درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

88/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 در بحث جهاد عرض کرديم که يکي از بحث ها اقسام جهاد است که جهاد به چند قسم صورت مي گيرد. فقهاي ما در کتب فقهي فقط سه قسم ذکر کردند؛ يکي براي دعوت به اسلام، کساني که در موقع دعوت در بين راه سدي ايجاد مي کنند و مانع دعوت مي شوند جهاد با اينها يک نوع است. دوم جهاد به معناي دفاع، زماني که دشمنان حمله مي کنند و دفاع مسلمانان در برابر تهاجم آنها. سوم بغاة، کساني که در برابر امام معصوم قيام کنند و زير بار حکومت امام معصوم يا قائم مقام امام معصوم نروند. ولي ما عرض کرديم که با تتبع در روايات و تاريخ و احاديث و آيات انواع جهاد خيلي بيش از اينها مي شود.
  يکي از آنها را که ديروز هم عرض کرديم. جهاد با مستکبرين براي نجات مستضعفين است. زيرا يکي از مصيبت هاي بزرگ بشري مسئله ي استکبار بوده _يعني کساني که در برابر خدا پيغمبر خدا و ائمه: و مردم خود بزرگ بيني داشتند و خودشان را بزرگ تر از آن مي ديدند که زير بار حق و اسلام و دين بروند_. گاهي در برابر خدا استکبار مي کردند و مي گفتند: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى يا مثلاً فرعون که گفت: ای هامان براي من يک نردباني درست کن تا به وسيله ي آن به بالا بروم تا از اله موسي اطلاعاتي به دست آورم و با او بجنگم. قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي‏ وَ أُميت گاهي استکبارشان در اين حد در برابر خدا بود. گاهي در برابر پيغمبران بود. مي گفتند أأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا يا مثلاً لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيم اين پيغمبر مال و ثروتي ندارد. دستش خالي است. از اين جهت با حقارت به او نگاه مي کردند و او را قبول نمي کردند. گاهي هم نسبت به مردم قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه يهود و نصاري مي گفتند: ما يک نژاد برتر هستيم. ما فرزندان و دوستان خدا هستيم. قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين اين آيه در سوره ي جمعه خطاب به يهودي هاست که اي يهودي ها شما که مي گوييد اولياء الله هستيم مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين. خلاصه در 48 جاي قرآن خداوند از استکبار به عنوان يک بلاي بزرگ بشري از آغاز ياد کرده. آيات فراواني در اين قسمت وجود دارد. أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُون اين قبيل آيات قرآن. بنابراين يکي از مصيبت هاي بزرگ بشري وجود افراد زياده خواه و سلطه طلب بود که مردم را به استضعاف مي کشيدند؛ در فرهنگ و سياست و اقتصاد مردم سلطه پيدا مي کردند و استضعاف فکري و فرهنگي و اقتصادي و سياسي به وجود مي آوردند. انبياء هم براي نجات توده هاي مستضعف از زير سلطه ي استکبار قيام هايي داشتند. حضرت ابراهيم ،حضرت موسي ، حضرت عيسي ، پيغمبر ما که يکي از کارهايشان همين بوده. قرآن يک کتاب تاريخي نيست که بخوانند و کنار بگذارند. قرآن يک کتاب تلاوت نيست که بخوانند و روي طاقچه بگذارند. بلکه کتاب هدايت و درس است. کتاب ايجاد شور و حرکت است. پس قرآن که جريان حضرت "براهيم و حضرت موسي را نقل کرده، براي اين بوده که ما درس بگيريم. يکي از درس هاي جهاد را مبارزه و قيام را از قيام پيغمبر خدا فرا بگيريم. پس بدون جهت نبوده که ما با توفيق پروردگار بحث جهاد را مطرح کرده ايم.
 بايد عرض کنم که بحث جهاد براي خود من خيلي آموزنده است. بنده جهاد را به اين اندازه عميق و وسيع فکر نمي کردم. اين توفيق پروردگار است که ما جهاد را از اين ديد بحث کنيم و در معرض مطالعه قرار دهيم. خلاصه يکي از کارهاي پيغمبران قيام براي نجات مستضعفين از چنگال مستکبرين بوده است. اين يک جهادي است. وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيرا آيه 75 سوره ي نساء، سوره ي چهارم قرآن کريم. اين قسم اول از جهاد است به ترتيبي که ما به عرض مي رسانيم. در سوره هاي قرآن اين مطلب زياد ذکر شده که يکي از کارهاي پيغمبران اين بوده. مثلا در سوره صافات آيات 114 و 115، سوره 37 قرآن وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ نَجَّيْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمما بر موسي و هارون منت گذاشتيم و آنها را و قومشان را از "کرب عظيم" _در تفسير الميزان کرب عظيم همان استضعاف بوده_ نجات داديم. کرب عظيمي که بني اسرائيل آن زمان به آن گرفتار بودند و موسي و هارون با آن همه جهد و کوشش و مبارزه از آنها برطرف کردند, همين استضعاف بوده. در جاي ديگر قرآن در سوره ي دخان سوره ي 44 قرآن آيه 18 أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّه که حضرت موسي با فرعون صحبت مي کند. براي نجات عباد الله برخاسته. به فرعون مي گويد: أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمين و آيه 30 و 31 وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَني‏ إِسْرائيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفين ما بني اسرائيل را از عذاب مهين، _در قبل استضعاف را کرب عظيم گفته بود ولي در اينجا مي گويد از عذاب مهين_ نجات داديم.
  بنابراين يکي از فلسفه و حکمت و هدف قيام انبياء نجات مستضعفين از چنگال مستکبرين است. مستکبرين که الان هم وجود دارند و انقلاب اسلامي ايران يکي از اهداف عالي اش همين موضوع نجات مستضعفين بوده که عرض مي کنيم. اينها در کار خودشان برنامه هايي دارند. يکي از برنامه هاي آنها که از قرآن کريم استفاده مي شود همين خود بزرگ بيني است. خودشان را از آن حد بشري بزرگتر مي دانند. در نتيجه ميان ملت هاي ديگر که تحت استضعاف آنها هستند خود کم بيني به وجود مي آورند. انسان داراي کرامت و مقام بلند است. ولي به نظر آنها انسان ها دو درجه اند؛ درجه اول و دوم. مستضعفين را انسان هاي درجه 2 حساب مي کنند. آنقدر هم با فرهنگ خاصي تبليغات مي کنند که اينها خيال مي کنند که بله همين طور است.ما آن قدرت و فکر آنها را نداريم. و کم کم دچار خود کم بيني مي شوند و به ذلت و استکبار و استضعاف تن مي دهند. آن استعدادهايشان کم کم سرکوب مي شود و خودشان را کمتر از آن مي بينند که بتوانند در برابر آنها کاري انجام دهند. حتي براي خودشان هم نمي توانند کاري انجام دهند. فکر مي کنند که علم و ثروت و امکانات همه مال آنهاست. ما بايد کارهاي کوچکتر را اگر بتوانيم انجام دهيم. اين ايجاد حقارت و خود کم بيني و خودباختگي در برابر مستکبرين است. فکر مي کنند در سياست و فرهنگ و اقتصاد بايد به آنها پناه ببرند. آنها بايد کارشناس بفرستند. کارهاي مهم را انجام دهند و ما هم زير سيطره ي آنها مشغول به کار باشيم.
 يکي از برنامه هاي آنها اشاعه ي فحشاست. در ميان ملت هاي مستضعف فحشاء را گسترش مي دهند تا ملت هاي مستضعف به آن فحشاء سرگرم باشند. فکرشان تختير و ضعيف شود و به فکر آن نيفتند که در برابر مستکبرين قيامي انجام دهند. اشاعه ي فحشاء يکي از نقشه هاي آنهاست که از زمان تاريخ اندلس (اسپانياي امروز) معلوم مي شود. در تاريخ اندلس مسلمانان توانستند اسپانيا را که در قلب کشورهاي اروپايي بود فتح کنند و چنيدن قرن در آنجا حکومت مهمي داشتند. در لغت نامه ي دهخدا نوشته که "طارق بن زياد" همداني بوده. اگر کسي بخواهد به طارق افتخار کند آن طارقي که پيشتاز بود و از جبل الطارق عبور کرد و وارد اروپا شد و اسپانيا را فتح کرد همداني بوده. بالاخره اسپانيا فتح شد. و چندين قرن زير دست حکومت هاي اسلامي بود و تمدن هاي عظيمي به وجود آمد. بعداً براي اينکه مسلمان ها را تضعيف کنند مخالفين شروع کردند به اشاعه ي فحشاء، آنقدر فحشاء را گسترش دادند که تمام جوان ها را تختير کردند و سرگرم کردند تا ضعيف شدند و توانستند بر مسلمان ها غالب شوند و مسلمان ها را بيرون کنند.
 بنده خودم به عنوان نماينده ي امام وقتي که به اسپانيا رفتم سعي داشتم هر کجا که مي روم آن آثاري را که بايد ببينم, ببينم. در اسپانيا چند شهر بزرگ است به نام گرانادا. همان قرناتا را گرانادا مي گويند. قُرتبا را کُردبا مي گويند. از اين قبيل عبارات. در يکي از شهرهاي بزرگ آنجا همان گرانادا، پايتخت بوده, قرناته. يک موزه اي بود ما به آن موزه رفتيم و ديديم در آن موزه مجسمه هاي فراواني است که حمله ي مسلمان ها به اسپانيا را مثل حمله ي مغول _که ما مي گوييم چقدر حمله ي سنگين و مخربي بوده_ معرفي کردند. آنقدر تبليغات فراوان است که مسلمان ها آمدند و کشتند و سوزاندند و تخريب کردند که مردم نسبت به اسلام آن بغض و عداوت را هميشه در دل داشته باشند. يکي از نقشه هاي آنها اشاعه ي فحشاست. يکي ديگر از نقشه هاي آنها تضعيف و تحريف دين است. به مسلمان ها القاء کنند که اين دين اسلام است که باعث عقب ماندگي شماست. شما اگر اين دين را نداشتيد چنين و چنان بوديد. به اين وسيله سعي مي کنند دين را در نظر متدينين تضعيف و تحريف کنند. عقب ماندگي شما به واسطه دين است. دين اسلام نسبت به زن ها نظر منفي دارد تا زنها را بدبين کنند. دين اسلام طرفدار اغنياست تا فقرا را به دين اسلام بدبين کنند. بالاخره دين افيون ملت هاست. از اين قبيل تعبيرات تا مردم اين دين را که جهاد دارد و خيزش و حرکت و شور دارد نسبت به اين بدبين شوند تا مبادا با تکيه به دين در برابر آنها قيام کنند. و همين طور کوبيدن علماء _چون علماء مناديان دين هستند_ سعي مي کنند که علماي بزرگ را بکوبند که مردم نسبت به آنها آن نظر و ارادتي را که دارند نداشته باشند. ديگر دوگانه برخورد کردن با مسائل است. مستکبرين هميشه منافقند. يعني هميشه يک جانبه گرايي دارند، برخورد دوگانه دارند. اينها نقشه هايي است که قرآن کريم براي مستکبرين ذکر کرده.خلاصه اين استکبار و استضعاف يک مسئله بسيار مهمي است و يکي از اقسام جهاد قيام است در برابر مستکبرين براي نجات مستضععفين. وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيرا.
 امام (رضوان الله عليه) ابعاد مختلفي دارند. در اينجا ما به عنوان يک فقيه به ايشان مي نگريم نه به عنوان يک سياستمدارو پايه گذار انقلاب. ايشان در صحيفه ي نور و در کتاب دفتر تبيان در چندين جا از آيات قرآن و اخبار و تاريخ اسلام همين مسائل را استنباط مي کند که کار و مبارزه و جهاد ما, جهاد مستضعفين در برابر مستکبرين است. ما براي نجات مستضعفين جهاد مي کنيم. بنابراين يکي از اقسام جهاد از نظر امام (رضوان الله عليه) که در اينجا کاربرد داشت همان مبارزه و جهاد مستضعفين در برابر مستکبرين است. حالا نمونه هايي. در صحيفه ي نور، جلد 21. صحيفه ي نور 22 جلد است که جلد 22 فهرست مطالب است و 21 جلد ديگر مطالب است.اين کتاب خيلي پر ارزش و راه گشا و تأثير گذار است. در جلد 21 صحيفه ي نور صفحه 86 به بعد مطالب زيادي دارند. اول اين را مي گويند: ملت عزيز ما که مبارزان حقيقي و راستين ارزش هاي اسلامي هستند به خوبي دريافتند که مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست. يعني اولين شرط مبارزه اين است که انسان رفاه طلب نباشد. آنهايي که تصور مي کنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه داري و رفاه طلبي منافات ندارد با الفباي مبارزه بيگانه اند. آنهايي که تصور مي کنند سرمايه داران و مرفهين بي درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مي شوند و به مبارزان مي پيوندند آب در هاون مي کوبند. امروز جهان تشنه ي فرهنگ اسلام ناب محمدي است. و مسلمانان در يک تشکيلات بزرگ اسلامي رونق و زرق و برق کاخ هاي سفيد و سرخ را از بين خواهند برد. امروز خميني آغوش و سينه ي خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت در برابر تمام توپ ها و موشک هاي دشمن باز کرده است و همچون عاشقان شهادت براي درک شهادت روزشماري مي کند. جنگ ما جنگ عقيده است. جغرافيا و مرز نمي شناسد. ما بايد در جنگ اعتقادي مان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم. ان شاء الله ملت بزرگ ايران با پشتيباني مادي و معنوي خود از انقلاب، سختي هاي جنگ را به شيريني شکست دشمنان خدا و نجات مستضعفين جبران خواهند کرد.
  در جاي جاي صحيفه ي نور اين مطلب تکرار شده که بنده فقط شما را راهنمايي مي کنم. جلد 21 صحيفه ي نور از صفحه ي 86 تا صفحه ي 90 در همين موضوع است. بنابراين مطلب براي ما خيلي روشن شد. ولي کلمات ايشان به اندازه اي زياد است که جلد 40 دفتر تبيان _که 50 جلد است_ اسمش استضعاف و استکبار است. از نشر آثار امام اين را بخوانيد. در دفتر تبيان جلد 40 در صفحه 127 مي فرمايند: ايران مبدأ و نقطه ي اول است و الگو براي همه ي ملت هاي مستضعف جهان است. ملت هاي ضعيف ببينند که ايران با دست خالي و قدرت ايمان و وحدت کلمه و تمسک به اسلام در مقابل قدرت هاي بزرگ ايستاد و آنها را شکست داد. ساير اقشار ملت ها به اين رمز اسلامي و ايمان اقتدا مي کنند و در تمام اقشار عالم مسلمين به پا خيزند و بلکه مستضعفين به پا خيزند. وعده ي الهي که مستضعفين را شامل است و مي فرمايد: ما منت بر مستضعفين مي گذاريم و آنها را امام مي کنيم. اين را بشنويد وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين آيه 5 سوره ي قصص سوره ي 28 قرآن کريم. امامت حق مستضعفين است، وراثت از مستضعفين است. مستکبرين غاصبند و بايد از ميدان خارج شوند. ما مستکبرين را از صحنه بيرون کرديم و به جاي آن مستضعفين را برقرار کرديم.
 خلاصه اين قسم اول از جهاد بود که به عرض محترم رسيد. اما قسم دوم قيام در برابر سلاطينِ ظالمين و جبارين. اين قسم دوم است که با قسم اول فرق دارد. قسم اول قيام در برابر مستکبرين براي نجات مستضعفين بود. ولي اين قيام در برابر سلاطين مستبد و استبدادگر است براي نجات ملت ها و مردم. در همين رابطه است قيام تحريم تنباکو، قيام مشروطه، کشته شدن شيخ فضل الله نوري، شهادت مدرس و امثال اينها. هيچ کدام از اينها با آن مباني که فقهاء گفتند تطبيق نمي شود. ولي ما اين طور که بحث مي کنيم تمام اين قيام ها، قيام ابوذر در برابر عثمان و امثال آن, قيام زيد، قيام شهداي فخ همه ي اينها با اين معيار دوم که عرض مي کنيم تطبيق مي شود که بعداً ان شاء الله به عرض مي رسانيم.