درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث حج/ولایة الفقیه
بحثمان در ولایت فقیه و مطالب مربوط به اقتصاد بود، عرض کردیم در نامه 53 نهج البلاغه که خطاب به مالک اشتر می باشد مطالب مهم و بسیار عالی در این رابطه بیان شده، در بخش اقتصاد یکی از بحثهای بسیار مهم این بود که حضرت فرمودند: وامنع من الاحتکار وسپس فرمودند خرید و فروش باید با قیمت مناسب و عادلانه باشد پس دو مطلب در اینجا وجود دارد؛ اول "احتکار" و دوم "تسعیر" یعنی قیمت گذاری.
درباره مطلب اول یعنی احتکار مقداری بحث کردیم که آیا مکروه است یا حرام و آیا موارد فرق می کند یا نه و آیا احتکار منحصر در طعام است یانه که امام رضوان الله علیه فرمودند منحصر در طعام است اما صاحب جواهر فرمودند در هر موردی که مردم نیاز داشته باشند و به مشقت بیافتند احتکار صادق می باشد، خلاصه اینکه ما فعلاً در تمام مباحث احتکار بحث نمی کنیم بلکه فقط می خواهیم بگوئیم که از جنبه اقتصاد بایستی حاکم و فقیه و امام و والی جلوی احتکار را بگیرد.
مطلب دوم تسعیر یعنی قیمت گذاری می باشد، امام رضوان الله علیه می فرماید نمی توان فروشنده را مجبور کرد که به یک قیمت خاصی بفروشد اما ظاهرا اطلاق أدله ی دالَّ بر ولایت اقتضاء می کند که هم منفعت شخص و هم منفعت جامعه را در نظر بگیریم و منافع جامعه أهم از منافع شخصی می باشد لذا از باب أهم بودن منافع جامعه حاکم می تواند در قیمت گذاری دخالت کند البته این مسئله فقط مربوط به اجناس و کالا نیست بلکه در خدمات نیز باید همین طور باشد، اینها مسائل مربوط به اقتصاد و نظارت حاکم بر امور اقتصادی بود که به عرضتان رسید.
گفتیم که ما روایات وارده در ابواب فقه را در نظر می گیریم و هرکجا کلمه "والی و امام و حاکم" بکار برده شده دلیل بر ولایت فقیه می باشد زیرا همیشه امام معصوم در میان مردم نیست و نمی شود احکام و قوانین اسلامی معطّل بماند و احکام و قوانین نیز اختصاص به زمان دون زمان و مکان دون مکان ندارد فلذا وقتی که پیغمبر و امام در میان مردم نیست فقط فقیه عادل می تواند قائم مقام آنها باشد.
وارد بحث در روایات مربوط به "حج" می شویم، مسئله حج یکی از مسائل بسیار مهم اسلام می باشد زیرا اسلام دینی است که اقتصاد و فرهنگ و حتی عبادات و کلاً تمام اموراتش با سیاست توأم می باشد و حج نیز اوج وحدت و قدرت سیاسی مسلمانان در مقابل دشمنان را می رساند لذا امام رضوان الله علیه در چندجای صحیفه نور درباره حج بحث کرده و خصوصاً بر مسئله برائت از مشرکین در حج نیز تأکید بسیاری کرده مثلاً ایشان در صحیفه نور جلد 19 می فرماید: «چه فرصتی بالاتر و والاتر از کنگره عظیم حج که خداوند متعال برای مسلمانان فراهم آورده مع الأسف ابعاد مختلف این فریضه عظیم و سرنوشت ساز بواسطه انحرافات حکومت های جور در کشورهای اسلامی و آخوندهای فرومایه ی درباری و کج فهمی های بعضی از معممین و مقدس نماها در تمام کشورهای اسلامی در برنامه ابهام باقی مانده است کج فهمانی که حتی با تشکیل حکومت اسلامی مخالفند و آن را از حکومت طاغوت بدتر می دانند کج فکرانی که فریضه بزرگ حج را محدود به یک ظاهر بی محتوا می دانند و ذکر گرفتاری های مسلمانان و کشورهای اسلامی در حج را برخلاف شرع و تاسرحد کفر می شمارند وابستگان به حکومت های جابر و انحرافی فریاد مظلومان را از گوشه و کنار جهان که در این مرکز جمع گردیده اند را برخلاف اسلام می دانند بازی گرانی که برای عقب نگه داشتن مسلمانان و باز کردن راه برای غارت گران و سلطه جویان اسلام را در کنج مساجد و معابد محصور نموده اند و اهتمام به امر مسلمین را بر خلاف اسلام و به ضرر مسلمانان معرفی می کنند مع الأسف دامنه تبلیغات گمراه کننده به قدری بوده و هست که دخالت در هر امر اجتماعی و سیاسی را در جامعه مسلمین بر خلاف وظایف روحانیین و علماء دین می دانند و دخالت در سیاست را گناهی نابخشودنی می خوانند و فریضه نماز جمعه را به یک صورت خشکی محصور کرده و تجاوز از این حد را خلاف اسلام می دانند»، خلاصه اینکه حج بسیار مهم و عظیم می باشد.
خوب واما وارد بحث روایات مربوط به حج می شویم که دلالت دارند بر اینکه حج باید تحت نظارت امام و والی و حاکم انجام شود:
خبر اول: ﴿محمد بن يعقوب عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لو عَطَّلَ الناس الحج لوجب على الامام أن يجبره على الحج إن شاءوا وإن أبوا، فان هذا البيت إنما وضع للحج.
ورواه الصدوق في (العلل) عن محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، عن الحسين بن الحسن بن أبان، عن الحسين بن سعيد، ورواه الشيخ بإسناده عن الحسين بن سعيد مثله﴾[1].
حدیث سنداً صحیح است و همان طور که می بینید کلمه "امام" در آن بکار رفته و گفتیم که مراد از امام فقط امام معصوم نیست بلکه معنای عامی دارد که شامل فقیه عادل نیز می شود.
حضرت امیر علیه السلام نیز در نامه 47 نهج البلاغه در مورد حج می فرماید:﴿وَاللهَ اللهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا[2]، و این فرمایش حضرت برای زمان خاصی نیست بلکه دائمی و همیشگی می باشد.
خبر دوم: ﴿محمد بن علي بن الحسين بن بابويه بأسانيده عن حفص بن البختري، وهشام بن سالم، ومعاوية بن عمار وغيرهم عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لو أن الناس تركوا الحج لكان على الوالي أن يجبرهم على ذلك وعلى المقام عنده، ولو تركوا زيارة النبي صلى الله عليه وآله لكان على الوالي أن يجبرهم على ذلك وعلى المقام عنده، فإن لم يكن لهم أموال أنفق عليهم من بيت مال المسلمين[3].
در این خبر لفظ "والی" ذکر شده و بالاخره مراد این است که باید یک سرپرستی باشد تا مردم را مجبور به شرکت در حج کند و آنها را سرپرستی کند.
نقل شده امام صادق علیه السلام به مکه می رفتند و با مردم حرکت می کردند منتهی والی و مدیر حج خود حضرت نبودند بلکه شخص دیگری بنام اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس از طرف بنی عباس والی و مدیر حج بوده، حضرت حین حرکت از چهارپائی که سوار بودند به زمین می افتند و مردم برای احترام جمع می شوند، آن والی نیز حرکتش را متوقف کرد و نزد امام صادق علیه السلام آمد اما حضرت به او فرمودند تو حرکت کن و برو و معطل من نباش چون اگر نروی نظم به هم می خورد امام باید جلوتر از همه حرکت کند، خب امام صادق علیه السلام آن شخص را چونکه والی و سرپرست حجاج است امام خطاب می کند بنابراین معلوم می شود حج همیشه به مدیر نیاز دارد و مدیرش امام معصوم است اگر نبود فقیه عادل مدیر می باشد.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص15، ابواب وجوب حج، باب 5، حدیث1، ط الاسلامیة.
[2] نهج البلاغه، تنظیم مرحوم دشتی، ص286.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص 16، ابواب وجوب حج، باب 5، حدیث 2، ط الاسلامیة.