درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ولایة الفقیه
مسئله ولایت فقیه که با توفیق پروردگار متعال مورد بحث ماست چند ویژگی دارد که این ویژگی ها در اغلب مسائل فقهی وجود ندارد لذا ما باید مقدمةً به این ویژگی ها توجه داشته باشیم :
ویژگی اول :
ولایت فقیه از أهم مسائل زندگی انسان هاست زیرا با مسئله حکومت و سیاست که به سرنوشت انسان ها گره خورده مرتبط است یعنی وظائف و مقدّرات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی همگی با حکومت ارتباط دارند .
ویژگی دوم :
ولایت فقیه استمرار حکومت انبیاء و ائمه علیهم السلام و استمرار مشی و سیره و دنباله و ادامه کار آنهاست زیرا شکی نیست که یکی از اهداف انبیاء و ائمه علیهم السلام اقامه ی حکومت عدل بوده و در فرهنگ تشخیص حق و باطل حکومت فقیه نشان دهنده امتداد حق و سیره انبیاء اولیاء می باشد .
ویژگی سوم :
مسئله ولایت فقیه بسیار حساس و چالش آفرین است و مانند دیگر مسائل فقهی نیست زیرا از طرفی ولایت فقیه مستکبران و ظالمان و جبّاران که سیاست و حکومت را قبضه کرده اند و علماء و فقهاء و صلحاء را کنار زده اند و میدان را برای تاخت و تاز خودشان فراهم کرده اند و مردم را در سایه ظلم و جور و فقر و بدبختی کشیده اند به چالش کشیده و از طرفی همین ولایت فقیه مستضعفان و محرومان و مظلومان جهان را امیدوار می کند و در برابر چشم آنها یک افق روشنی را نمایان می سازد و آنها پناه خودشان را در همین مسئله ولایت فقیه می بینند زیرا ادامه ولایت انبیاء و اولیاء می باشد فلذا مردم مسلمان نیز با بذل جان و مال ولایت فقیه را یاری می کنند و با همان دیدی که به جنگ خیبر و حنین و بدر نگاه می کنند به ولایت فقیه نیز می نگرند و خلاصه اینکه این تحولی که الان در کل دنیا می بینید نتیجه اثر گذاری همین ولایت فقیه می باشد و بالآخره حضرت امیر علیه السلام نیز در نهج البلاغه فرمودند : ﴿ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ[1] که اینها برای حکومت بود که آن مسائل را بوجود آوردند .
ویژگی چهارم :                                                                                          
غریب ترین و مظلوم ترین مسئله همین ولایت فقیه است چراکه می بینیم برخی مسئله ای با این اهمیت و تأثیر گذاری را انکار کرده و گفته اند ولایت فقیه همان ولایت محدوده است یعنی محدود به ولایت بر غُیَّب و قُصَّر و مجنون و امثال ذلک می باشد .
ویژگی پنجم :
مسئله ولایت فقیه أدله بسیاری دارد و کمتر مسئله ای داریم که انقدر دلیل عقلی و نقلی برای آن ذکر شده باشد و خلاصه اینکه ولایت فقیه یک بحث فقهی کلامی فلسفی تاریخی روائی وقرآنی می باشد، بنابراین مقدمةً باید توجه و دقت داشته باشیم که مسئله ولایت فقیه دارای ویژگی هایی که عرض شد  می باشد .
خوب و اما چند سطر از جواهر را برای روشن شدن مطلب می خوانیم، صاحب جواهر از جمله کسانی است که جدّاً قائل به ولایت فقیه به معنای وسیع می باشد، ایشان می فرماید : « وكفى بالتوقيع الذي جاء للمفيد من الناحية المقدسة ( لِلْأَخِ السَّدِیدِ وَ الْوَلِیِّ الرَّشِیدِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ سَلَامٌ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَوْلَى الْمُخْلِصُ فِی الدِّینِ الْمَخْصُوصُ فِینَا بِالْیَقِینِ )[2] وما اشتمل عليه من التبجيل والتعظيم، بل لولا عموم الولاية لبقي كثير من الأمور المتعلقة بشيعتهم معطلةفمن الغريب وسوسة بعض الناس في ذلك، بل كأنه ما ذاق من طعم الفقه شيئا، ولا فهم من لحن قولهم ورموزهم أمرا، ولا تأمل المراد من قولهم إني جعلته عليكم حاكما وقاضيا وحجة وخليفة ( اشاره به مقبوله عمربن حنظله ) ونحو ذلك مما يظهر منه إرادة نظم زمان الغيبة لشيعتهم في كثير من الأمور الراجعة إليهم، ولذا جزم فيما سمعته من المراسم بتفويضهم عليهم السلام لهم في ذلك »[3].
صاحب جواهر بعد از ذکر مطالبی که خواندیم می فرماید : « نعم لم يأذنوا لهم في زمن الغيبة ببعض الأمور التي يعملون عدم حاجتهم إليها، كجهاد الدعوة المحتاج إلى سلطان وجيوش وأمراء ونحو ذلك مما يعلمون قصور اليد فيها عن ذلك ونحوه وإلا لظهرت دولة الحق كما أومأ إليه الصادق عليه السلام بقوله: لو أن لي عدد هذه الشويهات وكانت أربعين لخرجت وبالجملة فالمسألة من الواضحات التي لا تحتاج إلى أدلة »[4].
حضرت امام رضوان الله علیه برخلاف فرمایشات پایانی صاحب جواهر می فرماید ما می توانیم و حتی مأموریم به اینکه لشگر فراهم کنیم و انقلابمان را صادر کنیم و دعوت به اسلام کنیم و اتفاقاً امام رضوان الله علیه تمام این کارها را انجام دادند، البته زمان صاحب جواهر زمانی بوده که همه مأیوس بوده اند از اینکه کسی قیام کند و حکومتی تشکیل دهد و ولایت فقیه را عملی کند .


[1] نهج البلاغه، دشتی، ص10.
[2] بحار الانوار، ج53، صفحه 174، طبع جدید.
[3] جواهر الکلام، ج21، جواهر 43 جلدی، صفحه 397.
[4] جواهر الکلام، ج21، جواهر 43 جلدی، صفحه 397.