درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

90/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : فی خصوص ألفاظ عقد البیع
 
 شیخ انصاری(ره) می فرماید : « مسئلة : المحکیّ عن جماعةٍ ، منهم : السید عمید الدین والفاضل المقداد والمحقّق والشهید الثانیان : اعتبار العربیة فی العقد ؛ للتأسّی ، کما فی جامع المقاصد , و لأنّ عدم صحته بالعربی غیر الماضی یستلزم عدم صحته بغیر العربی بطریقٍ أولی . و فی الوجهین ما لایخفی . و أضعف منهما : منع صدق العقد علی غیر العربی مع التمکّن من العربی . فالأقوی صحته بغیر العربی » . اگر بنا باشد صیغ عقود حتما به عربی خوانده شوند با توجه به اینکه لغات مختلفی در جهان وجود دارد و از طرفی اسلام یک دین جهانی و برای همه مردم می باشد چنین چیزی با سهولت اسلام جور در نمی آید لذا این قول ( لزوم عربیّت و ماضویّت ) ضعیف است و در حال حاضر مطرح کردن این بحثها به طور مفصّل ثمره ای ندارد .
 حضرت امام(ره) بحثی را مطرح کردند و آن این بود که آیا قبول نیز جزء و رکنی از عقود است یا اینکه ایجاب به تنهایی کافی می باشد؟ ایشان در ص325 از جلد اول کتاب بیعشان می فرماید : هرچند که در میان مردم متعارف است که عقود را به ایجاب و قبول می خوانند ولی تقوُّم عقد فقط به همان ایجاب می باشد زیرا در معاملات دو چیز لازم است ؛ اول اصل معنی و قصد و اراده طرفین ، و دوم إنشاء آن معنی ، که این با ایجاب محقّق می شود و دیگر نیازی به قبول نیست .
 حضرت امام(ره) برای اثبات این مطلب ( عدم نیاز به قبول ) به چند روایت استناد کردند ؛ اول خبر 3 از باب 1 از ابواب عقد النکاح ، خبر این است : « مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع ) قَالَ جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ زَوِّجْنِي فَقَالَ مَنْ لِهَذِهِ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا تُعْطِيهَا قَالَ مَا لِي شَيْ‏ءٌ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ أَ تُحْسِنُ شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ نَعَمْ قَالَ قَدْ زَوَّجْتُكَهَا عَلَى مَا تُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ فَعَلِّمْهَا إِيَّاهُ » . پیغمبر(ص) از طرف هردو نفر آنها وکیل شدند ولی فقط لفظ ایجاب را بیان کردند و فرمودند : « زوّجتکها علی ما تحسن من القرآن فعلّمها إیّاه » و دیگر لفظ قبول را بیان نکردند که از آن استفاده می شود که در عقود فقط إنشاء ایجاب کافی است و دیگر إنشاء قبول لازم نیست ، البته آن شخص قابل باید راضی باشد ولی إنشاء قبول توسط او لازم نیست .
 خبر بعدی خبر 1 از باب 1 از ابواب عقد نکاح می باشد ، خبر این است : « محمدبن علی بن الحسین بإسناده عن زرارة بن أعین عن أبی عبدالله(ع) فی حدیث خلق حوّاء و تزویج آدم بها : أنّ الله عزّوجلّ قال له : اخطبها إلیّ ، فقال : یا ربّ فإنّی أخطبها إلیک - إلی أن قال : - فقال الله عزّوجلّ : قد شئت ذلک و قد زوّجتکها فضمّها إلیک » . حضرت امام(ره) این خبر را ذکر نکرده اند ولی ما دیدیم که به این خبر نیز می شود استدلال کرد ، این روایت درباره خلق حوّاء و تزویج او به آدم می باشد که بسیار مفصل است و همانطور که می ببینید بعد از خواستگاری آدم حوّاء را ، خداوند متعال با توجه به ولایتی که بر حوّاء دارد او را به عقد آدم در آورده منتهی در صیغه ای که خوانده فقط لفظ ایجاب را بیان کرده و فرموده : « زوّجتکها فضمّها إلیک » و دیگر لفظ قبول در عقد ذکر نشده بلکه به همان ایجاب اکتفاء شده و خداوند متعال با اینکه بر حوّاء ولایت دارد ولی به اونگفته که این عقد را قبول کن بلکه به همان ایجاب اکتفاء نموده .
 خبر بعدی خبر 6 از همین باب 1 می باشد ، خبر این است : « وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ يُوسُفَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُوَيْدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي لَيْلَى عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ جَمِيلٍ عَنْ زُهَيْرٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ(عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَةَ) عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَنَّهُ قَالَ لِامْرَأَةٍ أَ لَكِ وَلِيٌّ قَالَتْ نَعَمْ هَؤُلَاءِ إِخْوَتِي فَقَالَ لَهُمْ أَمْرِي فِيكُمْ وَ فِي أُخْتِكُمْ جَائِزٌ قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ عَلِيٌّ (ع) أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُ مَنْ حَضَرَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أَنِّي قَدْ زَوَّجْتُ هَذِهِ الْجَارِيَةَ مِنْ هَذَا الْغُلَامِ بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ النَّقْدُ مِنْ مَالِي » . همانطور که می بینید در این روایت نیز در اجرای صیغه عقد به لفظ ایجاب إکتفا شده ، زوّجتُ گاهی مثل اینجا با مِن متعدی می شود و کسانی که صیغه عقد می خوانند نیز احتیاطاً زوّجتُ را با مِن متعدی می کنند و می گویند زوّجتُ هذه من هذا ، وگاهی با دو مفعول متعدی می شود مثلا در سوره احزاب گفته شده : « فلمّا قضی زیدٌ منها وطراً زوّجناکها » که در اینجا زوّج با دو مفعول ک و ها متعدی شده البته ما به این آیه برای مانحن فیه استشهاد نمی کنیم زیرا مربوط به یک قصه و مطلب خاصی می باشد .
 خبر بعدی خبر 9 از همین باب 1 می باشد ، خبر این است : « وَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع ) قَالَ لَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يَتَزَوَّجَ خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ أَقْبَلَ أَبُوطَالِبٍ ثُمَّ ذَكَرَ خِطْبَتَهُ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَتْ خَدِيجَةُ قَدْ زَوَّجْتُكَ يَا مُحَمَّدُ نَفْسِي وَ الْمَهْرُ عَلَيَّ فِي مَالِي الْحَدِيثَ » . در این خبر نیز به لفظ ایجاب اکتفاء شده و حضرت خدیجه(س) فرموده : « قد زوّجتک یا محمد نفسی » و دیگر لفظ قبول ذکر نشده .
 خبر بعدی خبر 10 از همین باب 1 می باشد ، خبر این است : « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْمُتْعَةِ كَيْفَ أَتَزَوَّجُهَا وَ مَا أَقُولُ قَالَ تَقُولُ لَهَا أَتَزَوَّجُكِ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ كَذَا وَ كَذَا شَهْراً بِكَذَا وَ كَذَا دِرْهَماً الْحَدِيث » . در این خبر نیز حضرت طریقه خواندن صیغه عقد موقت را به ما یاد می دهد که در آن به لفظ ایجاب اکتفاء شده . خوب با توجه به این روایات مطلب امام(ره) که فرمودند در عقد رکن تنها ایجاب است برای ما روشن شد و وقتی تنها ایجاب در نکاح کافی باشد در عقود دیگر نیز همین طور می باشد و ظاهرا حرف ایشان درست است و نوعی ابتکار در بحثهای فقهی می باشد .
 همانطور که عرض شد شیخ انصاری(ره) بحثهای مفصلی را درباره عربیّت و ماضویّت و تقدیم ایجاب بر قبول و امثال ذلک مطرح کرده و اقوال زیادی را از علماء در این رابطه نقل کرده و اصرار دارد که عقد باید ماضی باشد ، اما بنده عرض می کنم که اولاً ما تابع اطلاقات عمومات هستیم و ثانیاً ما در اینجا روایاتی ذکر کرده ایم که در بیع و امثال آن ماضی نیست بلکه مضارع و امر و حتی اسم فاعل ذکر شده ، مثلا در خبری حضرت در مورد بیع تمر فرموده : « أشتری منک هذه الرطبة من هذا النخل » أشتری مضارع متکلم وحده می باشد که حضرت آن را کافی دانسته ، ویا در خبر دیگری که در باب 8 از ابواب مضارعه و مساقات وسائل ذکر شده حضرت فرموده اگر خواستید مضارعه کنید : « یقول لصاحب الأرض : أزرع فی أرضک و لک منها کذا و کذا » که در اینجا نیز مضارع متکلم وحده به کار برده شده ، و همچنین در خبر 2 از باب 9 از ابواب مساقات نیز گفته شده : « إسق هذا الماء وامره و لک نصف ما خرج » خوب در اینجا نیز حضرت فعل امر به کار برده ، و یا در خبر دیگری که از امام کاظم(ع) نقل شده حضرت درباره بیع کنیزی که فرار کرده فرموده به صاحبش بگو : « أشتری منکم جاریتکم فلانة » که در اینجا نیز حضرت فعل مضارع متکلم وحده به کار برده ، خلاصه اینکه از روایات ما استفاده می شود که لازم نیست که حتما صیغه عقد با فعل ماضی خوانده شود بلکه مضارع و امر و حتی اسم فاعل نیز کافی می باشند ، بقیه بحث بماند برای جلسه بعد إن شاء الله ... .