درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث ما درباره اخبار و روایات باب سیزدهم از ابواب جهاد عدو می باشد اخبار این باب دستاویزی شده است برای بسیاری که فکر می کنند قبل از ظهور حضزت مهدی (عح) هر قیامی بی خود و محکوم به شکست و بی نتیجه می باشد. که امام رضوان الله علیه هم بارها در تذکرات خودشان چون آن موقع هم برخی با استناد به این اخبار نق نق می زدند و فکر می کردند که کار به نتیجه نمی رسد . این که لازمه روایات باب سیزدهم با دقت مورد توجه قرار بگیرد و جواب داده شود. یکی از مسائل بسیار مهم مربوط به این موضوع این است که امام جعفر صادق علیه السلام با یک مشکلی مواجه بوده اند. این اخبار هم ارتباط با همون مشکل دارد و آن این که بنی الحسین فرزندان امام حسین علیه السلام بعد از این که دولت بنی امیه سقوط کرد& بنی عباس در تلاش بودند که خلافت و سلطنت را قبضه کنند. بنی الحسین در تلاش بودند که نگذترند آن ها به میدان بیایند و خلافت و سلطنت را قبضه کنند بلکه این ها خلافت و سلطنت را به طرف اهل بیت جلب کنند. این درگیری بین بنی الحسین و بنی عباس درگیری شدیدی بود. مردم مسلمانان از بنی امیه متنفر بودند و همین مردم هم همت کردند و سلطنت بنی امیه را سرنگون کردند خلاصه دو مطلب تاریخی است که بین دو جبهه درگیری وجود داشته، بسیار شدید بنی امیه هم منفور بودند به طوری که مردم در سرنگونی آن ها همت کردند، سرنگون شدند، حتی مردم رفتند و قبرهای آن ها را شکافتند، قبرهای سلاطین بنی امیه را می شکافتند و اگر چیزی پیدا می کردند می سوزاندند، خلاصه شدت تنفر از بنی امیه معلوم بود. اما حالا بعد از سقوط این رژیم چه کسی سر کار بیاید این جا مردم میل به اهل بیت داشتند مردم مسلمان. اما بنی عباس هم موج سواری می کردند خلاصه این توجه بنی عباس اهل بیت، ما فرزندان عباسیم و عباس هم عموی پیغمبر می باشد می خواستند از این که مردم توجه به اهل بیت دارند این ها هم به نام اهل بیت توجه مردم را به طرف خودشان جلب کنند از طرفی هم بنی الحسین سعی داشتند مردم را به طرف خودشان جلب کنند. در این بین امام صادق علیه السلام عقیده شان این بود که قیام ایشان قیام فرهنگی باشد نه قیام با سیف. ایشان قیام فرهنگی را لازم تر می دانستند ولی بنی الحسین سعی می کردند که امام صادق را نیز با خودشان هم دست کنند که اون هم در جبهه این ها شرکت داشته باشد چون می دانستند که امام صادق علیه السلام بالاخره قرآنی، متدین و متعهد بودند به فضیلت و عظمت امام علیه السلام معترف بودند و او را امام خود می دانستند این ها سعی می کردند (بنی الحسین) که امام را به جبهه خودشان ملحق کنند که دیروز ما خبر دوم را از باب نهم خواندیم که عمر بن عبید عتزلی با جمعی خدمت امام صادق آمدند و گفتند ما با عبد الله بیعت کردیم و فرزندان عبد الله چنین هستند و چنان که امام صادق به آن ها ملحق بشه که حضرت قبول نکردند. در اینجا بحث جهاد با تاریخ خیلی مربوطه. روایات اهل بیت علیه السلام ابن عبد الله که بعدا توضیح می دهیم این تقریبا سرگروه بنی الحسین بود، عبد الله پسر حسین .... است، حسین .... هم فرزند امام حسن علیه السلام بود مادرش هم دختر سید الشهدا به نام فاطمه می باشد این که عبد الله محض می گفتند خب موقعیت عظیمی داشت هم باسواد بود و هم متدین بود و هم زاهد بود و عابد بود و چنین و چنان بود این چند تا پسر دارد، این پسرهایش خیلی مهمند یمی محمد نفس زکیه می گفتند این ادعایی داشته که مهدی این است در میان مردم چون بلکه مردم مسلمان می دانستند که مهدی قیام خواهد کرد او به نام مهدی تقریبا خودش را جا می زد. پدرش هم او را به نام مهدی صدا می زد. این محمد، این در مدینه قیام کرد علیه منصور و کشته شد، محمد نفس زکیه به او می گفتند. ولی کشتنش، شهامتش، شجاعتش این ها خیلی مهمه. در اون قصیده دعبل که چند تا قبر نام برده قبر همین هاست که نجوم السموات بارض فلات این فرزندان امام حسن هستند که در جاهای متعدد آمده است اون وقتی که لشکر زیادی داشت اما موقعی که حس کرد شکست می خورد سعی کرد که یک طوماری بود در آن طومار نام کسانی که با او همکار داشتند، اونجا نوشته بود. این فکر کرد اگر من کشته شوم و آن طومار به دست بنی عباس بیفته اون افراد را شکنجه خواهد داد، اذیت خواهد کرد و خواهد کشت این بود که سعی کرد و آن طومار را سوزاند بعد از سوزاندن گفت الان ... لی الموت الان دیگر برای من شهادت چیزی نیست و شهید شد. برادری دارد به نام ابراهیم او در بصره قیام کرد علیه منصور او در بصره قیام کرد علیه منصور خب آن هم خیلی شجاع بود کارش خیلی مهم بود او هم در بصره به شهادت رسید خب او پنج تا پسر دارد که هر 5 تای آن ها در تاریخ جایگاه مهمی دارند یکی از آن ها یحیی است صاحب الدیلم یحیی آمد در گیلان دیلم امروز می گوییم گیلان . مازندران و گیلان. آن وقت ها به گیلان می گفتند دیلم رشت و آن طرف یحیی آمد و در آن جه قیام کرد اما این قیام قدری به تاخیر افتاد زمان هارون الرشید قیام کرد یحیی صاحب الدیلم این ها مطالبی هست که هم در مقاتل الطالبین آمده کتاب بسیار مهمی است مال ابو الفرج اصفهانی این قیام های علویون و سادات و طالبین را نوشته است یحیی صاحب الدیلم در گیلان قیام کرد اما زمان هارون الرشید بود به طوری قیامش مهم بود که خب ایرانی ها از اول به اهل بیت علیهم السلام علاقه مند هستند به طوری قیام او مهم بود که هارون الرشید خیلی احساس وحشت کرد بالاخره نقشه ای کشید با نقشه فراوان به یحیی امان داد جنگ را متوقف کند بعد از این که به یحیی امان داده شد یحیی آمد به بغداد هارون الرشید خیلی احترام کرد، استقبال کرد و غیره بعدا یمک نقشه ای کشید که آن امان نامه را به هم بزمد بالاخره با یک ترفندی امان نامه را به هم زد و یحیی را دستگیر کرد و زندانی نمود و در زندان او را کشت این یحیی صاحب الدیلم می باشد که هارون الرشید او را کشت. سه تا پسر شد محمد، ابراهیم، یحیی یک پسر دیگر به نام ادریس می بادش ادریس هم در جنگ با محمد و ابراهیم بوده امتا فرار کرده و از جبهه جنگ رفت او رفت به طرف مغرب به مصر و به طرف مراکش و تونس و آن جاها او هم در ان جا چون هر کدام از این ها به جایی که می رسیدند اولا به اندازه ای فصیح و بلیغ و با سواد بودند و خطیب بودند و این ها به علاوه مردم این ها را به عنوان اهل بیت به عظمت می شناختند آن جا یک لشکری فراهم کرد بسیار مهم که بیاید و حمله کند به بغداد و هارون را از میان بردارد بالاخره هارون باز نقشه ای کشید و یک نفر را به آن دیار فرستاد او را در آن جا مسموم کرد و ادریس نیز در آن جا شهید شد. این ها پسران عبد الله محض هستند پنجم پسری دارد به نام سلیمان، سلیمان بن عبد الله این سلیمان در جریان شهید ..... همراه حسین بود حسین شهید ..... هم، این ها هم بنی الحسن هستند آن یک قیام دیگری است الان اگر به مکه مشرف شده اید آن وقت ها فغ در جایی در 6 کیلومتری مکه بود الان مکه چون بزرگ شده فغ داخل در مکه می باشد به تنعیم که یکی از میقات ها می باشد نزدیک است آن جا الآن زیارت گاه است و بنده هم چون مشرف شده ام به فغ پیغمبر صلی الله علیه و آله از شهدای فغ تمجید کرد سر کرده این ها حسین ثانی است که نسب او به امام جعفر بر می گردد این ها از طرف مادر به امام حسین می رسیدند ولی از طرف پدر هم آن ها بنی الحسن می باشند حسین شهید فغ است و آن زمان هادی جریان فغ به وجود آمده منصور دوانیقی اول ابوالعباس سفاح بعد دوم منصور و سوم هادی چهارم هارون می باشد جریان فغ در زمان هادی واقع شد پیغمبر صلی الله علیه و آله تمجید کرد از شهدای فغ امام صادق که ان جا می رسیدند پیاده می شدند و به مکه می رفت نماز می خواندند، زیارت می کردند شهدای فغ هم مقام خیلی بالایی دارند امام صادق علیه السلام فرمودند بعد از جریان کربلا برای ما هیچ جریانی شدیدتر از جریان شهدای فغ نیست این ها نیز بنی الحسن می باشند سلیمان پسر حسن مثنی جزء شهدای فغ می باشد منظور این است که پسرهای عبد الله است این ها فرزندان عبد الله هستند خود عبد الله نیز پسر حسن مثنی می باشد عبد الله هم جزء کسانی است که دیروز گفتم در زندان منصور تقریبا 20 نفر از بنی الحسن را زندانی کرد در آن زندان تنگ و تاریک که دیروز گفتم عبد الله جزء شهدای آن زندان است این ها بنی الحسن می باشند این ها در مقابل امام صادق علیه السلام مشکل این بود اصرار می کردند که امام صادق هم با آن ها همکاری نماید در قیام ها و امام صادق علیه السلام قیام به سیف را برای خود وظیفه نمی دانستند که قیام فرهنگی انجام داد این یکی از مشکلات زمان امام علیه السلام بود ولی درعین حال باید توجه داشته باشیم که امام صادق علیه السلام وقتی جریان این ها را می شنید اشک می ریخت گاهی به آن ها نامه می نوشت چون قیام این ها برای شکستن هیمنه بنی عباس موثر بود برای این که مردم راه شهادت را فراموش نکنند این پرچم شهادت همیشه در اهتزاز باشد چراغ شهادت همیشه روشن باشد این ها را اهل بیت تقویت کردند ولی شرکت با این ها را صلاح نمی دانستند حتی آن وقتی که حسین شهید فغ قیام کرد خیلی قیام شجاعانه با همراهام خودش در مدینه فرستاد سراغ امام موسی کاظم علیه السلام چون آن زمان امام صادق علیه السلام از دنیا رفته بودند در سال 169 بوده فرستاد سراغ امام موسی کاظم علیه السلام و امام آمدند حسین هم بسیار مرد بزرگی بود گفت شما با ما همکاری کنید ما قیام کردین علیه بنی عباس ندیدید که منصور چه کارها کرد چون منصور امام صادق علیه السلام را شهید کرده بود آن ها این چنین هستند به نام اهل بیت موج سواری کردند و خلافت را قبضه کردند و این ها ظلم می کنند و با ما دشمن هستند منصور که بغداد را ساخت در ساختن آن تمام دیوارها و ستون بر پیکر علویین کشته ساخته است خیلی منصور کشت روزی می گفت قتلت الفا و بقی سیدهم من هزار تا از سادات را کشتم ولی امام جعفر صادق علیه السلام مانده است مثل استخوان در گلوی من است تا بالاخره امام صادق را نیز شهید کرد فرستاد حسین شهید فغ امام موسی کاظم علیه السلام آمد گفت که شما با ما شرکت کنید در این قیام علیه بنی عباس امام علیه السلام فرمودند که شما پدر من امام صادق علیه السلام را چقدر اصرار کردید شرکت نکرد من هم همین طور می باشم من قیام به سیف را الآن بی نتیجه می دانم هر چیزی موقعی دارد خوب این معلوم است که بالاخره قیام به سیف امام حسن علیه السلام قیام نکرد امام حسین علیه السلام قیام کرد ائمه علیه السلام مقتضیات زمان را در نظر می گرفتند الاآن بحث ما در این است که یکی از مشکلات امام صادق علیه السلام این بنی الحسن بود به این ترتیب آن ها می خواستند که حضرت شخصا با آن ها شرکت داشته باشد حضرت هم این را قبول نمی کرد و سلاح نمی دانست این روایات نه همه این ها را مقداری می خوانیم که نظری به این جهت دارند، روایت اول را خواندیم روایت اول صحیح علی بن قاسم بود در این روایت امام صادق علیه السلام به اصحابش می گوید فعلا قیام نکنید و بعد آن ها می گویند که زید چگونه قیام کرد زمان امیه شما هم قیام کنید حضرت می فرمایند زید با این قیام فعلی فرق دارد آن جا زید دعوت می کرد مردم را به ..... من آل محمد منظور او ما بودیم. زید برای خود دعوت نمی کرد که بخواهد خلافت و حکومت را قبضه نماید ولی الآن بنی الحسن ما را قبول ندارند و برای خودشان دست و پا می زنند، یستفاد از این حدیث که موجود بوده، قیام اگر قیام، باشد برای دعوت به نفس و خود قائم هم صلاحیت نداشته باشد این را ائمه باطل می دانستند ولی اگر قیام باشد برای دعوت به امام یا قائم مقام امام که حکومت اسلامی باشد آن را جایز می دانستند مال زید اونجوری بود. امام گفتند زید با عبد الله و فرزندان عبد الله فرق داره زید اگر غالب می شد سلطنت را به ما واگذار می کرد ولی اگر این ها غالب باشند به ما نمی دهند آن ها مستقلا برای خودشان می خواهند این بود که از صحیحه قیس چند مطلب استفاده می شود اول این که قیام اگر دعوت به حق باشد و دعوت برای این باشد که سپرده شود مقام و موقعیت به اهل، که اهل هم یا امام معصوم یا قائم مقام معصوم اشکالی ندارد این جور قیام ها و در هر زمانی این گونه می باشد. ما قبلا گفتیم که جهاد بایستی به معصوم یا قائم مقام معصوم باشد که فقیه هم همان مقام را دارد. دوم این که امام صادق علیه السلام به زید حضرت باقر هم فرمودند، حضرت سجاد هم فرمودند که تو کشته می شوی و به دار آویخته می شوی باید توجه داشت که علم به شهادت مانع از جهاد نمی باشد ممکن است کسی فکر کند، اگر کسی بداند، که برود کشته می شود نباید برود. نه خیر این چنین نیست. خیلی جاها داریم به این که میثم تمار می دانست کشته می شود قیام کرد، حجر بن عدی می دانست کشته می شود. حتی میثم تمار در آن درختی که به دار آویخته شد آن درخت را آبیاری می کرد به این که منتظر بود که به شهادت برسد. بله زید می دانست که کشته می شود ولی خب قیام کرد، سید الشهدا علیه السلام نیز می دانست. خلاصه این علم به این که کسی بداند که اگر قیام کند کشته می شود فقط قیام باید اثر داشته باشد مشروعیت قیام به این است که یا قیام امر معصوم باشد یا کسی که قائم مقام او باشد این مشروعیت قیام. ولی علم به کشته شدن هیچ وقت مانع از انجام وظیفه نمی شود. در این صحیحه اول مطالب خیلی زیادی داشت ازش استفاده می شد که خواندیم حالا می رسیم به خبر دوم این باب این اخبار باب سیزدهم را ما باید بررسی کنیم، دیروز یک مطلبی را از عبد الله نقل می کردیم نصف و نیمه ماند گفتیم، که در روضه کافی است جلد 8 صفحه 363. روضه کافی جلد 8 صفحه 363 بحار جلد 7 صفحه 275 در تاریخ امام صادق علیه السلام باب 31 در بحار حدیث پانزدهم باب این را رای نمونه خواندیم نصف کاره ماند معقب می گوید که عبد الله محض همان که گفتم، پدر ان شهدا، من را فرستاد سراغ امام صادق علیه السلام گفت از طرف من این پیام را به امام علیه السلام برسان و این عبد الله کنیه اش ابو محمد می باشد. برو به ایشان بگو که ابو محمد می گوید اشجع منک، من از تو شجاع ترم و انا اسخن منک از تئ سخاوتمندتر هستم و انا اعلم منک این پیغام ها را به امام صادق برسان پس او باید بیاید و از من تبعیت کند و ما هم که در این قیام داریم جزء جبهه ما باشد چرا رفته آنجا مستقلا و جدا و به ما ملحق نمی شود. این پیام را وقتی به امام علیه السلام رساند امام فرمود اما الشجاعه به فوالله کانک موقفٌ. تا به حال موقفی پیش نیامده که یعرف به جنبک عن شجاعتک تا ببینیم راست می گویی در میدان جنگ معلوم می شود ..... به کسی نمی شود گفت که شجاع هستی. تا به حال چیزی به وجود نیامده اما السخاء سخاوت کسی که داشته باشد، از جهت شروع اخذ کند در حق خودش هم خرج نماید این هم تا به حال پیش نیامده. اما علم که می گویی از من باسئادتر هستی فقد اعتق ابوک علی بن ابیطال الف مملوک گفت پدر تو علی بن ابی طالب هزار مملوک را آزاد کرد. حضرت امیر علیه السلام من ...... اعتق الف مملوک بعد فمّ خمسة منهم گفت از این هزار نفر پنج نف، خواست علم او را امتحان کند. پنج تای آن را رای ما نام ببر. اگر تو عالم هستی پنج تای ان ها را بگو خب این پیام که برگشت سراغ عبد الله گفت که امام صادق این طور می گویند اقلا پنج نفر از ان هزار نفر را نام ببر گفت برگرد یک پیغام از طرف من به امام برسان چه بگویم ، گفت که عبد الله می گوید انت رجل صحفی، گفت تو آدم اهل مطالعه هستی، اسم ها را در نظر داری ما اهل مطالعه نیستیم ما اهل جنگ و جهاد هستیم اهل مبارزه هستیم یقول لک انت رجل صحفی تو اهل کتابی اهل مطالعه هستی این اسامی را ممکن است همه را حفظ باشی و مراجعه کنی و بگویی و ما نمی دانیم، اهل مطالعه نیستیم بلکه ما مرد میدان مبارزه هستیم ابی عبد الله علیه السلام گفت که پس این جواب ما را نیز به ایشان برسان بله من صحفی هستم ولی صحف ابراهیم و موسی و عیسی همه پیش من است، کتاب ها انبیاء. ورث عن آبائه علیه السلام همه این کتب را از آباء خود به ارث برده ام و علامت چون دو چیز ...... می باشد برای امامت یکی تصریح امام سابق به امام لاحق یا پیغمبر این ها همه در اصول کافی می باشد. عن نص بابی داره به نام نص امام باقر، امام صادق، دوم این که دو چیز را همراه داشته باشد یکی ودایع انبیاء، ودایع انبیاء الان در محضر امام عصر (عج) می باشد ودایع انبیا مثل عصای موسی و غیره نزد امام زمان (عج) می باشد، یکی ودایع انبیاء را داشته باشد، دوم این که سلاح انبیاء را داشته باشد، و سلاح ائمه چون اسلام هیچ گاه دین را جدا از جهاد نمی داند. پیغمبران و ائمه علیه السلام علم و جهاد را دارند این یک مسئله بسیار مهمی است الآن مسلمانان طوری شده اند، جهاد را از زندگی انسان جدا کرده اند، ما الآن قبل از انقلاب یادتان باشد، قبل از انقلاب هر وقت می خواستند شهید بخوانند در نظر مردم شهید باید به کربلا برود، کربلا، غیر از شهدای کربلا دیگر نام شهید برده نمی شد فکر می کردند که شهادت مال جریان کربلاست. این انقلاب راه شهادت را به روی شهادت طلبان و آرزومندان و مشتاقان شهادت باز کرد، شهادت و جهاد با علم و ودایع انبیاء این ها علامت امامت هستند، امام صادق فرمودند بله درست است من صحفی ام، ولی نه صحفی به این معنی که اهل مطالعه هستم اهل مطالعه در دنیا زیادند، صحفی ام چون صحف ابراهیم و موسی و عیسی و همه پیامبران در نزد من است. خب بالاخره ما زیاد نمی خواهیم این موضوع را بحث کنیم، ما این ها را که عرض کردیم، فقط به خاطر این بود که این صحیحه عیسی بن قاسم را توضیح داده باشیم. حال می رویم سراغ خبرهای بعد ای، خبر اول باب بود انا خبر دوم: خبر دوم باب این است، یستفاد از خبر اول هر قیام و هر جهادی که برای دعوت به حق باشد و دعوت به امام معصوم باشد یا کسی که قائم مقام او باشد، مشروع زیرا این چنین بود ولی عبدالله و فرزندانش این چنین نیستند، مطلب دوم، امام صادق می گوید به این که، شما چون برای این که عبد الله و فرزندان او قیان کردند برای خودشان، با بودن یک امام معصوم مثل امام صادق علیه السلام، به او ملحق نشوید، اعتنا نکنید قیاس نکنید قیام عبد الله و فرزندانش را با قیام زید، این خبر اول بود. خبر اول ..... بر سکون و سکوت در برابر ظلم و ستم و حکومت ها، ..... بر این که قیام ها جایز می باشد به شرط این که یه ولی فقیهی یک امامی در رأس آن قیام باشد. بنابراین خبر اول بحث اش تا اندازه ای که لازم بود انجام شد. در آخرش مرآة العقول، چون این روایت در کافی هم هست مرآة العقول شرح کافی است. اصولا و فروعا، بسیار کتاب خوبی است. مرآة العقول در این جا داره ذیل حدیث شاید اشاره باشد به قیام حضرت مهدی علیه السلام ما هم حالا با ذیل کاری نداریم اون مقداری که لازم بود در حدیث ما اشاره کردیم. حالا برویم سراغ خبر دوم و عنه عن ابیه یعنی محمد بن یعقوب کلینی عن ابیه عن حماد بن عیسی عن ربعی حدیث باز هم سندا خوبه. ربعی هم ثقه می باشد تا این جا حدیث خوبه، اما رفعه، رفعه می شود مرسل، هر حدیث مرفوعی مرسل می باشد. یک راوی ..... اسم کسی را نبرد بگوید رفعه ای فلان حدیث می شود مرسل یکی از مرفوع ها را شاید یادتان باشد در رسائل خواندیم که شیخ انصاری نقل می کند مرفوعه ای از رفعه ای زرارة یأتی عنکم خبران یتعارضان ....... این صاحب ....... یکی از علمای متأخر رفعه ای زرارة، معلوم می شود مرسل می باشد، هر وقت در حدیث مرسل یا یا مرفوعا یا رفع به کار برده شد، این علامت ارسال می باشد، این جا هم این طوری می باشد. این ربعی رفعه معلوم نیست چه کسی بوده است. معلوم نیست، چون ربعی طبقه پنجم می باشد، طبقه پنج تقریبا با حماد هم عصر می باشد اما از امام سجاد نقل می کند راویان امام سجاد نوعا طبقه چهار هستند یا سه، مثلا زرارة طبقه چهار می باشد با امام صادق علیه السلام هم عصر می باشد رفعه عن علی بن الحسین تنها اشکال این خبر این است که مرسل می باشد، چون معلوم نیست که واسطه بین ربعی و امام سجاد علیه السلام چه کسی می باشد، مرسل می باشد و خبری هم که مرسل می باشد حجة نمی باشد و این اولین اشکال به خبر می باشد. این خبرها را هم می خوانیم و بررسی می کنیم. حالا ما خبر دوم را می خوانیم این خبر دوم یک اشکالش این است که خبر مرسل می باشد چون رفعه، قال والله لا یخرج احد منا قبل خروج المهدی (عج) الا کان مثله کمثل فرج ...... قبل ان یستوی جناحان فاخذه الصبیان فعبثوا به. از امام سجاد علیه السلام نقل می کند قسم می خورد هیچ یک از ما اهل بیت خروج نمی کنیم قبل خروج مهدی علیه السلام الا اینکه مثلش مثل مثل جوجه ای می باشد که، کمثل فرخ، فرخ یعنی جوجه طار من وکره جوجه ای که از لانه خودش پرواز کرده قبل ان یستوی جناحان قبل این که پر و بالش مرتب گردد خب چنین جوجه ای که حرکت کند از لانه اش قبل این که برداشته باشد برای پرواز بچه ها آن جوجه را می گویند فعبثوا به و با آن بازی می کنند، این متن حدیث می باشد یک دفعه دیگر بخوانم و الله لا یخرج احد منا قبل خروج المهدی علیه السلام الا کان مثله کمثل فرخ طار من کره قبل ان یستوی جناحان فاخذه الصبیان فعبثوا به دلالت دارد به این که قبل از خروج مهدی علیه السلام هر کس قیام کند سرنوشتش این می باشد. حالا به خاطر بسپارید تا فردا ان شاء الله