موضوع: نهج البلاغه
بحث ما با توفيق پروردگار در انواع و اقسام جهاد بود، عرض کرديم به اين که قسم اول جهاد براي نجات مستضعفان از زير سيطرهي مستکبران که يک مطلب جهاني و بسيار مهم است، قسمت دوم جهاد در برابر سلاطين و امراي جبّار و ظالم، اين دو با توجه به اصول و منابع خود بحث شد، قسم سوم جهاد براي رفع فتنه عرض کرديم در آيات قرآني، جهاد براي رفع فتنه آيات متعددي دارد يکي در سورهي انفال، آيهي سي و نهم «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» ديگر در سورهي بقره، آيهي 193 «قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ» اول بايد بحث در معني فتنه که قتال واجب است براي از بين بردن فتنه، فتنه لغتاً به چيزي که باعث امتحان شخص ميشود «أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ» (انفال، 28) و امثال اينها تعبيرها، بله فساد را بعداً بحث ميکنيم چون بحث ما در فتنه است بله «وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ» (بقره، 251) آن بحث بعدي است فساد را بعدا بحث ميکنيم بحث ما فعلاً در فتنه است، فتنه لغتاً «ما يمتحن به النفوس» چيزي است که باطن انسان را پيشامدهايي و جريانهايي که باطن انسان را ظاهر ميکند، آشکار ميکند لغتاً فتنه را به اين معنا است اين يک معناي جامعي است بين موارد مختلف، هم آيت الله طباطبايي (أعلي الله مقامه) در تفسير الميزان، جلد نهم، صفحهي هفتاد و پنجم، بعد از آن که معناي فتنه را به همين معنا که عرض کرديم بيان ميکنند ميگويند که «و غلب استعمالها في المقاتل و إرتفاع الأمن و انتقاد ؟؟؟» ولي در عرف عام غالباً استعمال ميشود در آن جا که جرياني پيش بيايد کشتاري صورت بگيرد امنيت و آسايش به هم بخورد، صلح و صفا به هم بخورد، نوعاً به آن ميگويند فتنه، بنده براي خاطر اين که معناي فتنه روشن شود در اخبار و آيات، رجوع کردم به فهرست بحار، ميدانيد که براي بحار بيست و چهار جلد، در يک مرکز دوازده جلد، در دفتر تبليغات قم فهرست تنظيم شده است معجم المفهرس براي بحار، براي بيست و چهار، بيست و پنج جلد بحار، فهرست هم بيست و چهار جلد که هر کلمهاي را بخواهيم در نظر بگيريم، در کجاي بحار جلد چندم، سطر چندم راهنمايي شده است بنابراين کلمهي فتنه را ميخواهيم ما در بحار، پيدا کنيم که در موارد مختلف که به کار رفته است به چه معناست اين يک راهي است که شما خودتان از اين راه ميتوانيد به فهرست بحار مراجعه کنيد و هر کلمهاي را و اين فتنه را، معني اش را بدست آوريد نمونه ما چند تا از آن را عرض ميکنيم، «عن جابر عن أبي جعفر» آن البته فقط کلمه را ميگويد، جمله را ميگويد اما از چه کسي نقل شده است را نميگويد، اين عبارت بعد از نشان دادن فهرست مراجعه کنيم به آن جلدي که آن ميگويد به آن صفحهاي که آن ميگويد تا ببينيم که از کدام معصوم اين جمله نقل شده است بنده خودم موقعي که اين را تنظيم ميکرد آمد اين جا، ؟؟؟ من گفتم شما اگر اين قدر زحمت کشيديد قبل از اين که اين فهرست تنظيم کرديد، بعد از تنظيم آمده بودند نزد بنده بعد از چاپ کردن، قبلاً با من صحبت ميکرديد من يک چيزي ميگفتم که خيلي کار شما پر ارزش تر ميشد، شما که نوشتيد اين جمله «و ينصروا المهدي حتي يشمل أهل البلادة فتنه» حضرت مهدي (علیه السلام) ظاهر نميشود تا تمام شهرها را فتنه بگيرد اين را نوشتيد اما ننوشتيد از چه کسي است؟ يک کلمه نوشته الباقري، الصادقي، الکاظمي، الرضوي، خيلي زحمت براي مراجعه کننده کم ميشد که اين را حضرت امام باقر ميفرمود، امام صادق ميفرمود، اگر اين کلمه را هم در جلوي آن مينوشتيد چون آنها با کامپيوتر آنها را تنظيم ميکنند اگر اين کلمه را جلوي اين مينوشتيد خوب خيلي براي خواننده مفيدتر ميشد اما ننوشتيد، حالا ما بايد اين جمله را بگيريم از فهرست شما، بعد خودمان برويم سراغ بحار ببينيم که اين جمله را کدام امام فرموده، بله خلاصه اين حالا خواندم اين است که حضرت مهدي (علیه السلام) ظاهر نميشود تا تمام شهرها را فتنه فرا گيرد، اين بعد از مراجعهي بنده که جلد پنجاه و دوي بحار، صفحهي دويست و هفتاد و يک «عن جابر عن أبي جعفر (علیه السلام)» حضرت باقر (علیه السلام) فرموده است حضرت مهدي ظاهر نميشود تا تمام شهرها را فتنه فرا بگيرد خوب اين جا ما خيلي چيزها نوشتهايم من فقط خواستم راهنمايي کنم که آقا براي خاطر اين که بدانيد که فتنه در افکار نوعاً در چه معنا استعمال ميشود راهش همين است که اين کلمه را در نظر بگيريد بعد با معجم المفهرس بحار، در کدام جلد است که براي ف تاء است ؟؟؟و اينها ميشود فتنه آن وقت آن به شما ميگويد که اين کلمه، در کجا و کجاي بحار، جلد چندم و صفحهي چندم و حتي سطر چندم را هم دارد به کار برده شده است با مراجعه به اين هم معلوم ميشود که آيت الله طباطبايي فرمودهاند فتنه معنايش اين است که جرياني به وجود بيايد، جرياني که اختلال و تشنج به وجود ميآورد در زندگي مردم يک بلايي و مصيبتي محسوب ميشود کشتار و تخريب و به هم زدن امنيت و آسايش و رفاه و به هم زدن صلح و صفا در زندگي، اين معني فتنه است.
خوب اگر دشمنان اسلام، اگر يک همچنين جرياني به وجود آوردند «قاتلوهم» با آنها قتال کنيد تا فتنه به طور کلي ريشه کن و برطرف شود اين در دو جاي از آيات وجود داشت که عرض کرديم. امام (رضوان الله تعالي عليه) بنده اين جا نوشته ام اين فهرست تقريباً دو سه صفحه جا گرفته، در کجا کجا به کار برده شده است مثلاً پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) «تکون بعدي فتنه» پيغمبر فرموده است بعد از من فتنه است «حب الدنيا مجمع کل الفتنه» مثلاً اين گونه موارد «نعوذ بالله من الفتنة الدجال» مثلاً از اين قبيل «إن الخوف الفتن عندي عليکم فتنة بني أميه» مثلاً از اين قبيل عبارتها زياد در اين جا وجود است بله.
خوب امام (رضوان الله تعالي عليه) خوب به عنوان يک علي از جنبهي فقاهت، به عنوان کسي که خودش بالأخره اينها را تجربه کرده است اينها را، از اين قبيل استدلالهايي که دارد در موارد متعددي، در مثل دفتر تبيان صحيفهي نور، براي اين که يکي از موارد جهاد از بين بردن فتنه است حالا به يکي از آنها براي نمونه ما مراجعه ميکنيم، بله. خوب براي اين که ايشان در جلد نوزدهي صحيفهي نور، صفحهي صد و پانزده، ميگويند اين که قرآن و کتاب الهي يک سفرهي گستردهاي است همه بايد از آن استفاده کنند منتها هر کسي با هر نظري مراجعه ميکند يکي از حوزه ها، حوزههاي جنگ است، اين جنگ براي خاطر آن است که دنبال آن، براي مردم آرامش و آسايش به وجود بيايد و فتنه را برطرف کند و تمام پيامبران اين برنامه را در زندگي خودشان داشته اند، ميگويند اگر نباشد ناقص است در هر ديني که جنگ نباشد ناقص است، بعد ميگويند گمان حضرت عيسي (علیه السلام) اگر به آن مهلت ميدادند، مثل حضرت موسي (علیه السلام) در مقابل فرعون و اينها قيام ميکرد حضرت نوح (علیه السلام) قيام کرد و جهاد داشت و حضرت موسي قيام کرد و جهاد داشت بعضي ميگويند ايشان اصلاً سرو کار با اين امور نداشته فقط يک ناصح بوده نصيحت ميکرده است، کساني که ميگويند حضرت عيسي (علیه السلام) فقط يک ناصح بوده اين لطمهاي به نبوت عيسي ميزنند اگر اين گونه باشد عيسي پس پيامبر نبوده واعظ بوده است ايشان ميگويند، اگر قرار باشد فقط يکي کارش نصيحت باشد ميشود واعظ نه پيامبر، پيامبر کسي است که بايد جنگ و جهاد داشته باشد کساني که اين گونه ميگويند به نبوت عيسي لطمه ميزنند اگر اين گونه باشد معلوم ميشود يک واعظ بوده نه يک نبي، واعظ غير از نبي است، واعظ بر اساس آن ديني که هست نصيحت کند به مردم تشويق کند مردم را براي رعايت احکام دين، خوب اما پيامبر او نيست پيامبر کسي است که ايشان ميگويند بايد شمشير داشته باشد بايد جنگ داشته باشد با کساني که دشمناند به جنگ برخيزد اول اين مطلب ميفرمايد که در جلد نوزدهي صحيفهي نور، صفحهي صد و پانزده، تا ميآيد ميرسد به اين که ريشهي قرآني شعار جنگ جنگ تا پيروزي، در موقع آن هشت سال جنگ يکي از شعارها اين بود ايشان ميگويد اين ريشهي قرآني دارد ريشهي قرآني شعار جنگ جنگ تا پيروزي، خداي تبارک و تعالي چون نظرش به اين است که انسانها در امنيت و در رفاه و اينها در سايهي توحيد زندگي کنند اينها هر کجا که فته هست، فتنه آرامش و آسايش را به هم ميزند اينها که ميگويند جنگ جنگ تا پيروزي درست ميگويند يعني پيروزي وقتي است که بايد فتنه اخذ شود، جنگ جنگ تا موقعي که فتنه برطرف شود، اين در يک جاي دنيا نيست در همه جاي دنيا بايستي فتنه برطرف شود، از اين جهت اين جنگ جنگ تا پيروزي، يعني جنگ جنگ تا رفع فتنه، رفع فتنه هم بايد فتنه قلع و قمع شود ما اگر توانستيم ايشان را در يک گوشه از دنيا، کسي که در کلّ دنيا پيروزي و فتنه را برطرف خواهد کرد، امام (علیه السلام) است بعد ايشان اينجا ميروند سراغ آخوندهاي درباري، ميفرمايند به کساني که با جنگ مخالف هستند با قرآن مخالف هستند آخوندهاي درباري ميگويند اين کار شما مخالف قرآن است، آخوندهايي بدتر از آخوندهاي درباري هم ميگويند اين کار شما عرض کنم که مخالف قرآن است، اگر کسي بگويد با فاتح جنگ نکنيد مخالف قرآن است اگر کسي بگويد که فتنه را با جنگ برطرف کنيد اين مخالف قرآن است ما به حمدلله جوانهاي ما مشغول هستند اين گونه، بعد هم ايشان آمدند براي استدلال بيشتر براي ما نحن فيه، استدلالش اين است که دقت بفرماييد در جلد بيستم از صحيفهي نور، صفحهي سيصد و دوازده، ميگويد در کتاب جاويد، قرآن کريم اين آيه هست «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» اين آيه در سورهي توبه هست سورهي نهم از قرآن، آيهي بيست و چهارم، امام اين را ذکر کرده است بعد ميگويد اين خطاب به مصلحت انديشان و سازش کاران است آن زمان بعضي ميگفتند که جنگ را تعطيل کنيد به نظر خودشان از راه مصلحت انديشي و سازش کاري با دشمن، اين ايه ميگويد خطاب به، مصلحت انديشان و سازش کاران است دوباره که متأسف هستند براي شهادت جوانان و از دست رفتن مالها و جانها و خسارتهاي ديگر، اين به آنها ميگويد به آنها ميگويند اين که شما در اين آيه، خداوند متعال هر چيزي را گذاشته در يک کفهي ترازو و بعد خدا و رسول جهاد، در يک کفهي ديگر، آن هشت چيز اباء و ابناء و اخوان و همسران و عشيره و اموال و تجارت و منزل و مسکن، اين خيلي آيهي عجيبي است اين هشت تا را که انسانها نوعاً به اينها دلبستگي دارند گذاشتند در يک کفه، کفهي ديگر چيست؟ الله است و رسول خدا و جهاد في سبيل الله، اين دو کفه را با يکديگر مقايسه کرده اگر اين اولي بر دوم بچربد «فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ» منتظر آيندهي ناگوار باشيد اين هشداري است باز آن کفهي اول که خدا باشد و رسول و جهاد، علاقه به اينها بيش از کفهي ديگر باشد اما اگر به أخذ شد علاقهي آن به هشت چيز و يکي از هشت چيز يا همهي آن بيش از آنها باشد، «فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ» منتظر ايندهي ناگوار باشيد «وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» خوب امام اين آيه را ذکر کرده است به اين ترتيب که عرض کردم ما توضيح داديم، خوب بعد ميفرمايد به اين که در اين آيه ملاحظه ميکنيد که بعد از حب خدا و حب رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بين تمام افراد جهاد في سبيل الله را ذکر کرده است احکام اسلام زياد دارد اما جهاد را ذکر کرده است و تنبه دارد که جهاد در رأس احکام است و حافظ اصول است و تذکر داده است اگر کسي قعود کند و به جهاد نرود منتظر عواقب ناگوار، عواقب ذلّت و اسارت بار، بر باد رفتن ارزشهاي اسلامي بايد باشد، خوب اين يک مقدمهاي است که از اين آيه ميفهميم که تهديد عظيمي براي اين که، براي ترک جهاد، انقدر جهاد نقش دارد، پس از اين جا استفاده ميکنيم امر به جهاد، از اين آيه استفاده ميشود که جهاد واجب است.
مقدمهي دوم، «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» بترسند کساني که از امر خدا مخالفت کردند و فتنه به آنها برسد، کلمهي فتنه را ما بايد بحث کنيم امام از اين راه آمده سراغ فتنه، «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» کساني که امر خدا را مخالفت کنند بترسند به آنها فتنه برسد در دنيا يا از عذاب أليم در آخرت، اين آيهي شصت و سوم از آيهي نور است اين دومي، اولي آيهي بيست و چهار از سورهي توبه بود اين آيهي شصت و سه از سورهي نور. خوب آمديم سراغ فتنه، حالا ايشان ميگويد کدام فتنه بالاتر از آن چه دشمنان اسلام، خصوصاً در اين زمان براي برچيدن اساس اسلام برپا کردن حکومتهاي ستم شاهي، برگرداندن مستشاران غارتگران آمريکايي، بر باد رفتن هست و نيست ملتي سر کشور ايران آوردند بنابراين، اين که در جايي سلاطيني برقرار باشند ستمشاهي و استکبار و زير سيطرهي استکبار، اين فتنهي بزرگي است فتنه مستلزم اين است که آن امنيت ديني، آسايش ديني آرامش ديني همه به هم بخورد، اين استدلال امام (رضوان الله تعالي عليه) به اين آيات که عرض کرديم براي جهاد و جنگ، براي همين از انواع جهاد، جهاد براي رفع فتنه و فساد است که در ايران به حمدلله موفق شد و واقع شد.
خوب حالا امام همان صحيفهي نور که عرض کرديم مطالب جلد نوزده، مطلب اولي از جلد نوزده خوانده شد و مطلب بعدي از جلد بيستم عرض شد آدرس آن را هم عرض کردم اين راجع به قسم سوم جهاد بود ولي آيهاي ديروز خوانديم که بسيار مهم است و پرمحتوا است «وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً» اين آيه، آيهي بيست و پنجم از سورهي انفال است، دربارهي فتنه داريم بحث ميکنيم بله، آيهي «وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» ترجمهي اين آيه اين است بترسيد و دور کنيد آن فتنهاي را که تنها به ظالمين نميرسد، ظالميني در جامعه به وجود ميآيند، فتنهاي را ايجاد ميکنند ولي دود آن به چشم همه ميرود يعني مجازات آن ظلم، تنها دامنگير ظالم نميشود علاوه بر اين که دامنگير ظالم است، دامنگير همهي جامعه ميشود، از اين قبيل فتنهها بترسيد، منظور چيست؟ قرآن گفته «وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» آيهي بيست و پنجم از سورهي انفال است، ميخواهيم ببينيم اين چه فتنهاي بود که اين گونه با اين شدت، قرآن کريم، اين گونه تحذير کرده است «وَاتَّقُواْ» از بين ببريد ولو با شمشير و جهاد هم بوديد، اعم است ديگر، خوب اين که ما يک تفسير مقارن ميخواهيم مفسرين ما با مفسرين عامه در تفسير اين آيه باز هم اختلاف دارند مثل بسياري از آيات قرآن، در تفسير صافي، تفسير الميزان، تفسير مجمع البيان، تفسير تبيان، گفتند اين نظر دارد به همان غصب خلافت، چون در غصب خلافت ظالمين خاصي آمدند و فتنه به وجود آوردند، ظالمين خاصي آمدند و در سقيفهي بني ساعده آن کار را انجام دادند، ولي دودش به چشم آنها تنها نرفت، به چشم همهي مسلمانان رفته و دارد ميروداي باعث به وجود آمدند مذاهب مختلف شد، به وجود آمدن وهابيها شد، به وجود آمدن سياستهاي مختلف شد، باعث ذلّت و پريشاني کشورهاي اسلامي شد و هکذا، هنوز هم باقيست اگر آن روز اين فتنه به وجود نميآمد، آن کسي که پيامبر خدا را معين کرد در سر جاي خود مينشست اين فتنهها به وجود نميآمد، پس «وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً» از آن فتنهاي که آنها دامنگير ظالمان ميشود تنها دامنگير ظالمان نميشود و عموميت پيدا ميکند از آن فتنه بترسيد، خوب آيه، خيلي آيهي خوبي است اما سني ها، حالا ببينيد که من عرض ميکنم و سنيها تفسير فخر رازي، تفسير طبري، تفسير المنار، تفاسير آن ها، تفسير ابن کثير، عجيب است آنها آمدند گفتند اين فتنه، فتنهاي است که در کشتن عثمان به وجود آمد، آن جا را قيچي کردند آن اصل اصل آن ثقيفهي بني ساعده است آن را بگذاريد آمدند فتنهي عثمان، حالا فتنهي عثمان به گونهاي بود که عثمان کشته شد در آن روز نميگذاشتند عثمان کشته شود فتنه به وجود نميآمد، عثمان کشته شد در نتيجهي کشته شدن عثمان، جنگ جمل به وجود آمد، جنگ صفين به وجود آمد، جنگ نهروان به وجود آمد، همين گونه چيزها، آنها بردند مطلب را به آن جا، خوب تفسير صافي، بعد از ذکر آيه، آيهي بيست و پنج از سورهي انفال بود ايشان ميگويند بله، موقعيت آن را ذکر کردند از امام صادق (علیه السلام) ميگويد اين آيه، تعبير آن اين است که حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) را کنار زدند و با بقيه بيعت کردند اين فتنهاي به وجود آمد که اين گونه ادامه دارد، تفسير صافي و عرض کنم به اين که تفسير مجمع البيان، جلد چهارم، صفحهي چهارصد و نود و دو، همين گونه منتها در نقل روايات از اهلبيت جايي کم دارد و بعضي از جاها بيشتر دارد الميزان که خيلي مفصل، تفسير الميزان، بله جلد نهم، جلد نهم الميزان صفحهي چهل و نه، ايشان ميفرمايند که در صدر اسلام، اين جريان متأسفانه به وجود آمد، و اين فتنهاي که اين آيه ميگويد فتنهي کوچک نيست بايد فتنهاي باشد که دودش به چشم همهي مسلمانان برود، چون ميگويد به اين که آن کساني که «ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً» به آنها نخواهد رسيد، به همه خواهد رسيد اين گونه است ايشان ميگويد اين بايد مربوط شود به حکومت و سلطنت، حکومت است که يک مطلب عمومي است بعد ميگويد: «أياً ما کان» اين فتنهاي که در صدر اسلام به وقوع پيوست، اين آيه «اوضعه الإنطباق» بر همين فتنه است وحدت ديني از بين رفت، و اختلاف به وجود آمد و شوکت مسلمانان از بين رفت قتل و صبي و نحو و همهي اينها به وجود آمد، بالأخره کاري رسيد که «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (فرقان، 30) اين همه فتنه به وجود نميآمد.
خوب اما آن ها، آنها آمدند گفتند که مثل فخر رازي و طبري و المنار و ابن کثير و اينها ميگويند اولاً اين گونه مقدمه ميچينند که اين يک سنتي از سنن الهي را دارد بيان ميکند چون در قرآن کريم، آياتي هست که سنن را ميگويد، سنت عالم خلقت را بيان ميکند که ما دو نوع سنت داريم، سنت تکويني داريم و يکي سنت تشريعي داريم، اينها سنتهايي است که قرآن ميگويد مثلاً «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد، 11) اين سنتي است تا يک ملتي خودشان روحيهي خودشان را عوض نکنند خداوند هم نسبت به آنها يک پيشامدي به وجود نميآورد که مناسب روحيات آنها باشد، «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ» (اعراف، 96) اين سنت خداست اگر مردم ايمان فراوان داشته باشند درهاي برکت بر روي آنها باز ميشود در قرآن اين گونه زياد است اينها سنت است، مثل « كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» (انبياء، 35) اينها سنت است ديگر، خوب اينها ميگويند که المنار مخصوصاً خيلي عنايت دارد به اين غير مطالبها که خيلي مقرض هست و متعصب المنار، ميگويد اين سنن پروردگار را دارد يکي از سنتهاي پروردگار اين است که اگر ظالميني قيام کنند بايد جلوي آنها را گرفت، از اول نبايد از ظالمين هدف خودشان را انجام دهند اگر کنار نشستند سستي کردند ظالمين کار خودشان را انجام دادند نتيجهي ظلم شان دامنگير خودشان تنها، نميشود، بلکه نتيجهي ظلم آنها دامنگير همهي جامعه ميشود اين يکي از سنتهاي پروردگار عالم است. خوب آن وقت برده سراغ فتنهي کشته شدن عثمان، جريان کشته شدن عثمان خيلي عجيب است، خود سنيها در توجيه اين از طرفي آمدهاند گفتهاند که تمام صاحبه کلّه عدول صحابهي پيغمبر همهي آنها عادل هستند يک، دوم «الصحابه کلّ مجتهدون» همهي صحابه هم مجتهدند، بله، مجتهد اگر خطا رفت معذور است خوب آن وقت ميآيند عثمان را جزء صحابه است کشندگان آن هم صحابه زياد است چون همان قاتلين هم صحابه است اين را چگونه توجيه کنيم؟ ماندند در آن چه بگويند بله، اين يک مطلبي است و مطلب دوم اين است که اينها همه را ديدم سنيها در کتابشان هميشه در بحث خلافت، ميروند از معاويه شروع ميکنند از وسط شروع ميکنند آن پلهي اول را شروع نميکنند آن پلهي اول، همان موضوع سقيفهي بني ساعده است خوب در آن روز سقيفه اگر حق اميرالمؤمنين را نميگرفتند کار اين گونه نميشد آن را حساب نميکنند، تا ميماند فتنهي عثمان، بله اول فتنه، فتنهي عثمان بود، اين فتنه به وجود آمد باعث شد که جنگ جمل به وجود بيايد جنگ صفين به وجود بيايد جنگ نهروان به وجود بيايد اينها رفتند سراغ اين گونه موارد، اين است که بنده عرض ميکنم تفسير مقارن ميخواهيم اين گونه موارد را همان طور که ما عرض کرديم و بقيه انشاءالله فردا.