درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

91/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : مسئلة : إبتیاع بعقد فاسد
 
 شیخ أعظم انصاری فرمودند روایت : « حرمة مال المؤمن کحرمة دمه » علاوه بر حرمت تکلیفی بر ضمان نیز دلالت دارد اما آقای خوئی فرمودند که این روایت فقط بر حرمت تکلیفی دلالت دارد که البته حضرت امام(ره) در جواب ایشان فرمودند که در ارتکاز و ذهن متشرعه این بوده که نفس و دَم مسلمان احترام دارد و نباید حدر برود لذا این روایت هم بر حرمت تکلیفیِ دَم مسلمان و هم بر حرمت وضعی آن دلالت دارد یعنی اگر دَم مسلمان ریخته شد قصاص و دیه دارد بنابراین چونکه در این خبر حرمت مال مسلمان به حرمت دَم او تشبیه شده لذا هم حکم تکلیفیِ حرمتِ مالِ مسلمان و هم حکم وضعیِ ضمانِ مالِ او را اقتضاء می کند .
 حضرت امام(ره) در ص 419 از جلد اول کتاب بیعشان در ادامه بحث از این خبر فرموده دو اشکال بر این استدلال ما شده زیرا ما می خواهیم با توجه به روایت مذکور ( حرمة ما المؤمن کحرمة دمه ) بگوئیم که مال ، أعم از عین و منفعت است و حتی شامل اعمال حرّ نیز می شود یعنی همانطورکه اگر عمل حرّ مورد اجاره ی صحیح بوده باید أجلِ مسمّی را به عنوان اُُجرت به او بدهد در صورتی که اجاره ، فاسد شد نیز باید اُجرة المثل را به او بدهد زیرا : « کلُّ عقدٍ یضمن بصحیحه یضمن بفاسده » .
  اشکال اول : از هدایة الطالب ص 220 نقل شده که اشکال شده به اینکه عمل حرّ مال نیست لذا حدیث شامل آن نمی شود .
  اشکال دوم : آخوند خراسانی اشکال کرده و فرموده که أدله از عمل حرّ انصراف دارد .
 حضرت امام(ره) از هر دو اشکال جواب می دهد و می فرماید اولاً : عمل حرّ نیز مال است زیرا وقتی کسی شخص حرّی را اجیر می کند برای انجام کاری در واقع به او پول داده تا برایش کار بکند لذا کار او مال محسوب می شود و حتی اگر ما بخواهیم اموال موجر را محاسبه کنیم یکی از اموالش همین عقدِ اجاره ای است که با اجیرِ حرّ بسته تا اینکه برایش کار بکند فلذا عملِ حرّ نیز مال محسوب می شود و حتی اگر اجاره هم در کار نباشد بلکه شما یک حُرِّ کسوب را مثلا 10 روز در جایی حبس کنید ضامن اعمال او هستید زیرا اگر آزاد بود مثلاً روزی 100 هزار تومان کسب و کار می کرد فلذا احترام مال مسلمان اقتضا می کند که این کار شما ، هم تکلیفاً حرام باشد و هم مال او دارای ضمان باشد أعم از اینکه مالش عین و یا منفعت و یا عمل باشد .
 جواب امام(ره) از اشکال دوم : روایت انصراف از عمل حرّ ندارد زیرا در خبر «مال» ذکر شده و عرفاً ، هم عین و هم منفعت و هم عمل حرِّ کسوب مال محسوب می شود مثلاً در باب زکات کسی که می تواند از راه عمل خودش خرج خودش را در بیاورد فقیر نیست و مستحق زکات نمی باشد زیرا با عمل خودش مالک معونه سال خودش می شود بنابراین عمل حرِّ کسوب عرفاً مال محسوب می شود .
 حضرت امام(ره) در آخر بحثشان می فرمایند : آخرالأمر ما از این حدیث نمی توانیم ضمان منفعت غیر مستوفاة را استفاده کنیم زیرا شما در جایی ضامن هستید که اتلاف از طرف شما باشد و یا شما سبب تلف باشید اما اگر آفت سماوی بیاید و یا خود به خود آن شخص بمیرد دیگر شما ضامن منافع غیر مستوفاة نیستید البته قبلا عرض کردیم که از حدیث «علی الید» ضمان منافع غیر مستوفاة استفاده می شود ، بنابراین امام(ره) و همچنین ما به شیخ انصاری که می فرماید این حدیث شامل منافع غیر مستوفاة نیز می شود اشکال می کنیم و می گوئیم که این حدیث شامل منافع غیر مستوفاة نمی شود .
  شیخ انصاری(ره) در ادامه به أدله نفی ضرر نیز برای اثبات ضمان استدلال کرده ، أدله نفی ضرر روایاتی هستند در باب 12 از أبواب إحیاء موات که در جلد 17 وسائل 20 جلدی واقع شده اند و قاعده «لاضرر» نیز از آن روایات گرفته شده است .
  بحث دیگر آن است که آقای خوئی در اینجا برای اثبات ضمان به «سیره» استدلال کرده و فرموده سیره عقلاء اقتضاء می کند که هر کسی باعث حدوث ضرر بر دیگری بشود ضامن است بنابراین ایشان هیچکدام از أدله مذکور در مانحن فیه را قبول نمی کند و فقط دلیل عمده را سیره می داند .
  حضرت امام(ره) در مورد اخبار نفی ضرر می فرماید : اینکه پیغمبر(ص) فرموده : « لاضرر و لاضرار فی الإسلام » در واقع این یک نوع حکم حکومتی می باشد یعنی اینکه پیغمبر(ص) بعد از تذکر به سمرة بن جندب ( بابت بی اجازه وارد شدن به خانه آن مرد ) به مرد انصاری گفت برو و درختها را بکن زیرا : « لاضرر و لاضرار فی الإسلام» که در واقع این یک حکم حکومتی از طرف حضرت می باشد لذا به درد مانحن فیه نمی خورد ، واما توضیح بیشتر این مطالب بماند برای روز شنبه إن شاء الله... .
 
  اخلاق :
 حضرت امیرالمؤمنین(ع) در کلمه 70 از کلمات قصارشان فرموده اند : « مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم‏» .
 كسى كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد ، خود را بسازد ، و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد ، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد .