درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث زکات/ولایة الفقیه
دیروز بعد از بحث یکی از عزیزان سوالی پرسیدند که در مقدمه ی صحیفه ی سجادیه روایتی داریم که در آن گفته شده:﴿کل دولة قبل قیام المهدی علیه السلام و هو طاغوت﴾ و افرادی این روایت را مستمسک قرار داده اند.
در جواب عرض می کنیم درباره تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام عصر علیه السلام اقوالی وجود دارد؛ اول اینکه برخی استناداً به همین روایت مذکور قائلند هر پرچمی که قبل از قیام حضرت برافراشته شود طاغوت است از این جهت تأسیس حکومت قبل از قیام حضرت را حرام می دانند.
قول دوم اینکه مسئله قیام و تشکیل حکومت یک مسئله عقلائیست و به اسلام ارتباطی ندارد و وظیفه پیغمبران هم ابلاغ احکام الهی می باشد فلذا تشکیل حکومت نه واجب و نه حرام است بلکه جائز می باشد والقائل به الشیخ مهدی الحائری.
سوم قول به وجوب و لزوم تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت والقائل به امام رضوان الله علیه و مَن تبعه.
در کتاب جهاد وسائل الشیعة  نیز روایاتی داریم که در آنها گفته شده قبل از قیام حضرت حجت علیه السلام قیام و تشکیل حکومت جائز نیست ولی امام رضوان الله علیه و همچنین ما در بحث جهاد از این روایات جواب دادیم، امام رضوان الله علیه فرمودند افراد تنبل و شکم پرست این قبیل از روایات را بهانه قرار داده اند زیرا ما روایت داریم هر خبری که با قرآن مخالف باشد فاضربواه علی الجدار و این قبیل اخبار بر خلاف قرآن هستند زیرا در قرآن امر به قیام در برابر ظالم شده و خود پیغمبران نیز قیام می کردند واز طرفی ممکن است غیبت حضرت مهدی علیه السلام خیلی طولانی شود لذا نمی توانیم بگوئیم قیام و تشکیل حکومت فقط مربوط به زمان حضور امام عصر علیه السلام است و در زمان غیبت باید به ظلم تن بدهیم زیرا قرآن برای همه زمان هاست و مردم را در همه زمانها تشویق و ترغیب و حتی تأکید به قیام در برابر ظالمین کرده.
امام رضوان الله علیه در کتاب ولایت فقیه درد دلهای فراوانی دارد مثلا ایشان می فرماید یک روزی حضرات آیات عظام بروجردی و حجت و صدر و خوانساری رحمة الله علیهم أجمعین برای بحث در امور سیاسی در منزل من جمع شدند و من به آنها گفتم که اولین کار ما این است که باید در برابر مقدسین فکری بکنیم زیرا آنها قائلند اسلام فقط نماز روزه و عبادات است و علماء نیز باید به همین امور مشغول باشند لذا اگر کسی از علماء در مسائل سیاسی داخل شود و قیام کند پشت سر او نماز نمی خوانند و آنها اسلام را محصور در اعمال فردی و عبادی کرده اند، خلاصه اینکه قرن ها کار شده تا اینکه امام رضوان الله علیه ناچار شده بحث کند و قیام کند و حتی در بحثهایی که قبلاً در مورد ولایت فقیه مطرح شد عرض کردیم که شیخ محمد حسین اصفهانی در حاشیه مکاسب می گوید علماء نمی توانند حکومت کنند ایشان فرمودند افرادی که همیشه در مدرسه مشغول درس و بحث بوده اند نمی توانند به میدان قیام و جنگ و مبارزه وارد شوند، خلاصه اینکه امام رضوان الله علیه تلاش کردند که بین حوزویان و مردم جا بیافتد که تا به حالا در مورد تشکیل حکومت اسلامی و ولایت فقیه قصور و تقصیر شده و یا ممکن نبوده، ایشان می فرمایند شما وقتی به رساله ها نگاه کنید فقط عبادات در آنها ذکر شده و دیگر حدود و دیات و احکام سیاسی اسلام در رساله ها نیست و مردم نیز به همین رساله ها نگاه می کردند لذا در نظر مردم امور سیاسی اسلام مطرود شده است و حتی مردم بعد از مشروطه مسجد می ساختند و به مراجع نجف نامه می نوشتند که برای مسجدمان امام جماعتی می خواهیم که در امور سیاسی دخالت نکند! علی أیِّ حال ما درباره اقوال ثلاثه مذکور در مورد قیام و تشکیل حکومت در زمان غیبت بحث خواهیم کرد.
بحثمان در این بود که بافت اخبار و فقه ما طوری است که ولایت فقیه را ثابت می کند، روایات باب صوم و خمس و انفال و برخی از اخبار زکات را مورد بررسی قرار دادیم و دیدیم که در تمام آنها علاوه بر ذکر احکام و قوانین اسلام افرادی تحت عناوین " امام و حاکم و والی و امیر و ولی" به عنوان مجری احکام و قوانین ذکر شده اند که همین بر ولایت فقیه دلالت دارد.
روایات صوم و خمس و انفال را ذکر کردیم و به زکات رسیدیم، صاحب جواهر در صفحه 418 تا 425 از جلد 15 جواهر 43 جلدی می فرماید زکات در زمان پیغمبر به خود حضرت داده می شد و در زمان حضرت امیر علیه السلام نیز افرادی برای جمع آوری زکات مأمور می شدند که از اینجا معلوم می شود لازم است زکات را به کسی بدهند که قائم مقام ائمه علیهم السلام باشد و آن کسی جز فقیه عادل نیست.
باز صاحب جواهر در صفحه 177 از جلد 16 جواهر 43 جلدی بعد از مناقشه در اینکه برخی می گویند خود مردم باید زکات را به مستحقین بدهند می فرمایند ظاهر اصحاب عملاً و فتواً این است که باید به فقیه داده شود مگر اینکه خود فقیه اجازه پرداخت بدهد بل لعله من المسلَّمات أو الضروریات عندهم.
مسئله یک مسئله ی اجتهادی است و برای اینکه بفهمید اجتهادی است عرض می کنیم که قبلاً خواندیم که شیخ انصاری در کتاب البیع در تمام روایات دالِّ بر ولایت فقیه خدشه کرد و گفت بر ولایت دلالت ندارند اما همین شیخ انصاری در  صفحه 476 از کتابی که درباره زکات نوشته می فرماید اگر فقیه زکات را طلب کند مقتضی أدله ی نیابت این است که زکات به فقیه داده شود زیرا مطابق خبر مقبوله عمر بن حنظله و توقیع شریف ندادن زکات به فقیه رد اوست و رد بر فقیه نیز رد علی الله است، خب همان طور که می بینید همین دو خبری که شیخ در کتاب البیع مکاسب رد کرد در کتاب زکات به آنها برای ولایت فقیه و پرداختن زکات به او استدلال کرده است.
در وسائل اخباری داریم که دلالت دارند بر اینکه زکات باید به امام یا قائم مقام او داده شود که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
خبر اول: ﴿والغارمين قوم قد وقعت عليهم ديون أنفقوها في طاعة الله من غير إسراف فيجب على الامام أن يقضي عنهم ويكفهم من مال الصدقات، وفي سبيل الله قوم يخرجون في الجهاد وليس عندهم ما يتقوون به، أو قوم من المؤمنين ليس عندهم ما يحجون به أو في جميع سبل الخير، فعلى الامام أن يعطيهم من عال الصدقات حتى يقووا على الحج والجهاد، وابن السبيل أبناء الطريق الذين يكونون في الاسفار في طاعة الله فيقطع عليهم ويذهب مالهم فعلى الامام أن يردهم إلى أوطانهم من مال الصدقات[1].
اخباری نیز در وسائل جلد 6 صفحه 141 باب 19 از ابواب زکات غلات داریم که در آنها  نیز کلمه "الامام" ذکر شده و دلالت دارند بر اینکه زکات باید به امام و یا نائبش داده شود.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج6، ص146، ابواب مستحقین زکات، باب 1، حدیث 7، ط الاسلامیة.