درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : آیات الولایة/ولایة الفقیه
 آیه پنجم از آیاتی که شیخ اعظم انصاری در بحث ما برای اثبات ولایت اهل بیت علیهم السلام ذکر کردند آیه 55 از سوره مائده می باشد:﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[1] این آیه از نظر دلالت بر ولایت بسیار واضح و روشن است اول ولایت خدا و بعد رسول و بعد الذین آمنوا که مراد حضرت امیر علیه السلام می باشد را بیان می کند.
عرض کردیم در مورد این آیه بحثهای کلامی تفسیری روائی رجالی تاریخی و فقهی واقع شده که از آنها بحث خواهیم کرد.
اولین نکته در مورد شش قسم  از علوم که ذکر شد این است که در تمام آنها بحث در این است که مراد از والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة وهم راکعون حضرت امیر علیه السلام می باشد لذا از این جهت یک بحثی پیش  آمده که چرا در این آیه و کلاً در آیات دیگر قرآن کریم صریحاً اسم حضرت امیر علیه السلام ویا امامان دیگر ذکر نشده؟ مثلاً به تعبیر بنده گفته می شد:إنّ علی بن أبی طالب امام بعد النبی ودیگر هیچ بحث و اختلافی بوجود نمی آمد.
سید شرف الدین در المراجعات در مراجعه 84 در جواب همین سوال فرموده ما باید به موقعیت آن زمان توجه داشته باشیم، حضرت امیر علیه السلام کسی بود که برای پیشرفت اسلام با جهاد وشمشیر خون های بسیاری را ریخته بود که اگر اینطور نبود اسلام در مقابل تهدیدات و اتحاد عرب پیشرفت نمی کرد، قریش و عرب همگی نسبت به حضرت کینه به دل داشتند چراکه کلاً نسبت به خون و کشتن حساسیت شدیدی داشتند فلذا وقتی که پیغمبر ایشان را به عنوان خلیفه معرفی کردند اگر واقعاً صریح این مطلب را بیان می کردند و یا صریحاً در قرآن ذکر می شد قیامی صورت می گرفت واسلام به خطر می افتاد وتمام زحمات بر باد می رفت واز طرفی نیز بعداً دشمنان بسیار کینه توزی برای اهل بیت علیهم السلام بوجود می آمد که قرآن را تحریف کرده و نام علی علیه السلام را از قرآن بر می داشتند  وهمین طور هم  شد یعنی دشمنی ها و کینه توزی های بسیاری نسبت به حضرت امیر علیه السلام صورت گرفت که علامه امینی رحمة الله علیه در جلد10 الغدیر صفحه232 به بعد مفصلاً آنها را بیان کرده مثلاً ذکر شده که در زمان خلافت معاویه لعنة الله علیه تا چهل سال حضرت امیر علیه السلام در منابر مورد لعن قرار می گرفت وحتی در تعقیبات نمازها این جمله:اللهم إنَّ علی بن أبی طالب قد ألحد فی دینک و سدَّ عن سبیلک اللهم العنه...(العیاذ بالله)  تکرار می شد، فلذا برای اینکه از طرفی قرآن تحریف نشود ودست نخورده باقی بماند وبه حضرت امیر و دیگر اهل بیت علیهم السلام آسیبی نرسد و از طرفی حق وحقیقت روشن شود وپایدار بماند نام وخلافت امیرالمؤمنین علیه السلام با صراحت در قرآن بیان نشده بلکه عباراتی نظیر: "اولی الامر" و "الذین آمنوا" و امثال ذلک گفته شده منتهی بیان و توضیح این عبارات را ائمه علیهم السلام در روایات مختلف بیان کرده اند .
مطلب دیگر اینکه در اصول کافی در کتاب الحجة باب122:«باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمه علیهم السلام واحداً فواحداً» اخباری ذکر شده که دلالت دارند بر اینکه پیغمبر صلی الله علیه وآله بخاطر شرائط زمان نمی توانستند با صراحت خلافت وجانشینی حضرت امیر علیه السلام را بیان کنند، خبر4 از باب مذکور این خبر است:﴿علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن زرارة والفضيل بن يسار، وبكير بن أعين ومحمد بن مسلم وبريد بن معاوية وأبي الجارود جميعا عن أبي جعفر عليه السلام قال: أمر الله عز وجل رسوله بولاية علي وأنزل عليه "إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة "وفرض ولاية أولي الامر، فلم يدروا ما هي، فأمر الله محمدا صلى الله عليه وآله أن يفسر لهم الولاية، كما فسر لهم الصلاة، والزكاة والصوم والحج، فلما أتاه ذلك من الله، ضاق بذلك صدر رسول الله صلى الله عليه وآله وتخوف أن يرتدوا عن دينهم وأن يكذبوه فضاق صدره وراجع ربه عز وجل فأوحى الله عز وجل إليه "يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس" فصدع بأمر الله تعالى ذكره فقام بولاية علي عليه السلام يوم غدير خم، فنادى الصلاة جامعة وأمر الناس أن يبلغ الشاهد الغائب. - قال عمر بن أذينة: قالوا جميعا غير أبي الجارود - وقال أبو جعفر عليه السلام: وكانت الفريضة تنزل بعد الفريضة الأخرى وكانت الولاية آخر الفرائض، فأنزل الله عز وجل "اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي "قال أبو جعفر عليه السلام: يقول الله عز وجل: لا انزل عليكم بعد هذه فريضة، قد أكملت لكم الفرائض[2].
سند روایت: محمدبن یعقوب از طبقه9 واستادش علی بن ابراهیم از طبقه8 می باشند، أبیه یعنی ابراهیم بن هاشم از طبقه7 و ابن أبی عمیر از طبقه6 وابن اذینه از طبقه5 می باشند، زرارة و فضيل بن يسار، وبكير بن أعين ومحمد بن مسلم وبريد بن معاوية وأبي الجارود که از أعیان ثقات و بسیار بسیار عالی مقام هستند همگی از حضرت باقر علیه السلام نقل می کنند، البته أبی الجارود همان زیاد بن منذر است که بنده طبق مبنای خودم در کتاب رجالی که نوشته ام اورا توثیقش نکرده ام منتهی آیت الله خوئی طبق مبنای خودش در معجم رجال حدیث جلد7 صفحه324 اورا توثیق کرده، آیت الله خوئی معتقد است هرکسی که در سند تفسیر علی بن ابراهیم قمی و کتاب ابن قولویه واقع شده موثق است زیرا این دو بزرگوار در اول کتابشان گفته اند ما از غیر ثقه نقل نکرده ایم ولی ما چنین اعتقادی نداریم، علی أیِّ حال روایت در اعلی درجه صحت قرار دارد.
بحث تفسیری: آدرس بحث را بیان می کنیم خودتان مراجعه کنید، شیخ طوسی در تفسیر تبیان درباره این آیه بحثهائی دارد، علامه طباطبائی در تفسیر المیزان جلد6، سید ماجد بحرانی در تفسیر برهان 30 روایت با سند در تفسیر این آیه ذکر کرده مِن جمله این خبر که از مناقب ابن شهرآشوب نقل کرده که دلالت دارد بر اینکه نگین انگشتری که حضرت به فقیر تصدق دادند قیمتش برابر بوده با خراج شام، خبر این است:﴿عن عمار الساباطي، عن أبي عبد الله عليه السلام، إن الخاتم الذي تصدق به أمير المؤمنين عليه السلام وزن أربعة مثاقيل حلقته من فضة وفصه خمسة مثاقيل وهو من ياقوته حمراء وثمنه خراج الشام وخراج الشام ثلاثمائة حمل من فضة، وأربعة أحمال من ذهب، وكان الخاتم لمروان بن طوق، قتله أمير المؤمنين عليه السلام وأخذ الخاتم من إصبعه، وأتى به إلى النبي صلى الله عليه وآله من جملة الغنائم، وأمره النبي صلى الله عليه وآله أن يأخذ الخاتم فأخذ الخاتم، وأقبل وهو في إصبعه، وتصدق به على السائل في أثناء صلاته خلف النبي صلى الله عليه وآله[3].
بقیه ی بحث بماند برای جلسه ی بعد إن شاء الله تعالی... .


[1]مائده/سوره5، آیه55.
[2] اصول کافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص289، کتاب الحجة، باب122، حدیث4.
[3] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج7، ص259.