درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : آیات الولایة/ولایة الفقیه
عرض کردیم پنجمین آیه ای که شیخ اعظم انصاری برای اثبات ولایت اهل بیت علیهم السلام بر آن استدلال کرده ایه 55 از سوره مائده:﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[1] می باشد، با بیانی که در مورد آیه گذشت گفتیم علماء ما می فرمایند "إنما" حصر است و ولایت را منحصر در خدا و رسول و الذین آمنوا می کند که مراد حضرت امیر علیه السلام می باشد و کلمه "ولی" در اینجا به معنای ولایت و امامت داشتن و مدیریت و تصرف داشتن در تدبیر امور جامعه می باشد بخلاف بعضی از عامه که "ولی" را در اینجا به معنای ناصر و محب گرفته اند و می گویند اختصاص به شخص خاصی ندارد یعنی ناصر و محب شما خدا و رسول و عموم مؤمنین می باشد چراکه:﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ[2].
از جمله کسانی که به آیه شریفه اشکال کرده و گفته نمی شود که آیه مخصوص علی علیه السلام باشد فخر رازی می باشد که اشکالاتش را در جلسه قبل عرض کردیم.
 اشکال اول فخر رازی: زکات به آن مقدار معیَّن از مال گفته می شود که بر هرشخصی واجب است در صورت رسیدن به حد نصاب آن را فوراً اداء کند، حالا اگر حضرت علی علیه السلام زکات بدهکار بوده اولاً باید قبلاً آن را پرداخت می کرده نه اینکه به تأخیر بیاندازد و بیاید نماز بخواند و بعد درحال نماز آن را بپردازد وثانیاً خود همین تأخیر در پرداخت زکات معصیت است و علی علیه السلام  اهل معصیت نبوده بنابراین حمل این آیه بر علی علیه السلام درست نیست.
جواب از اشکال اول: زکات به معنای مقدار معیَّن از مال که برای آن نصاب مشخص شده، اصطلاح حادث است و بعداً علم بالغلبه شده برای این موضوع وإلا زکات لغتاً یعنی انفاق مالی، و در جای جای قرآن کریم نیز بعد از صلاة، زکات ذکر شده که به معنای انفاق مالی می باشد، از طرفی آیات قرآن نیز باید بر معنای لغوی و عرف عام حمل شود نه اصطلاحی که بعداً بوجود آمده و شواهد این حرف برخی از آیات قرآن کریم می باشد مِن جمله آیاتی که در مورد متولد شدن حضرت عیسی علی نبیّنا و آله الصلاة و السلام می باشد:﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا " قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا " وَجَعَلَنِی مُبَارَكًا أَیْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا[3] که در اینجا مراد انفاق مالی است نه اینکه حضرت عیسی مال دار شود و بعداً که مالش به حد نصاب رسید زکات آن را بپردازد و از این قبیل آیات در قرآن کریم بسیار می باشد بنابراین زکات باید برمعنای لغوی آن یعنی انفاق مال حمل شود و در مجمع البحرین نیز گفته شده " زکاة " از " زکی یزکو " مثل " دعی یدعو " می باشد که مصدر است و یا به معنای نُموّ  و یا یه معنای طهارت است، هرچه باشد انفاق مالی یا باعث نُموّ و یا باعث طهارت مال می شود بنابراین زکات به معنای انفاق مالی است نه به معنای مصطلح که در مورد رسیدن مال به مقدار معیَّن که پرداختش واجب است به کار می رود پس آیه را حمل بر امیرالمؤنین علیه السلام می کنیم چونکه حضرت انفاق مالی می کرده و در این مورد نیز در حال نماز و رکوع انفاق مالی کرده.
اشکال دوم فخر رازی: علی بن أبی طالب  علیه السلام و امثال ایشان کسانی هستند که در حال نماز قلب و ذهنشان تماماً مستغرق در ذکر و یاد خدا می باشند و کسی اینطور است ممکن نیست درحال نماز فقیری بیاید و از او سؤالی کند و بعد او انگشترش را به فقیر بدهد چراکه این با استغراق در توجه به خدا حین عبادت منافات دارد پس حمل این آیه بر اینکه حضرت علی علیه السلام درحال نماز انگشترش را به فقیر به عنوان تصدق داده صحیح نیست.
جواب از اشکال دوم: شکی در توجه به خداوند در حال نماز از امثال ائمه علیهم السلام نداریم اما این منافاتی با اینکه در همان حال برای خدا به یک موضوع دیگری توجه کنند ندارد چراکه فقیر آمده سؤال کرده ولی کسی جوابش را نداده و حضرت برای خدا در ضمن نماز انگشترش را به عنوان تصدق به فقیر داده است در واقع این عبادتی در ضمن عبادت دیگر می باشد بنابراین معنای استغراق در توجه به خدا در حال نماز این نیست که به هیچ چیزی توجه نداشته باشد مخصوصاً در مانحن فیه که عبادت است و حضرت درضمن عبادت عبادتی دیگر را انجام داده .
بنده قبلاً روایتی را در مناقب ابن شهرآشوب دیده بودم که نوشته شده بود:﴿أهدى رجل إلى رسول الله صلى الله عليه وآله ناقتين عظيمتين سمينتين، فقال للصحابة : هل فيكم أحد يصلي ركعتين بوضوئهما وقيامهما وركوعهما وسجودهما وخشوعهما ولم يهتم فيهما بشئ من امور الدنيا، ولا يحدث قلبه بفكر الدنيا اهدي إليه إحدى هاتين الناقتين، فقالها مرة ومرتين وثلاثا فلم يجبه أحد من أصحابه، فقام إليه أمير المؤمنين فقال : أنا يا رسول الله اصلي الركعتين اكبر التكبيرة الاولى إلى أن اسلم منها لا احدث نفسي بشي من امور الدنيا.
فقال : صل يا علي صلى الله عليك، قال : فكبر أمير المؤمنين عليه السلام ودخل في الصلاة، فلما سلم من الركعتين هبط جبرئيل عليه السلام على النبي صلى الله عليه وآله فقال : يا محمد إن الله يقرؤك السلام ويقول لك : أعطه إحدى الناقتين، فقال رسول الله صلى الله عليه وآله : أنا شارطته إن يصلي ركعتين لا يحدث فيهما نفسه بشئ من امور الدنيا أن اعطيه إحدى الناقتين، وإن جلس في التشهد فتفكر في نفسه أيهما يأخذ !، فقال جبرئيل : يا محمد إن الله يقرؤك السلام ويقول لك، تفكر أيهما يأخذ أسمنهما فينحرها فيتصدق بها لوجه الله تعالى، فكان تفكره لله تعالى لا لنفسه ولا للدنيا، فبكى رسول الله صلى الله عليه وآله و أعطاه كلتيهما، فنحرهما وتصدق بهما، فانزل الله تعالى فيه هذه الآية، يعني به أمير المؤمنين عليه السلام أنه خاطب نفسه في صلاته لله تعالى، لم يتفكر فيهما بشئ من امور الدنيا
[4]، از این روایت استفاده می شود که معنای استغراق در توجه به خدا حین عبادت این نیست که به هیچ چیز دیگری توجه نداشته باشیم بلکه اگر به چیزی دیگری توجه شود و آن عبادتی در ضمن عبادت باشد اشکالی ندارد و در مانحن فیه نیز ما همین را می گوئیم یعنی حضرت امیر علیه السلام با توجه کامل نماز می خواندند و در ضمن آن عبادتی دیگر یعنی تصدق به فقیر را انجام دادند.
اشکال سوم فخر رازی: دادن انگشتر به فقیر درحال نماز فعل کثیر است و فعل کثیر مبطل نماز و یکی از قواطع صلاة می باشد و حضرت علی علیه السلام در حال نماز چنین کاری را نمی کند لذا نمی توانیم آیه را بر علی علیه السلام حمل کنیم.
جواب از اشکال سوم: در جلد 11 جواهر روایات بسیاری در مورد فعل کثیر و فعل قلیل در حال نماز ذکر شده مثل اینکه زن درحال نماز بچه اش را بغل می گیرد و یا حتی به او شیر می دهد و یا مثل اینکه انسان درحال نماز عقرب و یا مار را می کشد و امثال ذلک من الروایات الکثیرة که همگی دلالت دارند بر اینکه این قبیل افعال منافاتی با نماز ندارند و فعل کثیر نیستند و دادن انگشتر به فقیر در حال نماز نیز مِن هذا القبیل .
به عنوان نمونه یک روایت که در کلام صاحب جواهر ذکر شده را می خوانیم، ایشان می فرمایند:« على أن ما تواتر في النصوص فعلا وقولا من الأفعال في الصلاة كاف في صحة الثاني، ضرورة ظهور كون كثير من مواردها الأفعال القليلة، بل الظاهر تنزيل الجميع على ذلك، أو على ما ستعرفه من الفعل الكثير غير المنافی.
فمنها ما في الفقيه أنه: رأى رسول الله صلى الله عليه وآله نخامة في المسجد فمشى إليها بعرجون(عصای مخصوص)من عراجين ابن طاب فحكها ثم رجع القهقرى فبني على صلاته - قال -: وقال الصادق عليه السلام هذا يفتح من الصلاة أبوابا كثيرة " وابن طاب تمر بالمدينة، وعن بعض النسخ " أرطاب " وكأنه تصحيف»[5]، صاحب وسائل نیز در جلد 7 از وسائل 30 جلدی در صفحه 292 همین خبر را ذکر کرده .
ما یک منظومه فقهی به نام "دُرّه" داریم که تألیف سید بحرالعلوم می باشد، ایشان نیز به همین روایتی که خواندیم اشاره کرده و فرموده:« و مشی خیر الخلق بابن طاب * یفتح منه اکثر الابوابی » یعنی اینكه پیغمبر صلی الله علیه و آله در حال نماز دو قدم رفت جلو، آن كار را كرد و برگشت، خیلی از مسائل فقهی را حل می کند، علی أیِّ حال از این اخبار استفاده می شود که دادن انگشتر در حال نماز فعل کثیر که مبطل نماز است محسوب نمی شود.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .



[1] مائده/سوره5، آیه55.
[2] توبه/سوره9، آیه71.
[3] مریم/سوره19، آیه29.
[4] المناقب، ابن شهرآشوب، ج2، ص20.
[5] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج11، ص55.