درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

89/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدم تکرار کفاره به تکرر جماع در ماه رمضان

بحث در کفاره ی صوم رمضان است گفتیم که صوم به معنای این است که باید مستمرا از این مفطرات امساک کنیم و این یک چیز بیشتر نیست حال اگر کسی یک بار افطار کند روزه اش شکسته می شود و اگر بار دیگر بخورد دیگر او روزه ای را نشکسته از این رو دیگر سبب جدیدی برای کفاره حاصل نمی شود.

سپس گفتیم که با این بیان این بحث ارتباطی به تعدد اسباب ندارد بحث در اینجا صغروی است یعنی تعدد افطار در یک روز از باب تعدد اسباب نیست هر چند ما قائل به عدم تعدد اسباب هستیم ولی این بحث به آن ارتباطی ندارد.

سپس بحث جماع مطرح شد که گفتیم آیة الله خوئی قائل به تکرر کفاره بر تکرر جماع است. ایشان به دلیل تعدد اسباب قائل به تعدد کفاره است. بعد این بحث مطرح می شود که با اولین جماع روزه شکسته شده است حال چرا دومین جماع موجب کفاره ی دوم شود؟

سپس گفتیم که ایشان می فرماید که در لسان دلیل اکل و شرب با جماع فرق دارد از این رو جماع در ماه رمضان برای کسی که وظیفه اش روزه گرفتن است هر بارش یک کفاره لازم دارد و به عبارت دیگر در مورد جماع، کفاره مربوط به ارتکاب جماع است برای کسی در ماه رمضان است و وظیفه اش این است که روزه بگیرد و کفاره به دلیل شکستن روزه نیست بلکه به دلیل ارتکاب جماع است و بس از این رو با تکرر جماع، کفاره هم مکرر می شود.

ما در جلسه ی قبل که روایات را خواندیم مشاهده کردیم که سند همه ی روایات که دلالت بر تکرر کفارة بر حسب تکرر جماع داشت سندا ضعیف بود.

در بحث های سابق گفتیم که اکثر روایات کلمه ی افطار بر همه ی مفطرات اعم از افطار به اکل و شرب و سایر مفطرات اطلاق شده است و اختصاصی به افطار به اکل و شرب ندارد و در بعضی از روایات در مقابل جماع قرار گرفته است مانند خبر اول از باب ده از ابواب ما یمسک عنه الصائم.

از این رو افطار به معنای شکستن صوم است و حتی بر جماع هم اطلاق می شود و دلیل حرمت جماع این است که آن هم یک نوع افطار و شکستن صوم به حساب می آید از این رو کفاره ی جماع به دلیل شکستن صوم است نه خصوص جماع. آیة الله خوئی هم اشاره نمی کند که مستند حکم ایشان به کدام روایت است.

و حتی صاحب عروة که می گوید اقوی این است که کفاره به تکرر جماع متکرر می شود (و اما الجماع فالاحوط بل الاقوی تکریرها بتکرره.) در حاشیه ی آن عده ی بسیاری قائل شده اند که وجهی برای اقوی بودن وجود ندارد. بله می توان از باب استحباب به تعداد جماع کفاره داد. به نظر ما هم برای جماع یک کفاره بیشتر واجب نیست هرچند جماع متکرر باشد.

مثلا در باب 2 از ابواب ما یمسک عنه الصائم ح 6 می خوانیم: فِي الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَمْسَةُ أَشْيَاءَ تُفَطِّرُ الصَّائِمَ الْأَكْلُ وَ الشُّرْبُ وَ الْجِمَاعُ وَ الِارْتِمَاسُ فِي الْمَاءِ وَ الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع در این کتاب جماع هم همانند بقیه در یک ردیف قرار گرفته است.

تفسیر نهج البلاغه:

در نهج البلاغه در مورد جنگ جمل خطبه ها و کلمات متعددی آمده است. اولین خطبه، خطبه ی ششم بود که آن را بحث کردیم. اکنون به سراغ خطبه ی 171 می رویم:

منها في ذكر أصحاب الجمل

فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ (مراد عائشه است که جزء حرم رسول الله بود همراه خود کشان کشان بردند. خصوصا که در آن زمان با شتر و یا پیاده به مکانی می رفتند و در راه می خوابیدند و با هم غذا می خوردند و سفر هم بسیار طولانی بود با این وضع عایشه را با خود به همراه بردند) ص كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا (همان گونه که کنیزان را کشان کشان برای فروش به بازار می بردند) مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا (و حال آنکه طلحه و زبیر زن های خود را در خانه نگه داشتند) وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللَّهِ (ولی حبیس رسول الله یعنی کسی که باید در خانه حبس باشد را آشکار کردند) ص لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ (همه ی آنها با من از روی رضا و رغبت و اختیار بیعت کرده بودند) فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا (بر عامل و گماشته ی من بر بصره وارد شدند) وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً (دست و پایشان را بستند و کشتند) وَ طَائِفَةً غَدْراً (شیخ مفید در کتاب جمل می فرماید که اهل جمل بر از قتل و غارت در بصره وقتی با خبر شدند که امیر مؤمنان به سوی آنها می آید اعلام آتش بس کردند تا حضرت برسد و ببینند که با او چه معامله ای می کنند. ولی با این حال باز غدر کردند و دوباره همان پیمان را شکستند و مردم را کشتند.) فَوَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ (حضرت قسم می خورد که اگر آنها حتی یک نفر را نیز می کشتند من حق داشتم که همه ی آنها را بکشم. ) إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ (زیرا آنها که حضور داشتند مانع آنها نشدند و نهی از منکر نکردند علی الخصوص که همه ی آنها جزء مفسدین فی الارض بودند) دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ

در کتاب شرح خوئی ج 10 ص 127، شرح بحرانی ج 3 ص 329، ابن ابی الحدید ج 9 ص 324، فی ظلال ج 2 ص 504 این خطبه تفسیر شده است.

در جنگ جمل مطالب مختلفی وجود دارد.

مطلب اول این است که علت به وجود آمدن این فتنه چه بوده است که چرا کسانی که خودشان در اسلام صاحب نام بودند در برابر امیر مؤمنان دست به شورش زدند. تاریخ همچنان تکرار می شود زیرا خداوند در این عالم سنتی قرار داده است که نظام عالم بر اساس آن سنت می گردد و انسان ها هم دارای فطرت و هوی و هوس و غریزه های مشابهی هستند از این رو باید یک جریانی که به وجود می آید را تحلیل کرد و آن را ریشه یابی نمود.

ریشه ی این حرکت در خطبه ی شقشقیه نقل شده است آنجا که حضرت می فرماید: فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ (شورشان جنگ جمل) وَ مَرَقَتْ أُخْرَى (خوارج نهروان) وَ قَسَطَ آخَرُونَ (جنگ صفین و معاویه) كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ‏ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا.

آنچه که امام بیان می کند این است که همه ی اینها و حتی حرکت شورشیان جنگ نهروان و صفین همه ریشه در علو در ارض و حب جاه و مقام دارد.