درس خارج فقه آيت‌الله حسین نوری‌همدانی

88/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : رؤیت هلال

 

در بحث مربوط به هلال که محل بحث ماست مقدمتا" مطالبی عرض کرديم، از جمله اينکه شناخت طول وعرض بلاد در مسئله ماه مهم است وبعضی از فقهاء ماهم بر مسئله اختلاف افق که مربوط به طول و عرض بلاد می شود تکيه کرده اند، آن اندازه ای که برای اين بحث لازم بود به عرض محترم رسيد مادر احکام پروردگار حکمی داريم و موضوعی داريم و متعلقات حکم هم داريم، مثلا" در شرب خمر حرمت حکم است و شرب موضوع و خمر هم متعلق حکم است، گاهی زمان متعلق حکم است مثل نماز جمعه و گاهی هم مکان خاص متعلق حکم است و درمانحن فيه هم مسئله هلال مربوط به زمان صوم و زمان افطار است،از اين جهت مسئله هلال مسئله مهمی است و درقرآن مجيد آيه189 از سورة بقره : ( يسئلونک عن الاهله قل هی مواقيت للناس والحج ) که از پيغمبر دربارة هلال سؤال کرده اند نمی خواستند از ماهيت هلال مطلع شوند که چيست،والا می گفتند عن الهلال ولی درآية شريفه گفته شده عن الاهله پس می خواستند از حکم شرعی هلالی که پشت سر هلال ماه ديگر بوجود می آيد و فلسفه آن مطلع شوند واينکه چقدر تأثير در حکم خداوند دارد.

پيغمبر(عليه السلام) در بيان حکم جواب دادند : مواقيت للناس والحج ، ميقات لغتا" يعنی زمان معين برای چيز خاصی يا مکان معين، مواقيت حج مکانی است که درآنجا احرام می بندندوجمعش هم می شود مواقيت واينجا که مواقيت گفته مراد زمانی است برای انجام اعمال خاصی. يک تتمه ای ازبحث باقيمانده راجع به اينکه هلال تأثير درحکم دارد ودرماه رمضان واول ماه شوال هلال موضوعيت دارد وموضوع حکم درحکم دخالت دارد.

دراينجا به مناسبتی دعای 43 صحيفه سجاديه را ذکر می کنيم البته صحيفه نيازی به سند ندارد چون ازلحاظ عبارات والفاظ آنقدر درحد بالای فصاحت وبلاغت مثل نهج البلاغه قرار داردوکلام به اندازه ای بالاست که از انسان عادی صدورچنين کلماتی انتظار نمی رودو لذا ديگر نيازی به سند ندارد.

کل صحيفه سجاديه 54 تا دعاست ،ولی اين دعا ، دعای 43 صحيفه است : و کان من دعائه (عليه السلام) اذا نظر الی الهلال امام سجاد(عليه السلام) موقعی که به هلال نگاه می کردند اين دعا را می خواندند : ايها الخلق المطيع ای مخلوقی که مطيع و فرمانبر پروردگار هستی ، الدائب السريع : در حرکتی شتابان و سريع حرکت می کنی،چون گفتيم ماه مثل زمين وغيره نيست برای اينکه آن 12 درجه که گفتيم حمل و ثوروجوزاوغيره اينها مناطقی هستند که درآنها خورشيدوبه قول هيئت جديد زمين در طول سال در آنها حرکت می کند،آچه راکه زمين دريکسال می پيمايد ماه دريکماه می پيمايد اين است که ماه دائب سريع هست،گفتيم که 12برج به خاطر حرکت ماه وجود دارد ، هربرج را به دو منزل و يک سوم 24 ساعت يعنی 8 ساعت تقسيم کرديم از اين جهت ماه دارای 28 منزل شدو اسمهای آنها را هم گفتيم که در رياض السالکين که شرح صحيفه سجاديه است بيان شده که شارح آن سيد علی خان است و بسيار کتاب خوبيست ،درآنجا در جلد 5 ص503 که درشرح دعای 43 صحيفه مي باشد منازل 28 گانة ماه را با نامشان نوشته است.

عرض شد : ايها الخلق المطيع و الدلئب السريع ، ای آفريدة فرمانبردار و ای روندة کوشا وشتابان ، المتردّد فی منازل التقدير ای رفت و آمد کننده در منازل معين شده ، تقدير المتردّد يعنی رفت وآمد ، المتصرف فی فلک التدبير : ای تصرف کننده درفلک تدبير ،در هيئت قديم قائل به وجود افلاکی بوده اند که اين مطلب حتی در منظومه سبزواری هم وجود دارد و مي گفته اند که هرکدام ازاين ثوابت و سيارات عطاردوزهره فلکی دارد که مثل ميخی که به يک چيزی کوبيده شده به آن ها کوبيده شده اند ووقتی فلک می چرخداينها هم می چرخند وبحث های زيادی درکيفيت گردش افلاک داشته اند ، اما هيئت جديد همه را ازبين بردوثابت شد که اصلا" فلکی وجود ندارد بلکه تمام اينها آزادانه درفضا براساس تقدير پروردگار هرکدام درمسير خود در حرکتند ؛ وکل فی فلک يسبحون : آيه 40از سورة يس هم به همين معنی است ،فلک يعنی مدار، يعنی تمام اجرام سماوی درمداری می چرخند وفلک به معنی مداراست نه به آن معنی هيئت قديم .

امام (عليه السلام) درادامه می فرمايند : والمتصرف فی فلک التدبير : ماه را می گويد که تو تصرف در مدار تدبير می کنی ، آمنت بمن نوّر بک الظّلم : ای ماه من ايمان آورده ام به آن پروردگاری که به واسطه تو ظلمتها را نورانی کرد ، و أوضح بک البهم : به واسطه وجود تو خيلی از مبهمات را خداوند روشن ساخت،واقعا" ماه يکی از دلائل روشن خداشناسی است و درچندجای قرآن هم قمروشمس از آيات توحيد قلمداد شده اند،بسيار خوب اين شکلهای مختلف با اين نظم و ترتيب دليل بزرگی است بروجود خداوند، چون نظم دليل بزرگی است بر منظّم وناظم وقانونمندبودن دليل بزرگی است بر قانونگذار وهدفمندبودن دليل بزرگی است براين که شخص هدف بزرگی داشته وهمين طورهم است چون حرکت های ماه هم قانونمند است وهم هدفمند است،پس ماه يکی از دلائل بزرگ خداشناسی است . وجعلک آيه من آيات ملکه وعلامه من علامات سلطانه : خطاب به ماه است که خداوند تو راآيتی از آيات ملکش وعلامتی ازعلامات سلطنت و حومتش قرارداده . وامتهنک بالزياده والنقصان والطّلوع واأفول والإناره والکسوف : إمتهنک با هاء هوّز است نه امتحان با حاء حطّی که معنايش می شود آزمودن ،بلکه با های هوّز است،همانطورکه درالمنجد هم آمده که"وإمتهن الناقه جدّبها السير فی منازل المعين ، شتری راکه شتابان يک نفری دريک راهی به حرکت دربياورد ،إمتهن را باهای هوّز دراين معنی استعمال می کنند،پس می شود خداوند تورا به حرکت درآورد ولی دريک راه معين . و إمتهنک باالزياده : گاهی می بينيم مثل بدر مي شودوچاق می شود ، والنقصان : گاهی هلال است وگاهی تربيع اول وگاهی تربيع ثانی است . والطلوع والأفول : گاهی طلوع دارد وگاهی درمحاق است وگاهی اصلا آن را نمي بينيم . والإناره والکسوف : گاهی نور می دهد وگاهی نور ندارد که يا ابر جلويش را گرفته ويا اصلا خودش نور ندارد . والکسوف : که مشخص است ونيازی به توضيح ندارد .

فی کل ذلک أنت له مطيع وإلی إرادته سريع : درتمام اينها ای ماه تو مطيع پروردگاری .

سبحانه ما أعجب ما دبّر فی أمرک : منزه است آن پروردگار،چه شگفت تدبيری خداونددربا ره تو بوجود آورده . وألطف ما صنع فی شأنک : وچقدر لطيف وظريف است آنچه پروردگار در شأن تو بکار گرفته . حالا اين قسمت شاهد ماست ، جعلک مفتاح شهر حادث لأمر حادث : خداوند تورا مفتاح شهر قرار داده وتورا کليد بوجود آمدن هر ماهی برای امری نو وتازه قرار داده...بقيه اش را خودتان مطالعه کنيد،پس منظور ما اين است که هلال را در دعای 43صحيفه سجاديه مفتاح شهر معرفی کرده. هلال درهر ماهی يک مرتبه بوجود می آيدواين طور نيست که ماه من غير از ماه شما وماه فلان مملکت غيراز ماه ديگری باشدبلکه هلال ماه برای تمام سکنه کره زمين است.

اين ابحاث که تا به حال مطرح کرديم درآينده هم مورد توجه قرار خواهد گرفت، منتهی در اينجا در آخر دعا دارد که از خداوند متعال می خواهم که تو هلال سعد برای من باشی،سعد ونحوثت در روايات ما وارد شده که مثلا بعضی روزها سعد وبعضی نحث هستندوهمچنين بعضی از ماهها سعدو بعضی نحث هستند .

عرض شد که در رياض السالکين جلد5 ص503 اين مطلب آمده و در ج5 ص510 منازل قمرواسامی آن منازل ذکرشده که مراجعه کنيد.بسيارخوب حالا با توفيق پروردگار وارد بحثی می شويم که مربوط به روايات ماست واينکه چه استفاده ای دربارة هلال ازآن روايات می شود .

در باب سوم ازابواب احکام شهر رمضان ص182ازجلد7 وسائل الشيعه 20 جلدی رواياتی ذکرشده که عنوان باب اين است : باب أنّ علامه شهر رمضان وغيره رؤيه هلال،فلا يجب الصوم إلّا للرؤيه أو معنی ثلاثين،ولايجوز الإفطار فی آخره إلا للرؤيه أو مضی ثلاثين و إنه يجب العمل فی ذلک باليقين دون الظن : علامت ماه ديدن ماه است ،فلا يجب الصوم إلّا للرؤيه : تا رؤيت محقق نشود صوم واجب نيست ، أومضی ثلاثين : يا اينکه 30روز ازاول شعبان بگذرد يعنی اگراول شعبان ماه راديدی و30 روز گذشت سي و يکم معلوم است که اول رمضان است و صوم واجب است ، ولايجوزالإفطارفی آخره إلّا للرؤيه : ودرآخرش هم باز افطار جايز نيست مگر ببينی ، چرا؟چون تانديدی استصحاب بقاء ماه رمضان می شود و مادر روايات هم داريم ازجمله جاهايي که لاينقض اليقين بالشک راشامل می شود اينجا هم هست که اگر شما اول ماه رمضان ماه را ديدی و بعدشک کردی 29 يا30 روز است وفردا عيدفطر هست يانه تا ماه شوال را نديدی بايدروزه بگيری چرا؟چون استصحاب بقاء رمضان اقتضاء می کند که شما روزه ات رابگيری .

ولايجوزالإفطار إلّا للرؤيه أو مضی ثلاثين يا 30 روز از اول شعبان بگذرد ، وأنّه يجب العمل فی ذلک باليقين دون الظن چون ما در اين روايات داريم که بايد يقين کنی به رؤيت هلال وظن کافی نيست چون گاهی بدون اينکه ما ماه راببينيم ظنونی حاصل می شود مثلا" از قول منجمين چون حرفهای زيادی بوده دربارة رؤيت ،اما ائمه(عليهم السلام) فرموده اند : صم للرؤيه وأفطر للرؤيه وبه تظنّی و رأی اکتفا نکن ، چون اين مطلب در روايات مابوده صاحب وسائل درعنوان باب اين را آورده. خوب در اين باب 28 خبر وجود دارد که ما بعضی ازآنها را می خوانيم خبر اول باب : محمدبن يعقوب ،عن علی بن ابراهيم،عن ابيه ،و عن محمدبن يحيی ،عن احمدبن محمدجميعا"،عن ابن ابی عمير ،عن حمّادبن عثمان ،عن الحلبیّ ،عن ابی عبدالله(ع) قال:إنه سئل عن الأهله فقال:هی أهله الشهور ،فاذا رأيت الهلال فصم،وإذارأيته فأفطر. ورواه المفيد فی(المقنعه) عن حمّادبن عثمان مثله .

اين خبرکه صاحب وسائل ازکلينی نقل می کند تا وسط 2 سند دارد يعنی کلينی از2 استاد شنيده و بعدپيوند می خورد، محمدبن يعقوب کلينی در طبقه 9 است و علی بن ابراهيم در طبقه 8 است عن ابيه ابراهيم بن هاشم که در طبقه 7 است . پس کلينی عن علی بن ابراهيم عن أبيه تا اينجا يک نصفه سند ذکرشد، باز کلينی عن محمدبن يحيی (ابوجعفرعطارقمی) که باواو ذکر کرده نه با عن يعنی گفته وعن فلان، و محمدبن يحيي عن احمدبن محمدبن عيسی، تا اينجا 2 تا نصفه سند است.يعنی کلينی از 2 تا استاد ووآن 2 استاد از 2 استاد ديگر ، بعدکلمه جميعا" را آورده يعنی هم احمدبن محمد و هم ابراهيم بن هاشم از ابن ابي عمير که از طبقه 6 است ،حمّادبن عثمان که از رجال بزرگ طبقه 5 است، عن الحلبی که اين حلبی عبيدالله بن علی بن أبی شعبة حلبی است ،آل أبی شعبه شعبه بيت بزرگی است مابيوتی داريم که کل آن بيت محدث بوده اند و رجال علمی بوده اند در أعيان الشيعه به ترتيب حروف تهجّی درجلد اوّل ودوّم در ماده باء بيوت را ذکرکرده ،آل أبی شعبه بيوت بزرگی هستند کلهم ثقات و کلهم روات ، خود اين علی بن أبی شعبه حلبی أهل کوفه است اين و برادرش وپدرش به حلب رفت وآمد می کردند وتاجربودندکه اين باز خودش يک مطلبی است الان طوری است که ما طلبه ها يک صنفی هستيم و بقال وعطارو غيره برای خودشان صنفی هستند که با اشتغالات ما کاری ندارند وماهم با اشتغالات آنها کاری نداريم ، ولی آن زمان اين طور نبود سمّان وبزّاز ،خرّاز،بقّال،جمّال و... بااينکه شغلشان چيز ديگری بوده ولی راوی حديث هم بودند، اين شخص از تجّار است ولی راوی بسيار بزرگی است اصلا" هشام بن حکم با آن عظمت تاجراست وحتی عثمان بن سعيد که 50 سال نائب و وکيل از حضرت هادی وعسکری و امام زمان(عليهم السلام) بوده خودش سمّان و روغن فروش بوده ،ولی نائب هم بوده، عبيدالله بن علی بن أبی شعبه حلبی در غايت جلالت و عظمت هست و کتابی هم نوشته بود در حديث که امام صادق (عليه السلام) کتابش را مطالعه کردند وفرمودند : ليس لهؤلاء فی الفقه مثله ؛ سنی ها مثل اين کتاب ندارند، خلاصه حلبی که اسمش رادانستيم با حمّادبن عثمان هم طبقه هستند يعنی هردو در طبقه پنجم هستند ، عن أبی عبدالله (عليه السلام) قال : إنه سئل عن الأهلّه ، سؤال شد از اهله که در هلال ها تکليف چيست؟ قل هی أهله الشهور ؛ اينها مال اول ماه هستند فاذا رأيت الهلال فصم وإذا رأيته فأفطر ، که اين معيار وملاک وجوب صوم و وجوب افطار است ، خوب صاحب وسائل می گويد اين خبر را ما از کلينی نقل کرديم و بعد می گويد ورواه المفيدفی المقنعه عن حمادبن عثمان مثله .

مافعلا" چندتا از اين اخبار را می خوانيم بعد دسته بنديش را عرض می کنيم، اما خبر دوم باب : « محمدبن الحسن باسناده عن علی بن مهزيار ،عن محمدبن أبی عمير، عن أبی ايّوب و حمّاد، عن محمدبن مسلم ،عن أبی جعفر (عليه السلام) قال: إذا رأيتم الهلال فصوموا ،وإذا رأيتموه فأفطروا، وليس بالرأی ولا بالتظنّی ولکن بالرؤيه الحديث.ورواه الکلينی عن عدّه من أصحابنا ،عن محمدبن محمد ،عن علی بن الحکم ، عن أبی أيوب ،محمدبن مسلم. ورواه الصدوق باسناده عن محمدبن مسلم. ورواه المفيد فی (المقنعه) عن ابن أبی عمير نحوه » . خبر اول باب را صاحب وسائل از کلينی نقل کرد و هرکجا صاحب وسائل مبتدا اسم معلوم می شود کتاب عوض شده ، حالا اين دومی از محمدبن حسن است يعنی اولی از کافی بود واين از تهذيب شيخ طوسی است؛عن محمدبن حسن باسناده عن علی بن مهزيار ، البته قبلا" عرض کرده ام بازهم تذکر می دهم که صاحبان کتب أربعه ما در نقل حديث رويه متفاوت دارند، کلينی دعوش اين است که درهر حديثی واسطه مابين خود و معصوم (عليه السلام) را ذکر می کند فلذا در صدها بلکه هزاران جا ذکر شده ، علی بن ابراهيم عن أبيه علی بن ابراهيم عن أبيه و هکذا،اما شيخ طوسی اين کار رانکرده بلکه حديث را از هرکتابی که گرفته اسم آن رانوشته ، خود شيخ از طبقه 12 است و کلينی از طبقه 9 ، شيخ طوسی کتب زيادی در اختيارش بوده و وقتی روايتی نقل می کند اسم صاحب کتاب را ذکر می کنند بعد در آخر تهذيب ذکر کرده که هروقت از فلان کتاب نقل کردم واسطه مابين من و صاحب کتاب فلان است و فلان است و فلان ، بايد به آنها مراجعه کنيم تا وسائط را بفهميم وبعدببينيم حديث صحيح است يا غير صحيح،ولذا در اينجا هم شيخ می گويد محمدبن حسن عن علی بن مهزيار اهوازی ، شيخ طوسی طبقه 12 و علی بن مهزيار طبقه 6 است ،يعنی از لحاظ طبقه بينشان فاصله است اما شيخ روايت را از کتابش گرفته . علی بن مهزيار اهوازی له ثلاثه و ثلاثون کتابا"و خيلی مقامش بالا بوده و وکيل چند امام بوده، يعنی امام جواد(عليه السلام) و هادی(عليه السلام) وظاهرا" با پدرش خدمت امام رضا(عليه السلام) رسيدند که درآنوقت نصرانی بودند که همانجا پدرش مسلمان می شود و اوهم که بچه بوده مسلمان می شود و بعدها آنقدر در حديث و فقه و روايات تبحّر پيدا کردکه يکی از رجال بزرگ حديث وفقه شدو قبرش هم در اهواز است و زيارتگاه دارد،خوب پس رويه شيخ طوسی در نقل روايت اين بود که از صاحبان کتاب گرفته و درآخر کتاب باسناده و باسناده دارد، أما رويه صدوق اين است که آخرين راوی را ذکر کرده مثلا" عن زراره و مابين خودش و آن راوی تمام وسائط را حذف می کند ،برای شناخت آن وسائط در آخر کتاب دارد که مثلا" هرچه از زراره گفتم واسطه فلان است وفلان . خلاصه اينکه هرسه نفر اين بزرگواران درنقل روايت باهم فرق دارند. خوب علی بن مهزيار عن محمدبن أبی عمير عن أبی أيوب که أبو أيوب اسمش ابراهيم بن عثمان است که از ثقات است و حمّادعن محمدبن مسلم عن أبی جعفر(عليه السلام) .

پس در اين باب تمام رواياتی که از امام صادق وامام باقر واز حضرت امير وحتی از پيغمبر و امام رضا (عليهم السلام) وجود دارد اين مضمون را دارند که؛ صم للرؤيه وأفطر للرؤيه ، يعنی رؤيت بسيار مهم است، حالا اين خبر را بخوانيم که آخرين خبر امروز باشد ؛ إذا رأيتم الهلال فصوموا وإذا رأيتموه فأفطروا و ليس بالرأی ولا بالتظنّی ، به رأی نيست بلکه بايد ماه راببيند و به تظنّی هم نيست، حالا اين تظنّی از چه صيغه ای است اين را فردا پيداکنيد و بياوريد. ...