درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

90/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفهوم بیع

 تعریف شیخ انصاری در مفهوم بیع را مطرح و نقد کردیم. ایشان می فرماید: انشاء تملیک عین بعوض.

 در حواشی مکاسب به این تعریف اشکال شده است که جامع افراد و مانع اغیار نیست.

 فاضل ایروانی در حاشیه ی مکاسب ص 73 و 74 می فرماید: این تعریف پائین ترین تعریف ها است. سپس او پنج اشکال به تعریف مزبور وارد کرده است.

اشکال اول این است که بیع اگر انشاء باشد دیگر خودش قابل انشاء نیست و حال آنکه بیع قابل انشاء می باشد. گفتیم بیع از مقوله ی معنا است نه لفظ و از این رو قابل انشاء می باشد مانند زوجیت و ملکیت که چون از مقوله ی معنا و اعتبار هستند قابل انشاء می باشند. حال شیخ انصاری وقتی می فرماید: البیع انشاء تملیک یعنی انشاء تملیک بیع است و واضح است که این خود قابل انشاء نیست و حال آنکه ما گفتیم بیع قابل انشاء است. به بیان ساده انشاء دیگر قابل انشاء نیست و اگر بیع انشاء باشد دیگر قابل انشاء نخواهد بود.

نکته: صاحب کفایة در کفایه نیز در باب صیغه ی افعل اشکالی مشابه این را مطرح می کند آنجا که می فرماید: امر به معنای طلب و به معنای شیء است. آنی که به معنای طلب به است جمعش اوامر است و آنی که به معنای شیء است جمعش امور می باشد. بعد می فرماید: بعضی امر را به صیغه ی افعل معنا کرده اند و اشکال آن این است که اگر به صیغه ی افعل باشد دیگر قابل انشاء نمی باشد. زیرا انشاء بر معنا وارد می شود نه بر چیزی که غیر معنا است و در خارج محقق شده است.

 بحث دیگر این است که بعضی بیع را به تملیک و تملک تعریف کرده اند. بسیاری از فقهاء این تعریف را صحیح نمی دانند. بله در بسیاری از موارد تملیک و تملک وجود دارد ولی این دو در معنای بیع اخذ نشده است و می توان موردی را یافت که این دو قید در آن نیست ولی بیع محقق است.

 صاحب مفتاح الکرامة ج 12 ص 482 می گوید: استاد ما (بحر العلوم) قائل است که التعریف الاسد و الاخصر هو تملیک العوض بمال.

 صاحب جواهر ج 22 ص 205 می فرماید: و فی مصابیح العلامة الطباطبائی ان الاخصر و الاسد تعریفه بانه انشاء تملیک العین بالعوض علی وجه التراضی.

 در مهذب الاحکام ج 16 ص 231 و امام در ص 26 و محقق اصفهانی ص 16 و آیة الله خوئی در ج 2 مصباح الفقاهه ص 23 و 27 قائل هستند بیع به معنای تملیک و تملک نیست زیرا موارد هست که در آنها این دو قید نیست ولی بیع محقق می باشد.

 محقق اصفهانی می فرماید: الالتزام بالتملیک فی جملة من الموارد مشکل منها بعید العبد من ینعتق علیه (پدری که ابوین خود را که برده هستند می خرد که تا آنها را خرید آزاد می شوند و پسر مالک ابوین خود نمی شود.) منها شراء العبد تحت الشدة من الزکاة (اگر بنده ای تحت اربابش در سختی می توان از مال زکات او را خرید. در اینجا بایع مالک زکات نیست.)

 حق این است که بیع تبدیل در اضافه هست یعنی قبل از بیع نسبتی بین من و کتاب بود و فرد مقابل که مشتری است هم نسبتی به پول داشت. بعد از بیع این دو اضافه تغییر می کند.

 بیع در فارسی هم به معنای خرید و فروش است که معنای وسیعی دارد و به معنای همین تغییر در اضافه می باشد.