درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

88/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : جهاد با عهدشکنان
 
 بحث ما با توفيق پروردگار متعال درباره ي اقسام جهاد بود. همان طور که عرض کرديم قسم اول, جهاد براي نجات مستضعفان، قسم دوم جهاد با جباران و ظالمين، قسم سوم براي رفع فتنه و فساد، قسم چهارم براي احياي معروف و ازاله ي منکر، قسم پنجم که ديروز و پريروز مورد بحث ما بود جهاد در برابر ناکسان، عهد شکنان و پيمان شکنان بود. عرض کرديم که در قرآن مجيد در دو سوره، در سوره ي توبه و انفال با شدت ترغيب و تحريک مي کند جهاد در برا بر نا کسين وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ أَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْديكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنين خلاصه با اين شدت و با تعبيري که  فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر به جاي تعبير <فقاتلوا ناکثين> گفته  فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ اين معلوم مي شود که اين پيمان شکني و زير پا گذاشتن تعهدات و مقررات بين المللي که امروز بسيار شايع است اينها ائمه و سردمداران کفر هستند. اينها در عين حالي که تعهدات بين المللي را امضا کردند و خودشان را پايبند به آن معرفي مي کنند, اما اينها همه به اين خاطر است اين که عبور از اين پيمان ها و همان سلطه گري و استثمار خودشان را و حمله به ملت ها و دولت هاي ضعيف را ادامه دهند. اين است که قرآن با اين شدت بيان مي کند.
  بافت بحث جهاد با بافت بحث هاي ديگر فرق دارد. بحث جهاد يک بحث قرآني است, بحث روايي و تاريخي است. بافت اين بحث اين است. کسي که بخواهد جهاد را بحث کند در اين بحث ديگر اصالة البرائة و استصحاب و... خيلي حاکم نيست. اين بحثي است که از قرآن و روايات و تاريخ معتبر اسلام برداشته شده.
  بنابراين ما در اينجا براي اينکه مطلبي را از اميرالمؤمنين نقل کرده باشيم اصلاً ايشان جهادهاي خودشان را بعد از رحلت پيامبر اکرم در همين راه ارزيابي مي کنند که در همان خطبه ي شقشقيه <فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُون> اين مطلب خيلي مهم است به خاطر اينکه عايشه و طلحه و زبير را از سران استکبار, از "قاتلوا ائمة الکفر" معرفي کردن کار کوچکي نبوده. در بصره حضرت استدلال به اين آيه مي کنند و مي فرمايند من از اين جهت با عايشه و طلحه و زبير به جهاد پرداختم و همين آيه را خواندند وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُون <فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَة> واقعاً کار بزرگي بوده است. براي اينکه چه کسي جرأت مي کرد با اينها بجنگد؟!
  مسئله ي ديگر مسئله ي عاقبت به خيري است که زبير خيلي سابقه ي خوبي در اسلام و در جنگ ها در کنار پيغمبر و وقتي که حضرت امير را براي بيعت مي کشيدند و مي بردند زبير خيلي از حضرت دفاع مي کرد که عمر شمشير زبير را گرفت و زد به سنگ و شکست. در دفن حضرت فاطمه زهرا 3 زبير آن شب حضور داشت. در آن شش نفري که عمر معين کرد براي شوري زبير حق خود را به حضرت اميرالمؤمنين بخشيد. که يکي عثمان بود و عبدالرحمان بن عوف بود و حضرت اميرالمؤمنين و طلحه و زبير و سعد بن ابي وقاص شش نفر بودند. در آن جلسه زبير حق خودش را به حضرت اميرالمؤمنين بخشيد. خيلي سابقه ي درخشاني داشت ولي بالاخره حب و جاه و مقام او را به آنجا کشاند که با حضرت مخالفت کرد و در جنگ جمل در مقابل حضرت بايستد. شيخ مفيد در بحث هاي خودش دارد که وقتي آن شخصي که زبير را کشت _چون زبير در جنگ بعد از اينکه حضرت امير فرمودند پيغمبر فرمودند وقتي تو با من مي جنگي تو ظالمي و من مظلوم از صف جنگ خارج شد و رو به بيابان گذاشت. شخص ديگري بود به نام "عمرو بن جرموز" که او هم در همين جبهه بود که بالاخره پشيمان شد و خارج شد. راه افتاد در بيابان با زبير برخورد کرد. به زبير گفت به کجا مي روي؟ زبير گفت حضرت اميرالمؤمنين چيزي به من گفت که من از اين جبهه خارج شدم. در آنجا او گفت که من هم با تو هستم. وقتي که زبير مشغول نماز شد گردن زبير را در وسط نماز زد و سرش را نزد اميرالمؤمنين آورد, به خيال اينکه خدمتي کرده. حضرت إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون را گفتند و فرمودند از پيغمبر شنيدم <بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّار> کسي که پسر صفيه _زبير_ را کشت در آتش است. گفت يا علي ما با شما چه کنيم؟ دشمنانتان را مي کشيم اين طور مي گوييد دوستانتان را مي کشيم اين طور. فرمودند خوب هر چيزي ميزان و حسابي دارد. زبير وقتي که از جنگ خارج شده و رفته شما کار بدي کردي که او را کشتي. خودت هم جزء همين سپاه بودي.
  شيخ مفيد خيلي در مناظره قوي است. الان تمام مصنفات شيخ مفيد چاپ شده. دوره است و مطالعه اش براي ما بسيار بسيار مهم است. خلاصه شيخ مفيد مي گويد حضرت اميرالمؤمنين چرا به ايشان فرمودند که شما اهل آتش هستيد, قاتل و مقتول هر دو <في النار> هستند؟ بله چون اگر زبير پشيمان شده بود بايد مي آمد پيش اميرالمؤمنين و توبه کند و در صف امير المؤمنين باشد. ولي به صف اميرالمؤمنين ملحق نشد و رو به بيابان رفت. بنابراين توبه ي او واقعي نبوده و از ميدان جنگ گريخته. اما شيخ مفيد مي گويد <قاتل و مقتول في النار> خيلي جاها داريم. اين طور نيست که هر وقت مقتول في النار باشد قاتل في النار نباشد. بعد مثال مي زنند که کافري کافر ديگر را بکشد, هر دو در نار هستند. خلاصه موارد زيادي را ذکر کردند که قاتل و مقتول هر دو في النار باشند. خلاصه بحث به اين ترتيب براي ما روشن شد که يکي از موارد جهاد جهاد با پيمان شکنان است.
 حالا سراغ يک فرع ديگري مي خواهيم برويم آن جهاد براي اجراي عدالت است که آيا اين آيه ي شريفه که در سوره ي حديد سوره ي 57 قرآن آيه 25 است. آخرين موردي که براي جهاد عرض مي کنيم اين است که دو مورد را هم قبلاً گفتيم. يکي جهاد ابتدايي, يکي هم جهاد به عنوان دفاع که کلاً تقريباً 9 مورد مي شود. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز آيا اين آيه هم دلالت دارد؟ بعضي که تفسير نوشتند خيلي ساده نوشتند و خيلي زود گذشتند و اين آيه را مرتبط با جهاد ندانستند. اما تفسير الميزان، تبيان، مجمع البيان اين تفاسير معتبر ما اين آيه را هم با جهاد مربوط مي دادند و مهم تر امام (رضوان الله عليه) چندجا به اين آيه تمسک کردند براي جهاد.  لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ ما رسل خود را با معجزات و بينات و کرامات فرستاديم. هيچ رسولي از معجزه خالي نيست. اگر معجزه نباشد در مقام اثبات نمي تواند نبوتش را ثابت کند. بينات يعني معجزات و کرامات وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتاب کتابي با آنها نازل کرديم که معلوم است. کتاب ما قرآن است پيغمبر ديگر هم کتاب دارند وَ الْميزانَ ميزان را آيت الله طباطبايي به دين معنا کردند و ارزش هاي ديني. چرا هدف از ارسال رسل و انزال کتب لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط براي اينکه مردم به عدالت قيام کنند. هدف اين بوده. خط سير رسالت در طول تاريخ قرآن اين طور اين را توضيح مي دهد و بيان مي کند. تا اينجا معلوم است. اما وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس چه تناسبي بين اين است. ما حديد (آهن) را نازل کرديم يعني آفريديم. در آن آهن بأس شديدي است برخورد شديدي در آهن وجود دارد و وَ مَنافِعُ لِلنَّاس در عين حال که آلات و ابزار جنگي با آهن است آهن منافعي هم دارد. معلوم است در زندگي آهن خيلي منافع دارد. وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْب "لِيَعْلَمَ اللَّهُ" عطف به جاي لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط است.اين هم وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْب چه ارتباطي است ميان آهن و قيام به قسط؟ ارتباطش اين است که آهن براي اجراي قسط و عدل در جاي خودش لازم است. مخصوصاً به خاطر اينکه  وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْب تا خدا بداند که چه کساني هستند که رسل را و خدا را کمک مي کنند. خدا و رسول نظرشان قسط و عدل است که در ميان جامعه برقرار باشد. کساني که کمک کنند به اجراي قسط و عدل, به چه وسيله با آهن به اجراي قسط و عدل. اين مي شود جهاد. کساني که با شمشير و ابزار و آلات آهني براي اجراي عدالت قيام کنند و کمک کنند و جهاد مي شود وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْب بالغيب چرا؟ معلوم است الان که رسول در ميان ما نيست غايب است خداوند متعال را هم که با چشم نمي بينيم با دل و عقل مي شناسيم. منتهي بعد از اين آيه دارد که  وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهيمَ وَ جَعَلْنا في‏ ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتاب پشت سر هم مي گويد اين بيان خط سير رسالت انبياء و نزول کتب است. منتهي در اينجا اين آيه دلالت دارد بر اينکه يکي از راه هاي اجراي عدل البته اول موعظه و نصيحت. بينات و معجزات را بايد براي افراد بيان کرد. کساني که نمي خواهند اجراي عدالت کنند اول ما معجزات را مي گوييم تا اين نبوت اين شخص را پيدا کند, بلکه متنبه شود. اگر نشد کتاب را بيان مي کنيم, نشد ميزان را بيان مي کنيم, اگر اين منطق ها و استدلال ها اثر نکرد آن شخص که ظالم است و از اجراي عدالت سر باز زده تسليم نشد چه بايد کرد؟ بايد حديد را برداشت و جهاد کرد. معناي اين آيه اين طور مي شود. بنابراين اين آيه همان طور که شيخ طوسي در تبيان، طبرسي در مجمع البيان و آيت الله طباطبايي (اعلي الله مقامه) در الميزان فرمودند اين آيه از اين جهت دلالت دارد بر اينکه يکي از راه هاي جهاد، موارد جهاد, جهاد براي اجراي عدالت در برابر کساني که مانع اجراي قسط و عدل هستند مي باشد.
 لام در لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط لام غايت است. لام غايت يعني غرض و غايت اين بوده که پيغمبران با بينات و ميزان بيايند چرا؟ چون در سايه ي اين بينات و ميزان و کتاب, مردم خودشان قيام کنند به قسط. نمي گويد که "يقيم"، "يقوم" تا مردم خودشان به قسط و عدل قيام کنند؛ در اثر تعاليم انبياء و معارف الهي کتاب و رسول و اينها مردم لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط. ولي حالا اگر نشد چه بايد کرد؟ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ اگر خودشان انجام ندادند ناچار بايد جمعيتي هم با حديد قيام کنند و آنها را وادار کنند به قيام به قسط و اجراي عدل و اينها.
 آيت الله طباطبايي در الميزان جلد 19 صفحه 177، تفسير تبيان شيخ طوسي جلد 9 صفحه 532، تفسير مجمع البيان جلد 9 صفحه 448. البته به يک معنا مي توانيم تمام اينها را به معروف و منکر برگردانيم. چون ظلم يکي از منکرات است و عدل هم يکي از معروف هاست. حضرت امير فرمودند <وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ> تمام اعمال خوب که يکي از آنها جهاد است, اينها در جنب امر به معروف و نهي از منکر اينقدر آنها وسيعند, تمام اعمال حتي جهاد در جنب آن ماند آب دهان در جنب اقيانوس است. بنابراين سيد الشهداء قيام خود را در امر به معروف و نهي از منکر خلاصه کردند. حضرت امير هم همين طور. به يک معنا مي توانيم بگوييم کل آنچه خوانديم بر مي گردد به همين امر به معروف و نهي از منکر. اما از جهت مصاديق ما اينها را ذکر مي کنيم.
  امام (رضوان الله عليه) در دفتر تبيان. مي دانيد که امام (رضوان الله عليه) کلماتشان را طبقه بندي کردند و 50 جلد شده به عنوان دفتر تبيان. از مرکز نشر آثار امام اينها را بگيريد و مطالعه کنيد. بالاخره از يک فکر بسيار برتري و ايمان و اخلاص کاملي برمي خواسته. سه تا کتاب يکي جنگ و دفاع که در دفتر 24 تبيان است, يکي ديگر که خيلي قطور است دفاع مقدس. اين جلد 25 دفتر تبيان است. در اين جلد است که "سلام بر روحانيوني که رساله ي علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشتند". امام دو جور رساله ي عمليه قائلند, يک رساله ي عمليه که با مرکب و يکي که با خون نوشته مي شود. "و ديوارهاي فيضيه را پشت سر گذاشتند به جبهه و ميدان جنگ شتافتند". کلمات به اين صورت زياد دارند "و حماسه آفريدند" تقدير زيادي از آن 8 سال جنگ و روحانيوني که به جبهه مي رفتند کردند و حتي در بدرقه ي آنها اين آيه را مي خواندند قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْديكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنين "من افتخار و مباهات مي کنم که در اين قطعه از زمان واقع شده ام". اين دفتر دفاع مقدس بسيار مطالب آموزنده اي براي ما دارد. حالا چند کلمه اي از دفتر دفاع مقدس مي خوانيم بعد دفتر تبيان. در جنگ و دفاع در صفحه ي 15 مي گويد که" تمام انبياء از صدر بشر و بشريت از آن وقتي که آدم آمده تا خاتم الانبياء تمام انبياء براي اين بوده که جامعه را اصلاح کنند. فرد را فداي جامعه مي کردند. ما فردي بالاتر از انبياء و ائمه : نداريم اين افراد خودشان را براي جامعه فدا کردند خداي تبارک و تعالي مي فرمايد آيات به آنها داديم و ميزان برايشان قرار داديم لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط تا اينکه مردم به قسط قيام کنند. بعد پشت سرش مي گويد وَ أَنْزَلْنَا الْحَديد تناسب چيست بين وَ أَنْزَلْنَا الْحَديد و لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط تناسب اين است که با حديد بايد اينها انجام بگيرد. با بينات و ميزان و حديد." بعد مسئله ي جنگ مسلحانه با اشخاصي که آدم نمي شوند. تعبير امام اين است "جنگ مسلحانه با افرادي که آدم نمي شوند و مي خواهند ملت را تباه کنند, در رأس برنامه ي انبياء بوده جنگ مسلحانه، ما همه ي تعليمات انبياء را کنار گذاشتيم. مگر امکان دارد بدون دخالت در سياست و امور اجتماعي در... مگر مي تواند قيام به قسط کند. قيام به قسط بايد اين طور باشد." مطالب زياد دارند که اگر کسي فکر مي کند که دخالت در سياست نکند فقط برود دعا کند و نماز بخواند با اسلام سازگار نيست. اگر اين طور بود انبياء هم اين کار را مي کردند. به ما مي گويند چرا کنار نمي آييد؟ چرا پيغمبر با ابوسفيان و ابوجهل کنار نمي آمدند؟ چرا سيدالشهداء با يزيد کنار نمي آمد؟ در موقع جنگ خيلي ها مي گفتند که کنار بياييد. 8 سال شما مشغول جنگ هستيد تمامش کنيد. بعضي مي گفتند خسته شديم. امام مي فرمودند کي شما به جنگ رفتيد که خسته شديد؟! شما از اول خسته بوديد. يک عده اي از آن مرفهين اصرار مي کردند که جنگ را تمام کنيد. خسته شديم. امام مي فرمودند شما از اول خسته بوديد. آنهايي که به جبهه مي روند آرزوي شهادت دارند. مطالب اول از کتاب جنگ و دفاع بود. اما مطالبي در کتاب دفاع مقدس که مطالب بيشتري دارند به همان ترتيبي که عرض کردم. مبارک باد بر بقية الله چنين سربازاني. آن وقت که روحانيون و امام خدمت ايشان رسيدند براي رفتن به جبهه. من دست شما را مي بوسم به اين دست بوسيدن افتخار مي کنم. <يا ليتني کنت معکم>.
  ما اقسام جهاد را تا به حال به عرض رسانديم. دو مورد را هم قبلاً گفتيم. جهاد ابتدايي و ديگر جهاد به معناي دفاع. حالا با ما همراه باشيد که کم کم مي خواهيم وارد جبهه شويم. تا حالا زمينه سازي بود براي رفتن به جبهه. ان شاء الله وارد جبهه شويم تا ببينيم جنگ با جهاد چه فرقي دارد؟ در هدف فرق دارد, در سربازان, در نتيجه. اينها را بحث کنيم.
  ديروز عده اي که از تهران به ملاقات آمده بودند کساني بودند که در پدافند غير عامل کار مي کنند. وقتي من بيان کردم در مسجد اعظم چنين بحثي وجود دارد, امروز واقعاً چنين بحثي لازم است تا اينکه دنيا بداند شيعه و اسلام درباره ي جهاد و در برابر مستکبرين و ظالمين و جباران و صهيونيست ها چه نظري دارد.