درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث در اين بود که در جهاد ابتدايي آيا وجوبش مشروط است به وجود امام معصوم عليه السلام و نائب خاص او يا اينکه در زمان غيبت ، فقها به واسطه نيابت عام مي توانند به جهاد ابتدايي قيام کنند ، چند سطر از جواهر را مي خوانيم که ايشان چه نتيجه اي گرفتند بالاخره صاحب جواهر در جلد 21 صفحه 13 بعد از اينکه ادعاي اجماع کرده است به قسمين براي اينکه وجوب جهاد مشروط به وجود امام يا نائب خاص امام است نائب خاص يعني کسي که منصوب براي جهاد است يا اعم از جهاد و غير آن . ولي هر چه هست نائب خاص است نه نائب عام که فقهاي زمان غيبت باشد بعد از ذکر اجماع و بعد از اينکه روايات را که 10 مورد بود خوانديم در باب دوازده در صفحه 32 جلد 11 وسائل 20 جلدي شروع مي شد خلاصه ايشان بعد از ذکر روايات گفته {الي غير ذلک الخصوص التي مقتضاها کصريح الفتاوي عدم مشروعية الجهاد مع الجائر و غيره} مي گويد از نصوصي که گفتيم مقتضاي نصوص آن است و همين طور فتاوي صريحا که جهاد ابتدايي در زمان غيبت جايز نيست چه جائر باشد چه غير جائر ، فرمانده يا آن امام چه جائر و چه غير جائر باشد {بل في المسالک و غيرها عدم الاکتفاء بنائب الغيبة} بلکه در مسالک و غير آن است که به نائب غيبت يعني فقيه در زمان غيبت نمي شود اکتفا کرد {........ لا يجوز له تولي} پس نائب غيبت يا فقيه در زمان غيبت نمي تواند تولي ، مباشرت کند به جهاد {بل في الرياض نفي العلم الخلاف فيه} بلکه در رياض گفته {لا اعلم فيه مخالفا } نفي علم خلاف کرده است حاکي از ظاهر منتهي و صريح ..... ، خودش گفته خلافي را من خبر ندارم نقل کرده از منتهي علامه و صريح ..... ، {الال من احمد عن احمد بن حنبل} که قبلا گفتيم از عامه است و او گفته نه خير جهاد مشروط به وجود امام عادل نيست {برا کان او فاجرا } چه برّ چه فاجر با او در زمان غيبت مي شود جهاد کرد اين را احمد مي گويد {مضافا الي ما سمت من نصوص معتبرة وجود الامام} خلاصه خود صاحب جواهر مي گويد که نصوص معتبره دال است بر اينکه وجوب جهاد مشروط به وجود امام است بعد مي گويد {لکن ان تم الاجماع المذکور فذاک} اگر اين اجماع تمام باشد بله همين است اجماع است به اينکه بايد خود امام معصوم باشد يا نائب خاصش پس در زمان غيبت جهاد ابتدايي جايز نيست {و اذا امکن المناقشة فيه} اگر اجماع تمام نباشد مناقشه در آن جا داره چرا ؟ {بولاية الفقيه} براي اينکه ادله دال است بر اينکه فقيه قائم مقام امام است اگر مشروط به وجود امام باشد خوب فقيه هم قائم مقام امام است همان کاري که و همان وظيفه اي و همان منصبي که امام داشت فقيه هم همان منصب را دارد پس خود امام همچنان که در جهاد ابتدايي مي توانست اقدام کند فقيه هم مي تواند جواهر را داريم مي خوانيم {و اذا امکن المناقشة فيه بولاية الفقيه في زمن الغيبة الشاملة لذلک} امور ولايت فقيه شامل است چون اعم است هم شامل زمان غيبت معصوم مي شود هم غير آن {المعتضد بعموم ادله الجهاد} به علاوه ولايت فقيه اقتضا مي کند که قائم مقام امام باشد براي امر به جهاد و عملي کردن جهاد و اين معتضد است به عموم ادله جهاد {جاهدوا ، قاتلوا} اينها همه را خوانديم ، آنها زمان خاص که ندارند آنها همه زمان ها را شامل هستند ولايت فقيه هم که مي گويد فقيه قائم مقام امام است بنابراين در زمان غيبت هم بايد جهاد انجام شود {فترجع علي غيرها} عموم ادله جهاد با ولايت فقيه ، اين رجحان دارد به آن ادله و خبرهايي که در باب دوازده خوانديم که شرط مي کرد وجود امام معصوم را ، اين کلام صاحب جواهر است ، عرض کرديم ما چند مطلب در اينجا داريم مطلب اول اين بود که گفتيم اجماع تمام نيست براي اينکه اجماع منقول که حجت نيست اجماع محصل هم ما نداريم ما مخالفيني از قبيل شيخ مفيد در مقنعه و از اينها پيدا کرديم که دلالت داشت بر اينکه فقيه در زمان غيبت مي تواند جهاد را انجام دهد بلکه ائمه عليه السلام {فوضوا} تفويض کردند اين موقعيت را و اين ارکان را براي فقيه در زمان غيبت همان طوري که در زمان غيبت فقيه حدّ جاري مي کند و ساير کارها را انجام مي دهد به جهاد هم مي تواند اقدام کند بنابراين اولا اينکه ما در مطلب اجماع محصل نداريم ثانيا اگر هم اجماع باشد اجماع مدرکي است و مدرک اجماع همين روايات است جايي که مدرک اجماع در دست باشد يقينا يا ضنا يا محتملا آن اجماع دليل مستقلي در برابر مدرک نمي تواند باشد و بايد برويم سراغ مدرک اينجا هم مدرک مجمعين همين روايات است بنابراين ما بايد سراغ اين روايات برويم و ببينيم آنچه آنها استنباط کردند اين دلالت دارد به آن يا ندارد ؟ (جهاد ابتدايي اين است که نبايد ما آرام بنشينيم تا فتنه اي شود {قاتلوهم حتي لا تکون فتنه} امام فرمودند که چه فتنه اي از اين بالاتر که در مملکت ما بيگانگان را بياورند و تمام اختيارات را به آنها بدهند . جهاد ابتدايي اين است که تا هر کجاي دنيا فتنه است رفع شود حالا فتنه يعني چه ؟ ايجاد مشکلات براي مردم و مسلمانان هر کجا که باشد شما وظيفه داريد به اينکه قيام کنيد ما اين را توضيح خواهيم داد جهاد ابتدايي خيلي وسيع تر از اينها است يعني مسلمان ها بايد قدرت داشته باشند يا اقلا تحصيل قدرت کنند ، هر کجا تهاجمي است عليه اسلام حالا هر نوع تهاجمي که باشد تهاجم فرهنگ باشد ، تهاجم نظامي باشد اگر قدرت داشته باشيم نبايد اين چنين بنشينيم که در فلسطين به اين صورت باشد حضرت امير عليه السلام در خطبه 27 فرمودند که شنيدم که دشمن آمده و وارد شده به خانه کسي و خلخال آن زن را از پايش درآوردند و گردنبندش را ، چطور شما آرام نشسته ايد لومات مسلمان از شنيدن اين حرف بايد بميرد مثلا اگر در افغانستان فتنه اي باشد و شما قدرت داشته باشيد بايد حرکت کنيد نظر امام اين بود بعدا مي گوييم چون جهاد عزت مسلمان هاست هر کجا که عزت مسلمان ها به خطر بيفتد بايد جهاد کرد . اسلام که مرز ندارد ، در فلسطين و افغانستان و عراق مسلمان ها آن چنين باشند در اين صورت عزت مسلمان ها ، عزت اسلام به خطر افتاده جهاد يک معناي عامي دارد جهاد معنايش اين است که هر کجا فتنه اي است ، فسادي است ، اشکالي براي مسلمان ها پيش آمده از طرف کفار مرز هم که نداريم بايد مسلمان ها قيام کنند و عزت اسلام را به وسيله جهاد تأمين کنند جهاد خيلي وسيع تر از اينها است هم اشکالش مختلف است ، نظامي ، فرهنگي ، اقتصادي و سياسي و هم اشکال مختلفي دارد . حالا بعدا در اين مورد بيشتر بحث مي کنيم و بحث روشن تر خواهد شد بالاخره در قبل از اين موضوع ما کلام جواهر را خوانديم حالا براي روشن شدن آن اين را گفتيم که اولا اجماعي در بين نيست همان طور که عرض کرديم به خاطر اينکه شيخ مفيد و چند نفر ديگر مخالف بودند اجماع هم اگر باشد اجماع مدرکي است و مدرک مجمعين همين روايات است بنابراين ما بايد سراغ روايات برويم اين روايات را که عرض کرديم که ده روايت بود چند تا از اين روايت ها که سندا ضعيف بود ولي از خود اينها استفاده مي شد به اينکه ائمه عليه السلام زمان خاص را مي گويند زمان بني اميه و بني عباس آن موقع هم به اسم جهاد حرکت مي کردند ولي در حقيقت جهاد نبود چون آنهايي که مي خواهند به جهاد بروند بايد به قصد قربت و في سبيل الله باشد و براي اسلام باشد ولي آنها براي سلطه گري و توسعه دادن قلمروي سلطه خودشان مي رفتند ، شاهد است در اين روايات که منظور امام معصوم نيست اين را هم عرض کنيم که فقهاي ما کلماتشان مختلف است در کلام شيخ طوسي در مبسوط شهيد در دروس چند نفر به همان امام تعبير شده که وجوب جهاد مشروط به وجود امام است ، در کلمات شرايع و امثال اين به امام عادل اشاره شده بعضي امام دارند و بعضي امام عادل دارند اين خودش مطلب است امام را مي توان گفت انصراف دارد به امام معصوم اما الامام العادل ديگر نه ، امام عادل اعم است از معصوم يا فقيه عادل الامام العادل يعني کسي که مديريت جامعه را دارد و فقيه و عادل هم است در تعبيرات فقهاي ما فقط صاحب رياض و جواهر هم تقريبا تبعيت کردند و مسالک ، نتيجه گرفته اند که نائب الغيبة ، يعني فقيه در زمان غيبت ، جهاد بر او واجب نيست بلکه جايز نيست صاحب رياض اين را تصريح کرد و صاحب جواهر و مسالک و بقيه دارند امام عادل در تذکره امام عادل است در منتهي الامام العادل است ، شيخ طوسي فقط الامام دارد پس بعضي الامام مي گفتند بعضي امام عادل گفتند صريح نيست در نفي زمان غيبت ، بله صاحب رياض و جواهر و مسالک صريح است در اينکه زمان غيبت را نفي کند حالا اين اخبار را دقت کنيد عمده اين اخبار است مدرک مجمعين هم همين اخبار است اگر اجماع باشد که نيت ، مدرک فقها در باب دوازده از ابواب جهاد عدو در صفحه 32 جلد 11 وسائل باب آغاز مي شود در اينجا گفتيم که چند مورد از روايت ها سندش ضعيف است و چند مورد هم نظر دارد به جهادهايي که در زمان بني اميه واقع مي شد مثلا خبر سوم امام سجاد عليه السلام به آن عباد بصري گفتند که جهاد اگر با تائبون و عابدون باشد ما حاضريم در آن زمان چون کساني که مي رفتند که اين چنين نبودند هدفشان هم اينها نبود مثلا در زمان بني اميه و بني عباس افراد فاجر و فاسق مي رفتند با هدف هاي ديگر .
 از جمله خبر هشتم خبر ابي بصير سندش هم خيلي خوب است خبر اين بود {لا يخرج المسلم في الجهاد مع من لا يومن علي الحکم و لا ينفذ في الفيء امر الله} مسلمان در جهاد همراه کسي نمي رود که ايمن نيستيم که حکم خدا را عملي کند خوب فقيه عملي مي کند اين فقيه را نفي نمي کند و کسي که در فيء در غنيمت حکم خدا را جاري نمي کند اين اعم است اين نظر دارد به آن فساق فجار که در آن زمان مي رفتند نه حکم خدا را عمل مي کردند و نه غنيمت حکم خدا را اجرا مي کردند بنابراين اگر فقيه عادلي مثل امام حکم خدا را در همه حال حتي در غنيمت اجرا مي کند اشکالي ندارد اين شاهد است که مراد از امام عادل ، امام معصوم نيست کسي است که حکم خدا را جاري کند در غنيمت و غير آن اين خبر صحيح است جزو اخبار صحيح اين باب است {قال امير المومنين عليه السلام لا يخرج المسلم في الجهاد مع لا يومن علي الحکم} کسي که از او ايمن نيستيم که حکم خدا را عملي کند اجرا کند و بيان کند {و لا ينفذ في الفيء امر الله عز وجل} و در فيء و غنيمت هم امر خدا را انفاذ و اجرا نمي کند اين خبر خودش شاهد است که مراد از امام عادل در بعضي از روايات که هست امام معصوم نيست کسي است که حکم خدا را اجرا کند در غنيمت و غير غنيمت چون بعد از آن دارد {فانه ان مات في ذلک المکان} اگر مجاهدي با اين شخص برود در آن مکان که رفته {معين لعدونا} به دشمن ما کمک کرده {في حبس حقنا و الاشاط بدماءنا} در شرکت خونريزي خون هاي ما {ميتة ميتة جاهلية} اين نفي مي کند آن کساني را که در آن زمان ادعاي خلافت و امامت داشتند و مردم را براي جهاد جمع مي کردند ولي مقصود جهاد نبود ، توسعه قلمرو و سلطه گري خودشان بود اين خبر هشتم باب است در اينجا خبر ديگري نيز هست خبر هفتم سندا ضعيف است و خبر اين است شخصي به نام عبد الله سمنذري مي گويد به امام صادق عليه السلام که {فينادون السلاح} اينها اسلحه و تفنگ مي دهند {فاخرج معهم} و شمشير مي دهند {قال فقال لي} حضرت چيزي از آنها پرسيدند گفت شما که مي خواهي با اينها بروي {ارأيتک ان خرجت و فأسرت رجلا فاعطيته الامان} چون يکي از آداب جنگ اين است که المسلمون کلشان مساوي هستند و اگر يکي از آنها امان دهد بقيه بايد بپذيرند ولي آنها اينطور نبودند ، حضرت از او سوال کردند که اينها کساني نيستند که به احکام اسلام عمل کنند {ان خرجت فاسرت رجلا} اگر در ضمن جهاد يک نفر را اسير کرد {فاعطيته الامان} به او امان داديد . {و جعلت له من العقد} عقد و پيمان بستيد چون بعضي وقتها جنگ منجر مي شد به پيمان و پيمان نظامي و با هم پيمان مي بستند {ما جعله رسول الله صلوات الله عليه و آله للمشرکين} همان طور که پيغمبر با مشرکين پيمان مي بستند تو هم رفتي و پيمان بستي {أکان يفون لک به} آيا همراهان شما و آن کساني که سرپرست شما هستند آيا وفا مي کنند به عهد شما {قال قلت لا و الله} نه اينطور نيست {جعلت مذاک} {ما کانوا يفون لي} وفا نمي کنند {قال فلا تخرج} نمي خواهد که با آنها بروي چرا ؟ چون شما با کساني مي خواهيد برويد که به آن آداب و رسوم اسلامي در جهاد و جنگ عمل نمي کنند و آنها همان بني اميه و بني عباس بودند در اين خبر نفي فقيه را نمي کند اگر با کسي که مي خواهي به جنگ بروي آداب و رسوم جنگ را عمل مي کند مثل ولي فقيه مي شود اين دو خبر شاهد و گواه است که مراد از امام عادل در اين روايات امام معصوم نيست يعني پيشواي عادل ، بله در چند روايت امام عادل دارد ولي مراد از اينها امام عادل است همه آنهايي که صاحب رياض ذکر کرده امام عادل دارند بنابراين امام عادل به شهادت اين اخبار منظور معصوم نيست و فقيه را نفي نمي کند خلاصه اين نسبت به روايات . در آخر کلام صاحب جواهر يک چيزي دارد که آن را خدمتتان عرض کنم اگر اين اجماع تکيه به اجماع دارد ولي ما تکيه به روايات داريم . اگر اين روايات تمام باشد با ادله دال بر ولايت فقيه معارضه دارند حالا ما توضيح مي دهيم براي اينکه آن ادله عام است ولي اينها مي گويند عام است يعني فقيه ولايت مطلقه دارد تمام کارهايي که پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه عليه السلام انجام مي دادند از جهت حکومت چون پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه عليه السلام دو جنبه داشتند يکي جنبه ولايت باطني آن شخصيت و برجستگي که آن مال خودشان است اما يک جنبه ، جنبه حکومت و اداره مملکت است ما قائليم به اينکه آن جنبه حکومتي پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه عليه السلام مال ولي فقيه نيز هست ولايت مطلقه اين است يعني تمام آنچه که مربوط به اداره جامعه است ، اداره ي جامعه معني بسيار وسيعي دارد اولا بايد جامعه ، جامعه اي بود که در فضاي آن جامعه منکرات نباشد و نهي از منکر شود و معروفات عملي شود اين يک مطلب است دوم مسئله تعليم و تربيت فرهنگ است که اين در دست سرپرست جامعه است که آن تعليم و تربيت {و استصلاح اهلها} ، يعني بايد اهل همه را صالح پرورش دهد اين خيلي مسئله فرهنگي مهمي است مسئله ديگر مسئله اقتصاد است ، انفال را خداوند در اختيار امام و فقيه قرار داده . انفال يعني تمام معادن ، تمام درياها ، تمام جنگل ها ، تمام اراضي موات ، تمام نيزارها ، رئوس خيال ، بطون اودية ، تمام منابع ثروت در فقه ما در اختيار امام و فقيه است خوب اينها بايد طوري برنامه ريزي شود که از تمام اينها طوري بهره برداري شود که فقر ريشه کن شود فقر جزء لوازم احکام اسلام نيست يک چيز عارضي است همه تقريبا يک زندگي نسبتا مرفهي داشته باشند بيکاري از بين برود ، توليد فراوان شود ، عرضه فراوان شود ، مکاسب محرمه نباشد . مسئله ديگر مسئله سياست داخلي و خارجي است مسئله حکومت خيلي مسئله مهمي است تمام جريان ها را ما قائل به اين هستيم که بعد از پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه عليه السلام بايد ولي فقيه داشته باشد چون جامعه که نمي شود بدون سرپرست باشد به اين دليل که اسلام آمده چيزهاي جزئي را مثلا ناخن گرفتن به چه شکلي باشد را بيان کرده ناخن مي خواهي بگيري از کجا شروع کن . و کجا قطع کن ، مي خواهي مسجد وارد شوي اول پاي راست را بگذار بعد پاي چپ را ولي مي خواهي بروي براي قضاي حاجت اول پاي چپ را بگذار اسلام اين جزئيات را بيان کرده که مردم در درجه دهم محتاج اند ، ولايت و حکومت و سياست که از مسائل بسيار مهم بشري است با سرنوشت همه انسان ها و اسلام ارتباط دارد ، مي شود پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه عليه السلام آن را مسکوت گذاشته باشند ؟! از اين جهت ولايت فقيه يک مسئله روشني است .
 حالا ما مي خواهيم ببينيم که ادله ي دال بر جهاد شامل زمان غيبت مي شود بله شامل مي شود چون تعليلاتي که دارند اين يک مطلبي است مطلب دوم اين است که ببينيم که دليل براي ولايت فقيه چيست ؟ دو تا مطلب در اينجا است که خيلي مهم است ، يکي ادله ي جهاد ، ولايت فقيه خودش بحثي است که اشاره مي کنيم ، حالا ما ادله ي جهاد را عرض مي کنيم که ديروز هم اشاره کرديم ادله اي که درباره جهاد داريم مثلا {قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين کله لله} اين در سوره انفال آيه 39 است يکي هم در سوره بقره است {قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين لله} در آنجا کله و در اينجا ندارد آيه 193 سوره بقره است . حالا فتنه به چه معنايي است ؟ در آن روز گفتيم که فتنه معاني متعددي برايش ذکر کرده اند که مصاديق اند ، ولي امام (رضوان الله عليه) فتنه را به اين صورت مي گويند در جلد 20 صحيفه نور صفحه 313 مي فرمايند کدام فتنه و بليه بالاتر از اينکه دشمنان اسلام خصوصا در اين زمان براي برچيدن اسلام و برپاکردن حکومت هايي مثل ستم شاهي و مستشاران غارت گر آمريکايي که حرث و نسل را بر باد دادند (چون در قرآن آمده {و الحرث و النسل}) پس قتال بر شما واجب است هر کجا فتنه اي باشد مثلا در عراق آمريکا چند سال است که آمده و نفت آنها را مي برد و زندان ابوغريب و الان هم روي توافق امنيتي بر عراق فشار مي آورد خوب در اينجا يک کافر و بيگانه اي آمده و وارد شده به يک مملکتي و همه ي منابع ثروت را در اختيار گرفته و برده و خورده و مردم را کشته و تخريب کرده و ويران کرده حالا براي بيرون رفتن مي خواهد مسئله کاپيتولاسيون و امثال اين را اجرا کند ، فتنه از اين بالاتر ، اسلام که مرز ندارد که مثلا بگوييم آنجا عراق است و اينجا اين است ، در افغانستان هم به آن صورت در فلسطين هم همين طور الان در نوار غزه طوري راه ها را بسته که نان و آب سهل است با شمع در شب ها زندگي مي کنند دارو ندارند و موارد ديگر . {قاتلوهم حتي لا تکون فتنه} مسلمان ها بايد آنقدر قدرت داشته باشند که در برابر چنين جريان هايي بايستند مسلمان ها بايد قدرت داشته باشند ، از اول کوتاهي شده {اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل} بايد طوري بايد {ترهبون به عدو الله و عدوکم} اين آيات مال چه کسي بوده عملي نشده است ديگر ما الان داريم تاوان قرن هاي قبل را مي دهيم البته ما نمي خواهيم به کسي انتقاد کنيم شايد هم تمکن نداشتند ولي اسلام اين است ولايت فقيه از احکام اوليه اسلام است نه احکام ثانويه به قول امام ، بنابراين با توجه به آيات مربوط به جهاد يکي اين قبيل آيات مثلا {ما لکم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان} چرا شما قتال نمي کنيد در راه خدا و در راه آزاد کردن مستضعفين ، مستضعفين اگر در چنگال دشمن باشند و قدرت نداشته باشند و قرار باشد که آنها گرفتار باشند شما بايد قتال کنيد قرآن اينطور مي گويد بنابراين يکي اين يکي هم آن دو آيه اي که ديروز خوانديم دليل زياد است مثلا کلام پيغمبر صلوات الله عليه و آله ، کلام حضرت امير عليه السلام ، کلام فاطمه زهرا سلام الله عليها جهاد عزت اسلام است مي شود گفت حالا اگر زمان غيبت صدها سال طول بکشد عزت اسلام به خطر بيفتد يا مثلا جهاد مال زمان خاصي بوده نه خير ، فتنه مال زمان خاصي بوده ، نه خير نمي توانيم ما به اين ملتزم باشيم ، بنده چند سطري نوشته بودم که بخوانيم که بحث امروز تمام شود {هل يمکن الالتزام بان الله تعالي لا يريد رفع الفتنه و يکون الدين لله} . در زمان غيبت خدا نخواسته رفع فتنه را ! اين رفع فتنه مال زمان ظهور امام است {لا يريد عز المسلمين} مي توانيم بگوييم خداوند متعال عزت مسلمان ها را در زمان غيبت نخواسته ! و جهاد که عزت اسلام است مال زمان ظهور امام است ! و صدها سال در زمان غيبت مردم بايد تحت ذلت باشند چون آنها شامل اين زمان نيست کسي مي تواند اينطور بگويد يک شباهت عجيبي در اينجا است خبر پانزده باب 1 در صفحه 9 حضرت امير عليه السلام فرمودند {ان الله فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلح الدنيا و لا الدين الا به} حضرت امير قسم مي خورند دنيا و دين جز به جهاد صلاح پيدا نمي کند خوب بگوييم اين مال کي است يعني مال زمان حضور معصوم است و صدها سال ما دنيا و دينمان به هم بخورد اشکالي ندارد نه خير اينها مال هميشه است جهاد عظمت دارد و الله دنيا و دين جز به جهاد صلاح نمي شود حالا بگوييم خدا صلاح نخواسته ديگر خلاصه ما اين بحث را ادامه مي دهيم ان شاء الله تا بعد کمي فکر کنيد .