را حرام می دانستند و حضرت نیز در این روایت همین مطلب را بیان فرموده اند.
خبر دوم باب 12 این خبر است:﴿وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن الحكم بن مسكين عن عبد الملك بن عمرو قال: قال لي أبو عبد الله عليه السلام: يا عبد الملك مالي لا أراك تخرج إلى هذه المواضع التي يخرج إليها أهل بلادك؟ قال: قلت: وأين؟ قال: جدة وعبادان والمصيصة وقزوين، فقلت: انتظارا لامركم والاقتداء بكم، فقال: إي والله لو كان خيرا ما سبقونا إليه، قال: قلت: له: فان الزيدية يقولون ليس بيننا وبين جعفر خلاف إلا أنه لا يرى الجهاد، فقال: أنا لا أراه؟! بلى والله إني لأراه ولكني أكره أن أدع علمي على جهلهم[3].
سند حدیث: حکم بن مسکین و عبدالملک بن عمرو توثیق نشده اند منتهی ضعف این اخبار با عمل فقهاء ما جبران می شود.
جدة که مشخص است در عربستان می باشد و اما عبادان در مجمع البحرین گفته شده بلدٌ علی بحر الفارس یقرب البصرة که همان خلیج فارس است و یکی از دلائل ما بر خلیج فارس بودن خلیج فارس و نه خلیج عربی بودن آن همین است که ما در روایات و فقهمان بحر فارس زیاد داریم و اما مصیصة بلدی در شام است و قزوین هم که معلوم است و همان طور که می بینید در این خبر نیز حضرت از همراهی و جهاد با حکام بنی العباس نهی کرده اند.
در آن زمان زیدیه بوجود آمده بودند که با ما تا امام سجاد علیه السلام مشترک هستند و بعد از ایشان ما می گوئیم که حضرت باقر علیه السلام امام است ولی زیدیه می گویند زید امام است زیرا آنها معتقدند که هر هاشمی که با شمشیر قیام کند امام است لذا امامت حضرت باقر را قبول نکردند ولی چونکه زید جهاد کرد و کشته شد امامت او را قبول کردند.
توضیح بیشتر روایت إن شاء الله فردا... .   


[1] بقره/سوره2، آیه195.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص32، ابواب جهاد العدو، باب 12، حدیث1، ط الاسلامیة.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص32، ابواب جهاد العدو، باب 12، حدیث2، ط الاسلامیة.