درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

88/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث جهاد که يک موضوع بسيار مهمي از معارف اسلامي است مسئله اي است که بايد آن را ايجاد کرد و اِعداد کرد, مقدماتش را فراهم کرد و هميشه اين مقدمات بايد در جامعه زنده و حاکم باشد. همان طور که خداوند در آيه 60 سوره انفال, سوره هشتم قرآن مجيد فرمود: وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ بنابراين جهاد مقدماتي دارد و اين مقدمات را بايستي کسي که ولي امر مسلمانان است فراهم کند. پيغمبر در زمان خودش, ائمه: در زمان خودشان و در زمان غيبت آن ها هم ولي که منصوب شده است. خلاصه بايستي مردم را اعداد و محيا کرد براي جهاد که يکي از آنها که عرض کرديم مسئله سبق و رمايه است که اين هم براي عموم مردم است که بايد سبق و رمايه حاکم باشد. ما در تعبيرات سبق و رمايه، خفّ و حافر و نصل داشتيمو آن خفّ و حافر مربوط به مراکب است. در آن زمان مرکب خفّ و حافر بوده است. اما مقصود مراکب بحري، مراکب فضايي و مراکب دريايي با پيچيدگي و وسعت تمام که الان وجود دارد مي باشد. بايد مسلمان ها _حتي ما طلبه ها، فرقي نمي کند_ همه بايستي هم با مراکب زمان و هم با تجهيزات رزمي زمان آشنا باشيم. مراکب در آن زمان را خفّ و حافر مي گفتند. ولي الان هم مراکب فضايي داريم که همه بايد به آن آشنا باشند، به کار گرفتن آنها را ياد داشته باشند، هم مراکب بحري با وسعت و تنوعي که دارد، هم مراکب فضايي با پيچيدگي که دارد، هم مراکب بري و زميني. اينها خفّ و حافر است. از طرفي هم نصل و تجهيزاتي که مربوط به مرکب نيست اما آن هم پيچيدگي و وسعت فراوان دارد و آشنا بودن به آنها به هر ترتيبي لازم است. ما مي خواهيم مسئله سبق و رمايه را و آنچه که به آن مربوط است را امروز تمام کنيم .
  در جلد 13 وسائل 20 جلدي چهار باب در سبق و رمايه بود. در اين چهار باب روايات متعددي است که پيغمبر خودشان ايجاد مي کردند مراکبي را و نظارت مي کردند که مسلمان ها در آن زمان مسابقه اي در خفّ و حافر در خيل، در چند جا هست <أجري الخيل> "أجري" معنايش اين است که پيغمبر خودشان نظارت مي کردند و ايجاد مي کردند و فراهم مي کردند که مسلمانها به سوارکاري با اسب آشنا شوند و مسابقه بگذارند. در بعضي از روايات است که پيغمبر از جانب خودش و کيسه خودش آن سبق و عِوَض را عنايت مي کردند. گاهي اين طور بود، ايجاد مي کردند و خودشان نظارت مي کردند براي اينکه سوارکاري را به طور کامل ياد بگيرند. در دو خبر است که پيغمبر خودشان نيز جزو سوارکاران بودند؛ به اين دليل که مردم فکر نکنند که پيغمبر با آن قوه الهيه کار مي کنند، بلکه با همان قوه بشريه است. در دو جا هم پيغمبر مسبوق شدند يعني دو نفر بر پيغمبر سبقت گرفتند؛ يکي اعرابي بود، در اين حديث است که بر پيغمبر سبقت گرفت و يکي ديگر زيد بود. خلاصه اينها را مطالعه بفرماييد. همين طور حضور پيدا مي کردند در تيراندازي. درباره اين هم چند روايت داريم که پيغمبر خودشان در مسابقات تيراندازي شرکت مي کردند و گاهي آن سبق را پيغمبر مي دادند. عنايت فراواني پيغمبر به رمي داشتند چون کاربرد و تأثير رمي از تأثير سوارکاري بيشتر است. مخصوصاً در زمان ما اين تجهيزات رزمي فراوان همه مربوط به رمي مي شود اين آيه هم وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ در اينجا پيغمبر قوه را گفتند: <الا انّ القوة هو الرمي>. در اين آيه شريفه که کلمه "قوه" به کار رفته يعني"الرمي". رباط الخيل هم که معلوم است. خبري است که در اين خبر درباره يک تير پيغمبر فرمودند که سه طائفه وارد بهشت مي شوند؛ براي تشويق و ترغيب. اين خبر در جلد 13 وسائل است. خبر قبيل در جلد 11 در باب 58 از ابواب جهاد عدو صفحه 107 بود < قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ارْكَبُوا وَ ارْمُوا> هم سوارکاري ياد بگيريد و هم تيراندازي. < وَ أَنْ تَرْمُوا أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ مِنْ أَنْ تَرْكَبُوا> رمي تأثير بيشتري دارد و در نزد پروردگار متعال رمي محبوب تر است < أَلَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُدْخِلُ بِالسَّهْمِ الْوَاحِدِ الثَّلَاثَةَ الْجَنَّةَ> خداوند با يک تير که در جهاد به کار برده مي شود سه نفر را وارد بهشت مي کند. اول < عَامِلَ الْخَشَبَةِ> کسي که آن تير را ساخته يعني کسي که روي تخته تراشکاري کرده و آن تير را ساخته. دوم < الْمُقَوِّيَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ> کسي که في سبيل الله آن تير را وسيله تقويت رزمندگان قرار داده آن را حمل و نقل کرده و در اختيار رزمندگان قرار داده. سوم < وَ الرَّامِيَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ> کسي که آن تير را به طرف دشمن پرتاب کرده است. در يک تير سه نفر را خداوند داخل بهشت مي کند اگر اين کار را في سبيل الله انجام دهند.
 خبر ديگر از اين چهار باب < عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ كَانَ يَحْضُرُ الرَّمْيَ وَ الرِّهَانَ> امام صادق خودشان حضور پيدا مي کردند در رمي و رهان که مربوط به خوف و حافر است و رمي هم مربوط به تيراندازي است. در تاريخ داريم که امام باقر و امام صادق در مسافرتشان به شام در زمان هشام بن عبدالملک وقتي وارد شدند يک ميداني بود براي تيراندازي. در آن زمان مهارت در تيراندازي فضيلت بزرگي محسوب مي شد. خلاصه وقتي که حضرت باقر وارد شدند هشام فکر مي کرد که ايشان با تير و تيراندازي آشنا نيستند و فقط با کتاب و مطالعه سر و کار دارند. به همين دليل تيري به حضرت داد تا تير را به هدف بزنند. به اين وسيله مي خواست که ايشان را از موقعيتشان پايين بياورد. حضرت اول قبول نمي کردند بعد قبول کردند و چند تير را دقيقاً به هدف زدند. همه اعتراف کردند که حضرت باقر چه قدر مهارت دارد. شما مي دانيد که در صحيفه سجاديه دعاي 27 که قبلاً بحث کرديم دعاي حضرت است درباره اهل ثغور (مرزداران) دعا چقدر مفصل است چه تعبيراتي دارد . با اينکه زمان، زمان بني اميه است ولي در عين حال امام سجاد براي اينکه به مردم بفهمانند که آمادگي و مهارت رزمي و مرزبانان چقدر فضيلت دارند آن دعا را فرمودند. خلاصه اين بحث سبق و رمايه يکي از بحثهاي مهمي است که اميدوارم که عمومي و عملي شود و همه حتي ما طلبه ها هم شرکت کنيم. بعد از اينکه اين بحث به اين ترتيب که گفتيم انجام شد فقهاي ما ديدند که تعبيراتي مانند < لَا سَبَقَ إِلَّا فِي خُفٍّ أَوْ حَافِرٍ أَوْ نَصْل> وجود دارد که نفي مي کند سَبق را يا سَبَق را جزء در سه چيز؛ يکي خفّ و حافر که مرکب است، يکي هم نصل که تير و شمشير و مانند اينها است. در زندگي بشر مسابقات فراواني وجود دارد اگر نباشد که غير از اين سه چيز هيچ مسابقه ديگري مشروع نباشد چه بايد کرد و از لحاظ فقهي حکم چيست؟ که به اين مناسبت به جاهاي ديگر رفته اند. يکي از جاهايي که تناسب داشته بحث قمار است.
 ما شک نداريم که قمار يک نوع مسابقه است با آلات مخصوصي و شکي نيست که حرام است. از اين جهت کتاباً، سنتاً و اجماعاً و اقوال فقها درباره قمار مطرح مي شود. کتاباً ادلِّ آيه بر اين، آيه 90 تا 92 از سوره مائده سوره پنجم قرآن کريم است يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ، إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ درباره اين آيه فقهاء ما و مفسرين گفتند: اين آيه از چهار جهت دلالت دارد بر تحريم. بعضي گفتند از شش جهت و بعضي تا ده جهت. علامه در منتهي تا ده جهت گفته است. رِجْسٌ اين يک دليل بر تحريم است. رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ اين دليل بر تحريم است. فَاجْتَنِبُوهُ دليل بر تحريم است. علما از اين کلمات استفاده هاي فراوان کردند. إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ، الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ که در محرمات است. يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ خلاصه گفتند که از اين دو آيه استفاده فراوان مي شود که در اين شکي نيست. الْمَيْسِرِ هم در سه جاي قرآن که دو جا در اين آيه است و يکي هم در سوره بقره الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما بنابراين کتاباً که شکي نيست. الْأَنْصابُ يعني آن بتهايي که براي پرستش نصب مي کردند يا قرباني هايي که براي بت ها کشته مي شد. الْأَزْلامُ آن تيرهاي گروبندي است.تيرهايي بود براي گروبندي و شرط بندي که به تفسير مراجعه مي کنيد که آن هم يک نوع برد و باخت بود. برد و باخت به هر عنوان باشد آيه دلالت دارد بر حرمتش. بعد رفتند سراغ روايات. اين روايات در جلد 12 وسائل 20 جلدي است. ابواب "ما يکتسب به" يعني مکاسب محرمه. در آنجا چند باب است. يک باب در اين است که ميسر و قمار حرام است. يک باب است که ميسر و قمار يک چيز است. و روايات فراواني در تشديد هستند. يک باب در تحريم شطرنج است. يک باب در تحريم حضور در جلسه نرد و شطرنج و ... است. 36 مرتبه کلمه ي شطرنج در اين خبرها با تشديد فراواني ذکر شده است. اين به خاطر اين است که در آن زمان خلفاء و سلاطين سر و کار بيشتري با شطرنج داشتند. شطرنج نه تنها يک قماربازي است بلکه در حد خودش يک هنري است. مهارت در آن يک هنري است. حالا هنر مثبت يا منفي! هنري است. اين روايات در جلد 12 وسائل است. ولي بنده ديگر نقل نمي کنم. در اينجا فقها بعد از توجه به آن روايات سبق و رمايه و بعد از توجه به آيات و روايات قمار يک بحث ديگر به وجود آوردند که آن بحث 4 جور تصور مي شود.
 يکي لهو به آلات قمار مع العِوَض. اينجا قدر متقين از تحريم است. آلات قمار، آلات مخصوصي است مثل نرد و ... و يکی از آنها در آن زمان شطرنج بوده. بحث اين است که اگر بازي کنند با آلات قمار مع رهن _رهن به همان عوض يا پول مي گويند_ برد و باخت در برابرش آن برنده از بازنده پول مي گيرد. اين شکي نيست که حرام است. معيار بردن در اينجا تقريباً شانس است. گاهي هم پول بالا مي اندازند شما مي گوييد شير و او مي گويد خط از اين قبيل بازيها زياد بوده. خلاصه اين شکي نيست که حرام است، عند العامة و الخاصة. اين قسم حرام است که بازي با آلات قمار مع عِوَضٍ في البين.
  دوم بازي با آلات قمار بدون رهن و عوض، شطرنج يا غير شطرنج براي سرگرمي. برنده و بازنده اي در بين است ولي شرط کردند که پولي در بين نباشد؛ اين را هم ما حرام مي دانيم، ولي سني ها اختلاف دارند؛ شافعي و امثال آن حلال مي دانند در <الفقه علي المذاهب الاربعة> ملاحظه کنيد که اقوال ذکر کرده آنها نوعاً شطرنج را بدون عِوَضٌ في البين حلال مي دانند؛ ولي ما مي گوييم با آلات قمار ولو بدون رهنٍ و عِوَضٍ حرام مي دانيم.
 سوم لعب (بازي کردن) بدون آلات قمار، اين چه طور است؟ مثلاً دو نفر مسابقه مي گذارند ولي آلات قمار در بين نيست اين دو صورت مي شود يکي بعوضٍ و يکي بلا عوضٍ اين چه طور است؟ مثلاً دو نفر در نوشتن که هر کدام خطش بهتر بود بازنده فلان مقدار پول به برنده بدهد گاهي اين گونه است و گاهي هم کمال و هنري در بين نيست مثلاً اگر کسي اين کتاب را نصف شب روي کوه خضر قرار دهد اين مقدار پول به او مي دهيم و ... اين را هم که برد و باخت همراه با عوض در بين است ولي با آلات قمار نيست. فقهاء ما حرام مي دانند. هم آيت الله خوئي در مصباح الفقاهه و هم امام (رضوان الله عليه) در مکاسب محرمه، ولي دلائلشان فرق دارد. البته عوض در اينجا منظور اين است که مثل سبق و رمايه عقد منعقد کنند.
 چهارم اين است که مسابقه اي است و ليکن بدون عِوضٍ اين را هم حتي در کلمات علامه در تذکره، شيخ طوسي در خلاف و امثال اينها حرام مي دانند. حال دو_سه مطلب را عرض کنم. مطلب اول راجع به شطرنج، امام (رضوان الله تعالي عليه) که فرمودند شطرنج اشکالي ندارد اگر عوضي در ميان نباشد. نظرشان اين بود که بعضي از چيزها در زماني آلات قمار بودند, عرف هر زماني ميزان و ملاک است, ولي در زمان ما از حالت قمار بودن خارج شده است. چون يک کار و ورزش فکري مي باشد و در ضمن هنر هم است. بنده در کتاب دانش عصر فضا درباره اعداد و ارقام که بحث کردم مطلبي را نوشتم و آن اين است که کسي که شطرنج را اختراع کرد اين را از هندوستان پيش انوشيروان آورد وقتي که آن را نشان داد که اين يک بازي است به اين شکل و 64 خانه دارد و چند مهره است و گردش دادن مهره ها در اين خانه ها بازنده و برنده دارد و اين يک هنري است و مهارت مي خواهد, انوشيروان خيلي خوشش آمد و گفت در مقابل اين از من چه هديه اي مي خواهي؟ گفت که يک گندم به خانه اول بگذاريد به خانه دوم دو تا به خانه سوم چهارتا، چهارم هشت تا. اين 64 خانه را به اين ترتيب بگردانيد و حاصلش را به من بدهيد. انوشيروان گفت که خوب يک گوني گندم به اين بدهيد اين گفت خوب حساب کنيد حساب کردند ديدند که اگر تمام گندم روي زمين را در تمام طول سال بدهد کافي نيست. اين قدر رقم بالاست. انوشيروان گفت: که اين حرف دوم شما از اختراع شطرنج بالاتر است. چون کسي فکر نکرده گمان مي کند که اين رقم کم است ولي وقتي که حساب مي کند مي بيند که اين رقم بالاست. خلاصه امام (رضوان الله عليه) نظرشان اين بود که در اين زمان شطرنج از حالت قمار بودن خارج شده و در هر زمان در اين که چيزي آلت قمار است يا نه، عرف آن زمان حاکم است. بعد به خدمت ايشان نوشتند که اين را که شما نوشته ايد يک حرف تازه اي است. ايشان فرمودند که آيت الله خوانساري هم يک اين چنين حرفي دارند. آيت الله احمد خوانساري وقتي که بنده به قم آمدم مدتي هم در درس ايشان شرکت کردم. ايشان از نظر سن در رديف آقاي بروجردي بودند و از نظر فقاهت هم بسيار بالا بودند بعد به امر آيت الله بروجردي با تواضعي که داشتند به تهران رفتند و در مسجد آقا سيد عزيز الله نماز مي خواندند و در آنجا درس هم مي گفتند. بنده گاهي که به تهران مي رفتم در آنجا هم شرکت مي کردم. فقيه بسيار دقيق و بزرگواري بودند. کلام ايشان را من در اينجا نوشتم. ايشان مختصر محقق را شرح کرده اند که 5 جلد است به نام کتاب "جامع المدارک" که با همان دقت و مهارت خودشان. در کتاب جامع المدارک جلد سوم صفحه 27 ايشان دارند که درباره بعضي از چيزها که زماني آلت قمار بودند ولي در زمان هاي ديگر از آلت قمار خارج شدند مثل زمان ما از جمله شطرنج. ايشان بحث مي کنند چند روايت ذکر مي کنند و رد مي کنند؛ خلاصه ايشان مي گويند که شطرنج از آلت قمار بودن در زمان ما خارج شده، پس آلت قمار نيست مثل ساير چيزها که آلت قمار نباشند و افراد مشغول باشند؛ البته بدون عوض في البين.
  بحث ديگر اين است که صاحب جواهر (رحمة الله عليه) در جلد 28 که بحث سبق و رمايه آنجاست فرمودند که قسم سوم و چهارم حلال است. حتي قسم سوم که عوض در بين است. چرا؟ ايشان مي گويند که ممکن است که ما از اخبار استفاده کنيم. چند مورد ذکر کردند؛ يکي درباره حسنين که بحث مصارعه را ذکر کرده است. کشتي گرفتن امام حسن و امام حسين. گفته که کشتي گرفتن مسابقه است حالا عوضي هم در بين نباشد معلوم است ديگر مسابقه است. عوضي هم اگر در بين باشد بحث قلاده را پيش کشيدند. قلاده اي که حضرت زهرا گردن بند خودشان را به عنوان عوض دادند. اين بزرگواران دو مسابقه گذاشتند يکي در خط و يکي هم در کشتي گرفتن. در آن خط مسئله قلاده را ذکر کرده است. از اين جهت گفتند که قسم سوم و چهارم اگر در برابر يک شايستگي و هنري ومهارتي باشد اشکالي ندارد که عوضي در بين باشد. گفتند اگر بگوييم سبق و رمايه هم نيست خودش يک معامله است هيچ چيز که نباشد يک جايزه است. امروز که اين همه جايزه در مسابقات فوتبال و غير فوتبال است هيچ اشکالي ندارد. به خاطر اين که اين سبق و رمايه و عقد بين اين و آن نيست به آن ترتيب، بلکه اين يک جايزه است که وعده مي دهند که بياييد اين مسابقات را انجام دهيد وبه هر کس که برنده شد جايزه اي بدهند. مثلاٌ نهج البلاغه را حفظ کنيد، قرآن را حفظ کنيد کارهاي مثبت خيلي زياد است که در زندگي بشر اثر دارد که اگر بخواهيم براي اينها مسابقه اي ذکر کنيم فروان است.
  در مناقب ابن شهر آشوب جلد دوم صفحه 20 است که پيغمبر روزي فرمودند هر کس که دو رکعت نماز بخواند و در نمازش حواسش از اول تا آخر به غير خدا نباشد من يکي از اين شترها را به او مي دهم. چند مرتبه فرمودند اما هيچ کس غير از امير المؤمنين داوطلب نشد (در مرتبه سوم) حضرت ا مير المؤمنين وضو گرفتند و دو رکعت نماز خواندند. معلوم است که مرد اين ميدان فقط بايد امير المؤمنين باشد. نماز را که به آخر رساندند پيغمبر فرمودند که در آخر نماز فکر شما رفت که کداميک از اين شترها چاق تر است جبرئيل امين آمد و گفت که خداوند فرمودند هر دو شتر را به ايشان بده. چون فکرشان رفت که کدام چاق تر است که در راه خدا بدهند. اين در چند جا است بحار الانوار جلد دوم صفحه 612، بحار الانوار جلد 36 صفحه 161، تفسير برهان جلد هفتم طبع جديد صفحه 304.
  ما سه جور مسابقه داريم؛ يکي اين که فقط شانس حاکم است که آن را شارع قبول ندارد و حرام است. دوم اين که آلت قمار در کار نيست ولي يک کار سفهي حساب مي شود مانند اين که اگر کسي اين کتاب را بر قله کوه خضر ببرد لا تأکلوا اموالکم بينکم بالباطل اينها هم صحيح نيست. اما قسم سوم که کاري باشد با فضيلت و هنري باشد مثلاً کسي قرآن حفظ کند يا نهج البلاغه را حفظ کند و کار مثبتي باشد براي اينها قرار دادن جوايز اشکالي ندارد و اين روايات هم محمول به همانجا است. اين بحث مربوط به سبق ورمايه با توفيق پروردگار متعال.