درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

88/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : تفاوت جنگ معمولی با جهاد
 
 با عرض تسليت ارتحال عالم رباني، معلم اخلاق و فضيلت، زهد و عبادت و فقاهت آيت الله العظمي آقا شيخ محمد تقي بهجت. اين مرجع بزرگوار از جهاتي داراي امتيازاتي بودند و از اين جهت، مردم قدردان و حق شناس هم در تشييع جنازه، آن محبت و علاقه ي ايماني و دروني خود را اظهار کردند. بنده 66 سال است که در قم هستم. تشييع جنازه اي خودجوش و پر ازدحام اين طور کمتر ديده بودم. اين پيامها و درسهاي فراواني اين جريانها براي ما دارد. که يک عالم، فقيه با اين شرايط چقدر مي تواند در جامعه تأثيرگذار باشد و ما هم که در اين صراط گام برمي داريم بايد سعي کنيم که داراي اين اوصاف باشيم تا بتوانيم خدمت خودمان را انجام دهيم و مسئوليت خودمان را ايفا کنيم. از خداوند متعال علو درجات براي ايشان مسئلت مي کنيم و صبر و اجر را براي بازماندگان و از خداوند توفيق پيمودن اين راه را مسئلت مي کنيم.
 بحث ما همان طور که خبر داريد و مي دانيد درباره ي تفاوت جهاد اسلامي با جنگهاي معمول بشري بود. عرض کرديم که از جهاتي اين تفاوت وجود دارد. اولين جهت اينکه فرماندهي اين جبهه و اين جهاد به دست يا فرد معصوم است يا کسي که قائم مقام فرد معصوم باشد که شيعه هرگز پرچم جهاد را به دست کسي که ظالم و فاسق باشد نمي دهد و هرگز شيعه در جهاد با آن جبهه اي که فرماندهي آن را ظالم و فاسقي دارد، شرکت نمي کند. که علامه ي حلي در "تذکره" فرمودند کفي در اين مسئله قوله تعالي وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ هرگز اعتماد نکنيد به ظالمين که عاقبت جز آتش چيزي نيست. از اين جهت اولين تفاوت همان پرچم اين مبارزه، پرچم اين جهاد، فرماندهي به دست کسي است که يا بايستي معصوم باشد يا قائم مقام معصوم باشد.
 دوم اينکه ما جهاد را که 9 قسم عرض کرديم با توفيق پروردگار, از همان اقسام، اهداف جهاد هم براي ما روشن شد و لازم نيست که تکرار کنيم. گفتيم که جهاد يک عبادتي است، داراي قداست خاصي است در اسلام. که در 21 جاي قرآن کلمه ي "في سبيل الله" يا "في سبيله" بود. که بايد جهاد در راه خداوند باشد با قصد قربت. مثل يکي از عبادتهاي ديگر که بالاترين و والاترين عبادتهاست. تفاوت از جهت مجاهدين با اين قصد بايد باشد، علاوه مجاهدين پيام رسان اسلام مي باشند. کار ساده اي نيست. جانهاي خودشان را و قطرات خون خودشان را در اين راه بذل مي کنند براي نشر اسلام. بنابراين مجاهدين داراي شرايط فراواني هستند. بايد با توجه به اين آيات اين مجاهدين ساخته شوند. چون اينها يک موضوعات خلق الساعه اي نيست. مجاهديني با اين شرايط ساخته شوند تا بتوانند اين رسالت خودشان را، نشان دادن اسلام را، نشر اسلام را، دفاع از اسلام را انجام بدهند.
  در اينجا چند مطلب عرض شد. اول عرض شد به اين که از بعضي از اخبار استفاده مي شود که بني اميه و امثال آن سلطه طلبان چهره ي جهاد را مشوّه کرده بودند، تغيير داده بودند. که خبر هشتم از باب اول خوانديم. حضرت ابي جعفر باقر فرمودند بني اميه جهاد را ضايع کردند. خبر اول از باب نهم هم بر اين مطلب دلالت دارد. به همين جهت هم طوري اينها علاوه بر اينکه چهره ي جهاد را تغيير داده بودند، جهاد که براي نشر اسلام است و در راه خداست ولي با سلطه طلبی و کشورگشايي خودشان چهره اش را عوض کرده بودند. حتي به ائمه : اعتراض مي کردند که شما چرا جهاد نمي رويد. ائمه : جواب مي دادند که جهادي باقي نمانده. بنابراين خبر هشتم از باب اول, خبر اول از باب نهم که خوانديم دلالت داشتند بر تغيير چهره ي جهاد و تضييع جهاد. که اينها به عرض رسيد. بيشتر تمسک ائمه : در جواب معترضين يا مضيعين آياتي از قرآن است، مخصوصاً دو آيه. يکي آيه ي 112 از سوره ي توبه است. التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين که 9 صفت را براي مجاهدين ذکر کرده. که خوانديم وقتي که آن عبّاد بصري صوفي ديد که امام چهارم به حج مي روند اعتراض کرد. گفت <تَرَكْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ وَ لِينه> جهاد را که کار مشکلي است ترک کرديد و حج که يک کار راحت است و ملايم است به آن اقبال کرديد و به جهاد نمي رويد. اين آيه را خواندند. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم آيه را خواندند براي امام سجاد. حضرت سجاد فرمودند که پشت سرش را هم بخوان. پشت سرش اين آيه است التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين آيه را خواند. حضرت فرمودند خداوند مجاهدين را اين طور توصيف کرده. اگر ما ببينيم که مجاهديني با اين اوصاف به جهاد مي روند ما هم با آنها به جهاد مي رويم. اما تا اين چنين شرايط حاصل نشده، رفتن به حج افضل است از آن جهادي که ما را به آن دعوت مي کنيد. خبر اول از باب نهم هم اين را داشت که عرض کرديم. تمسک ائمه : يکي به اين آيات از سوره ي توبه است. 111 و 112. يکي هم به آيه ي 41 از سوره ي حج است. الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور مجاهدين کساني هستند که، مجاهديني که اسلام مي خواهد معرفي کند، که اين چنين هستند. اگر غلبه پيدا کنند أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ بنابراين اين آيات دلالت دارند بر اينکه مجاهدين بايد داراي چه صفاتي باشند. خبر اول از باب نهم چهار صفحه است و ما همه اش را نخوانديم. چون حس مي کنم که شايد خواندن همه اش و دقايقي که در آن خبر وجود دارد براي شما خسته کننده باشد. ولي برويد مطالعه کنيد خيلي خبر عجيبي است. در اين خبر امام صادق علاوه بر تضييع جهاد از طرف بني اميه و حکام آن روز و بني عباس، حضرت اين آيه را که خواند، عرض کردم الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور اين را مي گويد و مي گويد <و بحجة هذه الآيه> اين کلمه خيلي عجيب است. <و بحجة هذه الآيه يقاتل کلُ مومنٍ في کلِّ زمانٍ> به حجت همين آيه چون صدر اين است که أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدير در صدر اسلام يک مدتي پيغمبر که در مکه بودند و بعد در مدينه هم تا يک مدتي جهادي نبود فقط ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ حکمت و موعظه حسنه و جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ منطق و استدلال براي دعوت بود. اما بالاخره دشمن طوري کرد که اينها ديگر کارايي نداشت. لجاجت و سماجت. ناچار در برابر دشمن لجوج بايد جهاد صورت بگيرد. اين آيه آمد أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدير خداوند اذن داد براي کساني که مقاتلند با اينها دشمن جبهه ي قتال پيش گرفته, بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا چه آيه ي عجيبي است واقعاً. اين آيه دلالت دارد که هر ظلمي بخواهد به مسلمانها شود ظلم سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي، هر ظلمي شود أُذِنَ براي اينکه بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ظلم شده, ديگه شما بايد قيام کنيد. در برابر ظلم ساکت شدن و تسليم شدن را اسلام نمي پذيرد. آيه عجيب است. در سوره ي حج است. أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدير بعد آن آخرش الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ و کساني را ما مخاطب قرار داديم به آن مظلومين مي گوييم قيام کنيد که إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ بحث جهاد واقعاً جهاد زنده کننده است. بنابراين اوصاف مجاهدين بايد مورد بحث ما قرار بگيرد. چون مجاهدين حامل پيام اسلام هستند. بايد خيلي کامل باشند که اين آيه 112، نه صفت را مي گويد. آن آيات سوره ي حج هم آن جور مي گويد که عرض کرديم. از اين جهت اين افراد بايد ساخته شوند يعني حکومت اسلامي وظيفه دارد که افرادي را با اين ترتيب بسازد و ساختن اين تنها تجهيزات مادي نيست. علاوه بر تجهيزات مادي که تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ تا اين حد, علاوه بر اين از لحاظ ايمان و اوصاف معنوي بايد ساخته شوند. ما براي ساختن اينها يک مطلبي عرض کرديم. آن اين بود که بايد مجاهدين که قدم در اين ميدان مي گذارند بدانند که اين يک امتحاني است که از طرف خداوند پيش آمده و انسان اگر بداند که در معرض امتحان است دقت مي کند که از امتحان سربلند و سرافراز بيرون بيايد. اين را بحث کرديم. آيات مربوط به اين که انسان مجاهد در مورد امتحان پروردگار است بحث کرديم. چون اين بحث دنباله دارد مطلب ديگري که در اينجا هست و بايد بدانيم که اسلام مجاهدين را که تجهيز مي کند به طرف ميدان حرکت مي کنند بايد توجه داشته باشند که فرار، عار است. فرار از ميدان جنگ عار است. تسليم شدن هم عار است. اينها يا بايد شهيد شوند يا فاتح. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ را در نظر بگيرند. يا فتح و پيروزي است يا شهادت. سومي وجود ندارد. اين بايد آويزه ي گوش و سرلوحه ي اعمال مجاهدين باشد که وقتي حرکت مي کنيم و مي رويم چون يک نفر اگر بخواهد که فرار کند عاري است براي کل لشکر. مجاهديني بايد حرکت کنند که از تمام نواقص و ننگ و عار مصون و محفوظ باشند. اين است که بايد يک بحثي شود درباره ي اين که چه چيز عار است و چه چيز تسليم است. تسليم و فرار در بين نباشد, إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ صورت بگيرد.
  البته از جهت اينکه اسلام، مخصوصاً تشيع از لحاظ مباني خيلي غني است واقعاً. يکي از چيزهايي که در اختيار ما است از معلم جهاد حضرت امير است. در نهج البلاغه موارد فراواني در اين جريانها وجود دارد که چطور مجاهدين را تربيت مي کرده چه جور اعزام مي کرده حتي در بين راه چه شرايطي داشتند تا وقتي که مي رسند به ميدان قتال چه جور قتال کنند. امروز لازم است که در جهاد همه ي اينها با بازنگري که الحمدلله تعالي توفيق حاصل شد به وجود بيايد و در نظر بگيريم.
  اين کلمه چون خيلي جالب بود <وَ بِحُجَّةِ هَذِهِ الْآيَةِ يُقَاتِلُ مُؤْمِنُو كُلِّ زَمَان> عجيب است واقعاً. امام صادق در اين خبر اول از باب نهم اين خبر چهار صفحه است خيلي مطلب دارد. خبر اول از باب نهم صفحه 27 از جلد 11 وسائل الشيعه. اين خبر چهار صفحه اي بسيار مطالب زيادي دارد. حضرت در اينجا دارد ما نمي گوييم که شما به جهاد نرويد اول خودتان را بسازيد بعد به جهاد برويد. <یصلح کل امرء> هر شخصي اول خودش را اصلاح کند بعد به جهاد اقدام کند. بعد اين آيه را خواند أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدير بعد از يکي دو آيه که وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّه اينها الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور بعد مي گويد <وَ بِحُجَّةِ هَذِهِ الْآيَةِ يُقَاتِلُ مُؤْمِنُو كُلِّ زَمَان> در تمام زمانها به حجت اين آيه بايد قتال کنند. اين آيه ظُلِمُوا ظلم شکلهاي مختلف دارد هر وقت به شما ظلم شد مخصوصا در دنياي امروز ظلم فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اخلاقي، رسانه اي، نظامي، آيه مي گويد که بايد قيام کرد و خدا هم عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدير و خدا هم به شما کمک خواهد کرد. ولي بدانيد شما بايد کساني باشيد در زير پرچم جهاد اسلامي که إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ بايد سعي کنيد براي اقامه ي عبادات و صلاة و ايتاء زکاة و امر به معروف و نهي از منکر اين در وسائل الشيعه جلد 11 صفحه 27 خبر اول از باب نهم بود که يک مقدارش را خوانديم ولي در اين زمينه حضرت مطالب زيادي در اين خبر فرمودند.
  حالا بحث اين است که قبل از حرکت بايد ساخته شوند يکي از موضوعات اين است که بايد از عار احتراز کنيد پيام رسان اسلام هستيد نکنيد که عاري به وجود بيايد يک نفر از شما اگر بخواهد اين کار را بکند کل لشکر عار است و آن عار، فرار است. اول فرار. اينجا در نهج البلاغه مطلب خيلي زياد است. حضرت امير در نهج البلاغه مطالب فراوان درباره ي جهاد دارند. اول <و من كلام له ع كان يقوله لأصحابه في بعض أيام صفين> در جنگ صفين معلم جهاد اين درس را براي مجاهدين بيان مي کنند. در فيض الاسلام خطبه ي 65 است. آن چاپ که پيش بنده بود صفحه 158 خطبه ي 65 است. البته خطبه طولاني است آن اندازه که مورد استشهاد ماست عرض مي کنم. اول شروع مي شود <اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَة> به لشکر خطاب مي کند خشية و خوف الهي را شعار خودتان قرار دهيد. در درون دل شما آنچه که در اين جبهه به درد شما مي خورد خوف خدا، حب خدا و ايمان به خداست. <وَ تَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ> سکينه و آرامش را هم جلباب خودتان قرار دهيد. <وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ> دندان روي دندان بفشاريد. جهاد است و جنگ است. اين خيلي استقامت مي خواهد <تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَك> به محمد حنفيه فرمودند پاهاي خود را در زمين مانند ميخ، ميخکوب کن. بعد از چند جمله <فَعَاوِدُوا الْكَرَّ وَ اسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ> کرّ، کرّار يعني پشت سر هم حمله کردن. <فَعَاوِدُوا الْكَرَّ> پي در پي حمله کنيد. <فَعَاوِدُوا الْكَرَّ وَ اسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ> پي در پي حمله کنيد ولي از فرار حيا کنيد و فرار نکنيد. <فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ> فرار عار است. عار نه تنها براي شما در اعقاب در چند پشت بعد هم، در چند نسل بعد هم فلاني در فلان جنگ فرار کرده نسلاً بعد نسل، نسل آن شخص را سرزنش مي کنند که جد شما در فلان جنگ فرار کرده. <فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ> براي اينکه فرار کردن عاري است در اعقاب و در نسلهاي آينده <وَ نَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ وَ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً> با خوشحالي به استقبال مرگ برويد <وَ امْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً> به آساني به سوي مرگ قدم برداريد. يک توفيقي براي شما فراهم شده در ميدان جنگ در برابر دشمن. حال که اين چنين است با خوشحالي و شادماني به طرف مرگ قدم برداريد. <وَ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً وَ امْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً> با مشي و قدمهاي هموار و ملايم برداشتن به طرف مرگ برويد. <وَ عَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ> به اين سواد اعظم حمله کنيد. سواد اعظم آن خيمه اي بود براي معاويه در جنگ صفين. اطرافش را هم انبوه لشکر فرا گرفته بود به اين خيمه حمله کنيد <وَ عَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ> به اين سياهي بسيار بزرگي که انبوه دشمن <وَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ> سراپرده اي که با طنابها محکم بسته اند تا معاويه در دل آن سراپرده مصون بماند, به اينجا حمله کنيد. <فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ> شيطان در گوشه ي همين سراپرده کمين کرده و آنجا استراحت کرده. بالاخره در حمله اول بايستي آن ريشه و اساس را به هم زد. در جنگ جمل هم فرمودند که به اين حمله کنيد چون خيلي ها احتراز مي کردند که حمله کنند به کجاوه اي که عايشه در ميان آن هست و روي شتر است. فرمودند به اين حمله کنيد. هر چند عايشه است ولي بالاخره تا اين سرنگون نشود مردم خودشان را به کشتن مي دهند. آنجا با تشويق حضرت حمله کردند و پاي شتر را قطع کردند و کجاوه خم شد. وقتي کجاوه خم شد به محمد بن ابي بکر, به برادر عايشه ففرمودند که برو نامحرم نرود جلو برو و خواهرت را ضبط کن و در يک جا جا بدهند و بعد با احترام ببرند به مدينه. خلاصه اينجا مي گويد <وَ عَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ> به اين انبوه دشمن و سياهي بزرگ حمله کنيد <وَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ> بنده گاهي از نهج البلاغه چيزي عرض مي کنم مي گويم اين مطلب در کجا و کجا و کجاست براي کساني است که مي خواهند از تاريخ و جريان بيشتر مطلع باشند. براي بعضي ها شايد خسته کننده باشد ولي اين خطبه ي 65 که عرض کردم در شرح خوئي جلد 5 صفحه 22. چون در گرماگرم جنگ صفين حضرت امير اين کلمات را به مجاهدين بيان کرده و شرحش در همين جاهاست. ما متنش را مي گوييم ولي شرحش اينجاست شرح خوئي جلد 5 صفحه 22، ابن ابي الحديد جلد پنجم صفحه 168، بحراني جلد دوم صفحه 178، في ظلال جلد اول صفحه 334.
  باز هم کلام حضرت اميرالمومنين است در همان مورد فرار و عار است. <و من كلام له ع في حث أصحابه على القتال> باز کلام اميرالمؤمنين. اين کلام 124 است در فيض الاسلام. اولي کلام 65 بود اين 124 است. کلام 124. در آن چاپ که پيش بنده از نهج البلاغه بود صفحه 382. بنده يک نهج البلاغه اي دارم که از آن سالي که نهج البلاغه مي گفتم در اينجا مانده, در حاشيه ي هر خطبه اي، هر نامه اي آدرس اين چهار تا شرح را نوشتم, که اين خطبه و اين کلام در شرح خوئي و بحراني و ابن ابي الحديد و في ظلال کدام جلد و کدام صفحه است. اين دوم که الان مي خوانيم کلام 124 از اميرالمؤمنين است <في حث أصحابه على القتال> در برانگيختن و ترغيب اصحاب براي قتال. اين اول از اينجا شروع مي شود <فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ> زره دارها را جلو بيندازيد چون براي همه زره فراهم نبود. حاسر کسي است که زره ندارد دارع کسي است که درع و زره دارد. <فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ>، <وَ رَايَتَكُمْ فَلَا تُمِيلُوهَا>پرچم را در نظر داشته باشيد. اين پرچم در ميدان جنگ خيلي مهم است <وَ رَايَتَكُمْ> يعني <الزموا رَايَتَكُمْ> لازم بدانيد در اينجا رايت را <فَلَا تُمِيلُوهَا> و هيچ وقت هم پرچم را از جاي خودش حرکت ندهيد. پرچم بايد در همان جاي خودش ثابت بماند. <وَ لَا تُخِلُّوهَا> ولي پرچم را تنها نگذاريد, از دور و برش پراکنده شويد. <وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ> مابعدا در مورد فرماندهان جنگ صحبت خواهيم کرد؛ اينجا اين راجع به اين است. <وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ> هميشه پرچم بايد در دست افراد شجاع باشد. <وَ الْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ> کساني باشند قدرت داشته باشند که از حوادث ناگوار جلوگيري کنند. کساني هستند که در ميدان جنگ ورزيده شده اند. اينها صيقل ديده، آبديده شده اند که به طوري هم قدرت و شجاعت دارند به طوري مهارت و شايستگي و برجستگي دارند <الْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ> کساني که مانع هستند از اينکه جرياني به وجود بيايد, _<الذِّمَارَ> يک جرياني که عاقبت سوء دارد_ مانع باشند از به وجود آمدن جرياني که شما را ناراحت کند. بعد اينجا توصيه ي زياد راجع به اين پرچم است که ما راجع به پرچمدارها بعداً بحث خواهيم کرد.
  در يک خطبه ي ديگري هست که مي فرمايند به اينکه اين علم و اين پرچم را <لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاقعِ الْحَق> پرچم بايد در دست کسي باشد که اولاً اهل بصيرت باشد آن قدر درک و فرهنگ بيناييش در سطح بالا، صبر و استقامت در حد بالا، علم داشته باشد, يک فقيهي مثلاً عالم باشد به مواضع <لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَق> آخر اين يک کلام دارد که آن را عرض مي کنم. <إِنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ وَ الْعَارَ الْبَاقِيَ> کسي اگر فرار کند, فرار هم موجب خشم خداست. "موجدة" يعني خشم <إِنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ> ذلت هميشگي است <وَ الْعَارَ الْبَاقِيَ> و عار جاوداني است. باز هم نصيحت مي کند بدانيد <وَ إِنَّ الْفَارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ> آدم که فرار مي کند فکر نکند که عمرش زيادتر مي شود. يا ممکن است در ميدان جنگ کشته شود يا اگر برود چند روز ديگر بالاخره خواهد مُرد <وَ إِنَّ الْفَارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ كَالظَّمْآنِ يَرِدُ الْمَاءَ> کسي که با شوق به طرف مرگ مي رود به طرف شهادت مي رود تشنه اي است که وارد آب گوارا مي شود <الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِي> بهشت در اطراف سرنيزه ها و نيزه هاست <الْيَوْمَ تُبْلَى الْأَخْبَارُ> امروز روزي است که خبرها آشکار مي شود. چه کسي قدرت و توانايي دارد و مي تواند در اين جا با شوق و اشتياق کار خود را خاتمه دهد يا فاتح يا شهادت. <الْيَوْمَ تُبْلَى الْأَخْبَارُ وَ اللَّهِ لَأَنَا أَشْوَقُ إِلَى لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إِلَى دِيَارِهِمْ> قسم به خدا شوق من به برخورد با دشمن از شوقي که آنها دارند برگردند به خانه هاي خودشان بيشتر است. شوق من به برخورد با دشمن و درگيري با دشمن از آن شوقي که دشمن در دل دارد که برگردد به وطن و خانه اش من بيش از آن شوق دارم. او به خانه اش برگردد اشتياق دارد, من به شهادت اشتياق دارم. شهادت من و برخورد با دشمن براي من لذت بخش تر است تا برگردم به خانه ي خودم. در اينجا استشهاد به اين بود <إِنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ وَ الْعَارَ الْبَاقِيَ> فرار کردن در جنگ خشم خدا و ذلت و بيچارگي هميشگي و عار و ننگ جاوداني است. اين هم اگر بخواهيد مطالعه کنيد خيلي مطالب در شروح است. شرح خوئي جلد هشتم صفحه 156 اينها را بنويسيد در آينده به درد خواهد خورد. امروز انتظار است که جهادي در حوزه ي علميه ي قم بحث شود که به دنيا نشان دهيم که شيعه به چه ديد به جهاد مي نگرد. شرح خوئي جلد هشتم صفحه 156، ابن ابي الحديد جلد هشتم صفحه 3، بحراني جلد سوم صفحه 122، في ظلال جلد دوم صفحه 229. بقيه فردا ان شاء الله.