درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نهج البلاغه
 
 برادر محترم ما آقای پور سیدی و همراهنش زحمت فراوانی کشیده اند در چند سال برای احیای مباحث مهم مربوط به امام عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) از طرفی هم قدری دیر به بنده فرمودند، ما قول داده بودیم به آقایان که چهارشنبه بحث نهج البلاغة داشته باشیم، قبل از انقلاب ما در اینجا نهج البلاغة می‌گفتیم و این مسجد أعظم و ایوان پر می‌شد و آن وقت عطش فراوانی بود برای نهج البلاغة که آن وقت ساواک جلویش را گرفت خوب بنده خواستم بخاطر اینکه به ایشان و رفقای ایشان ارادت داریم به رأی العین ببینند که ما قبلاً قول دادیم اگر آقایان اکثریت اجازه دادند و موافقت کردند که خوب، ولی نظر اکثریت این نبود و ما از این جهت به همان قول خودمان عمل می کنیم اما چند مطلب است یکی این که در نهج البلاغة بحث مهدویت که بعضی رفقا می‌گویند جمع بین حقین شود، آنقدرها نیست که یک درس را چند ماه اشتغال کند بله مطالبی هست مسلّم و خیلی محکم و قاطع ولی آنقدرها در نهج البلاغة بحث مهدویت به عنوان مهدویت آنقدر زیاد نیست، نهج البلاغة را دو جور می‌توان بحث کرد یکی اینکه از اول شروع کند و جلو بیاید، یکی اینکه موضوع معین باشد، موضوعات مختلفی در نهج البلاغة مطرح است، اگر مساله امامت باشد بله می‌شود مساله امامت در نهج البلاغة بسیار بسیار مهم و فراوان است اگر به این عنوان در جمع بین حقین قبول کردند که خوب ولی اگر نشد ما معذرت می‌خواهیم که بحث نهج البلاغة را داشته باشیم تا بعداً در جای خود آن موضوع عملی شود بالآخره ما باید راجع به مطلب، موضوع معین کنیم در یک موضوع بحث کنیم چند موضوع را بنده عرض می‌کنم اگر لازم شد شما هم بفرمائید تا متوجه شویم اکثریت چه موضوعی را می‌خواهند، یکی همان بحث امامت است و یکی از ارکان مهم نهج البلاغة است ولی این منتهی خواهد شد به جاهایی که با وحدت میان شیعه و سنی سازگار نباشد و در بحث امامت ما مجبور باشیم که مطاعن عمر، ابوبکر و عثمان را که در کتاب های ما وجود دارد براساس دلیل هایی که داریم بیان کنیم و شاید آنها از این جهت که در حوزة علمیه قم به عنوان یک بحث مهمی، امروز با این بسط و شرح باشد و موضوع دیگر این است که مثلاً ما بیابیم دربارة اصول و مبانی حضرت امیر (ع) بحث کنیم در حکومت علوی با آن مزایایی که داشته و به دنیا نشان داده شود که در اسلام حکومت باید به این شکل باشد در برابر مکاتب دیگر، اصول و مبانی حکومت حضرت علی (ع), این خود یک بحث است.
  بحث دیگر مثلاً این است که انسان بیاید و آن عهد نامه مالک اشتر را شروع کند که پنجاه و سومین نامه می باشد، خوب برای ادارة یک مملکتی، یک ملتی، یک جامعه، بلکه دنیا، سیاست امیرالمؤمنین که الان در سازمان ملل به عنوان یک منشوری و کامل ترین منشور برای ادارة امور مملکت بلکه دنیا نگه داشته می‌شود.
  یا مثلاً بحث های توحیدی که واقعاً اوج فصاحت و بلاغت است مضامین خطب توحیدی حضرت امیرالمؤمنین (ع) از نظر کلامی و فلسفی و عقلی مباحث خیلی مهمی است اینها به نظر بنده می‌رسد موضوع های زیادی وجود دارد حالا می‌خواهید ما تعیین آن را بگذاریم به رأی شما رأی دهید و نظر دهید، بنده نمی‌دانیم به چه صورتی باشد، بنده امروز می‌خواهم چند دقیقه ای درباره اعتبار نهج البلاغة و حجیت نهج البلاغة صحبت کنم، دیروز یکی از فضلاء نامه ای نوشته بودند که درباره دنیا طلبی و تنعّم و تجمل گرایی که امروز خطری است برای انقلاب که افرادی هستند که باید مثل بقیه زندگی کنند اما دنبال تنعّم و تجمل و دنیا گرایی رفتند و از این مطلب زیاد است.
  شأن نزولش چطور بوجود آمده است سید رضی (رحمة الله علیه) از علمای بزرگ اواخر قرن 4 و اوایل قرن 5 ، در سال 406 (ه.ق) وفات کرده اند، سید رضی و سید مرتضی این دو تا برادر از أعلام بسیار مهم اسلامی می‌باشند سید رضی در اوایل نهج البلاغة دارد که من خواستم خصائص ائمه (ع) را بنویسم که چند جلد می‌شد، خصیصة امیرالمؤمنین (ع) را نوشتم (ولی الان در دست نیست از بین رفته) ولی برای بقیه توفیق پیدا نکردم اما در بین نوشتن خصیصة حضرت امیر (ع) برخورد کردم به کلماتی درحد اعلای فصاحت و بلاعت که دون کلام خالق فوق کلام مخلوق بود به اینها که برخورد کردم بعضی از دوستان من گفتند که خوب است که از همان کلمات امیرالمؤمنین به عنوان خطبة و کلمات نوشته شود تا ارائه شود به مردم تا بدانند امیرالمؤمنین در چه حدی از بلاغت و فصاحت بوده این شاگرد قرآن، من تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهم و این کتاب را سمیتُ بنهج البلاغة بعداً که سید رضی این را نوشته درباره نهج البلاغة باید توجه داشته باشیم این را به عنوان یک کتاب فقهی ایشان نمی‌خواسته بنویسد بلکه به عنوان نشان دادن کلماتی در حد أعلای فصاحت و بلاغت.
  چند تا مطلب اینجاست ، یکی این که کتبی که اینجا از بین رفته است و بنده برای نمونه از کلمات الذریعة الی تصانیف الشیعة حاج آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعة که از علمای بزرگ عصر ما بودند و مرحوم شدند ایشان کتابهای زیادی دارند مثلاً الذریعة که 25 جلد است ایشان سعی کرده تألیفات شیعه را جمع کنند و می‌گویند صاحب الذریعة و سید محسن امین و کاشف الغطاء نشسته بودند و با هم بحث می‌کردند و می‌گفتند که بعضی از اهل تسنن نوشتند که شیعه ها تألیفاتی ندارند و سابقه زیادی به اسلام ندارند اینجا قرار شد و این سه نفر تصمیم گرفتند که صاحب کشف الغطاء محمد حسین کاشف الغطاء که پسر شیخ جعفر است ایشان اصل الشیعة و اصولها را نوشته است که ثابت کند یک شیعه( البته در زمان پیامبر (ص)) این است و اسلام ناب این است که شیعه دارد، سید محسن امین اعیان الشیعه را نوشت برای معرفی رجال و علمای شیعه، و الذریعة هم تصانیف شیعه را نوشته این الذریعة در سه جا راجع به نهج البلاغة بحث دارد یکی در ماده (ت) ترجمة نهج البلاغة صورت گرفته، دو در ماده (ش) شروح نهج البلاغة و سه در مادة (ن) خود نهج البلاغة، ایشان در سه جا معترض این موضوع هستند که قدری از کلمات ایشان را می‌خوانیم، حاج آقا بزرگ تهرانی مرد بسیار بسیار بزرگی هستند، ایشان در جلد چهارم الذریعة صفحه 144 می‌گویند که {لم یبرز فی الوجود بعد انقطاع الوحی الالهی کتاب آمن امس به مما دوّن فی نهج البلاغه} بعد از اینکه وحی پروردگار قطع شد و پیغمبر اسلام ارتحال حاصل کردند بعد از آن کتابی که امس باشد مربوطتر باشد به قرآن، از نهج البلاغه بهتر نداریم، که نهج البلاغه {مسحة من العلم الالهی عقبة من الکلام النبوی} مسحة یعنی نمونه ای، نمونه ایست از علم پروردگار و رایحه ایست از کلام نبوی خلاصه اینکه اینجا مطالب زیادی ذکر کرده که خوب است درسش را بخوانند تعلیم و تعلّم صورت بگیرد هر کسی در هر قسمتی می‌خواهد کار کند درسیاست، زهد و تقوا و غیره، خلاصه از این کتاب باید استفاده کنند به این کتاب اتّکا کنند، این در جلد 4 ، صفحه 144 که آن مادة، آن مادة (ت) ترجمه بوده، جلد 14، صفحه 111 که مادة آن مادة (ن) یعنی خود نهج البلاغه است {هو کالشمس فی رایحة النهار فی ظهور و هو علوالشأن و القدر} در اینجا هم کلمات بسیار بسیار جالب درباره {هو أخ القرآن الکریم} این برادر قرآن کریم {فیه دعاء کل علیل و سقیم} خلاصه مطالب زیادی درباره نهج البلاغة دارد،
 یکی هم این شعر (کلامٌ علیٌ، کلامُ علیٍ و ما قاله المرتضی المرتضی)
  بعد ایشان می‌گویند به 480 خطبه امیرالمؤمنین دارند ولی این خطبه ها نصف آن در نهج البلاغه وجود دارد آنها درآن حمله مغول از بین رفته اند خیلی اظهار تأسف می‌کنند برای اینکه چند دفعه کتاب های شیعه مورد تهاجم قرار گرفته یکی در موقعی که سلطان محمود عزنوی به ایران آمد و به ایران حمله کرد سلطان محمود در شهری کتاب‌های صاحب بن عبّاد را همه را سوزاند، سلطان محمود عزنوی سنّی بسیار متعصبی بوده است با شیعه ها خیلی مخالف بوده حتی بسیاری از علمای شیعه را کشت، صاحب بن عبّاد می‌گفت کتابهای من 400 تا شتر برای حمل و نقلش می‌خواهد ، اینقدر کتاب داشته و قبر وزیری زیارتگاه نیست غیر از قبر صاحب، قبرش در اصفهان زیارتگاه است چون یک شیعه خالص و خُلَّص بوده و خیلی هم در حد بالایی بود از نظر ادبیات و فقاهت، عیون اخبار الرضا را که صدوق نوشت برای صاحب بن عبّاد نوشت، درباره صاحب دو تا قصیده در اول عیون اخبار الرضا وجود دارد صاحب هم دو تا قصیده در مدح امام رضا گفت و برای صدوق فرستاد این دو با هم، هم عصر بودند، صدوق هم در اول عیون اخبار الرضا خیلی از او تعریف کرده بعداً بخاطر اینکه به ایشان هدیه ای داده باشد عیون اخبار الرضا را برای صاحب نوشته، صاحب در حالاتش چیزهای خیلی جالبی دارد در کتاب الغدیر یکی از شعرای الغدیر همین صاحب است که حالاتش آنجا مذکور است، خلاصه کتابهای صاحب بن عبّاد را که می‌گفت {یحتاج الی أربعة مائة جمل} 400 شتر باید آنها را حمل کنند سلطان محمود غزنوی آنها را سوزاند بعداً وقتی که سلاجقة حمله کردند به محل کرخ بغداد که محل شیعه ها بود و درآنجا شیخ طوسی مدرسه ای داشت و کتابخانه ای داشت، شیعه ها را کشتند و کتابخانه شیخ طوسی به آن عظمت را غارت کردند و منبرش را سوزاندند و شیخ طوسی مجبور شد از بغداد به نجف برود و درآنجا حوزه نجف را برپا کرد یک دفعه هم آنجا مورد حمله قرار گرفت، در واقع 200 سال بعد از آن حمله مغول است، مغول ها که حمله کردند همه کتابهای شیعه را سوزاندند وبه دریا ریختند به اندازه ای که آب فرات رنگین شد نوشته که وقتی مغول حمله کرد به بغداد شیعه ها را می‌کشتند این ابن أبی الحدید را گرفتند و آوردند پیش هلاکوخان و گفتند این کتاب نهج البلاغة را شرح کرده هلاکوخان دستور کشتنش را داد با اینکه ابن أبی الحدید سنّی است ولی بخاطر اینکه در نهج البلاغة را شرح کرده، بعد ابن ابی الحدید رفت پیش علقمی که وزیر بود به او پناهده شد که نگذارید من را بکشند علقمی ابن ابی الحدید را برد پیش خواجه نصیر الدین طوسی، خواجه شفاعت کرد و هلاکوخان از کشتن ابن ابی الحدید صرف نظر کرد اما کتابهای شیعه را به دریا ریختند و کارهای دیگر.....
 این مساله در خیلی جاها اتفاق افتاده مثلاً در مصر در قاهره کتابخانة مهمی کاتبیّین که شیعه بودند داشتند در آنجا هم در حمله دشمن ها کتابهایش را سوزاندند، در اندلس کتابخانه های مهمی مسلمان ها تأسیس کردند ولی بعداً وقتی اروپایی ها حمله کردند برای از بین بردن کتابخانه مسلمانان و کشته مسلمانانی که آنجا بودند و کتاب ها را سوزاندند خلاصه چندین دفعه کتابهای شیعه مورد غارت قرار گرفته حالا در اینجا این را می‌خواهم ذکر کنم ایشان می‌گویند که در الذریعة 140 شرح برای نهج البلاغة نوشته و علماء به اندازه ای مسلم می‌دانستند که نهج البلاغة از امیرالمؤمنین است که دیگر احتیاجی به ذکر سند نبود زیرا شایع بود و معلوم بود آن وقت 140 شرح که یکی از آنها شرح ابن ابی الحدید است ایشان می‌گویند که 480 خطبة امیرالمؤمنین داشته اند که بعضی از آنها در مناقب ابن شهر آشوب است و در نهج البلاغة نیست این 480 تا تقریباً نفصش در نهج البلاغة هست و نصف دیگر آن در همین جریان ها از بین رفته، مثلاً می‌گویند مروج الذهب که چهار جلداست و در سال 329 می‌زیسته در کتابش نوشته که امیرالمؤمنین 480 خطبة داشته اند این در کتابها بوده و بعد از بین رفته و نصفش در نهج البلاغة هست آن نصف را هم سید رضی گاهی یک قطعة از آن را می‌نویسد حالا آنچه که می‌خواستم عرض کنم کتابی هست به نام مصادر نهج البلاغة و اسانیده که مال السید عبدالزهراء الحسینی الخطیب این کتاب خیلی مهم است، بنده این کتاب را دارم مطالعه هم کردم این کتاب چهار جلد قطور است و آنچه در نهج البلاغة وجود دارد ایشان مدارکش را پیدا کرده از طرق عامه و خاصه، خطبة هایی که در نهج البلاغظ هست از طرق عامه خیلی نقل شده در کتاب خُمس بنده نوشته ام که خطبه شقیشقیة در جلد هفتم الغدیر علامة امینی 28 طریق برای این خطبة نقل کرده است قبل از سید رضی، قبل از اینکه سید رضی بیاید و نهج البلاغة را تألیف کند علامة امینی در الغدیر جلد 7 ، صفحه 82 ایشان در ثمانیة و عشرین طریقاً از 28 راه از طریق عامه خطبة شقشقیة را نقل می‌کند اینها قبل از تولد سید رضی تألیف شده، بالاخره ما الآن از جلد چهارم الذریة این مطالب را نقل کردیم از جلد 14 هم مطالبی خدمت شما عرض کردیم که اینها در اهمیت نهج البلاغة و همین اندازه کافیست و یکی از دلیل های ما همان کلام امام است که فرمودند، امام (رضوان الله علیه) در وصیتنامه خود اول حدیث ثقلین را نوشته اند (بنده می‌گفتم که این وصیتنامه امام را باید کلمه، کلمه مطالعه کنیم من خودم کلمه کلمه از آن یادداشت برداشتم چون حاصل تجارت امام است، امام (ست، امام رضوانة که این وصیتنامة الشیعة و اصولها را نوشته است که ثابت رضوان الله علیه) با آن عظمت بعد از اینکه توانستند این انقلاب را بوجود بیاورند و بعد جریانها به وجود آمد و 8 سال جنگ تحمیلی را پشت سرگذاشتند با عزت و افتخار، خواستند حاصل تجارب خودشان را در وصیتنامه بنویسند و نوشتند، امر شخصی در وصیتنامه ایشان نیست که کجا دفن کنید چقدر نماز بخوانید ایشان آنچه تجربه کرده و بدست آورده برای صلاح اسلام نوشته اند) بعد از حدیث ثقلین ایشان نوشته اند که ما افتخار می‌کنیم که نهج البلاغة که حاوی جامع ترین و کامل ترین دستور زندگی، فردی، اجتماعی، حکومتی، فرهنگی سیاسی، اخلاقی و اقتصادی است از پیشوای ما حضرت امیر (ع) است یعنی امروز قرار باشد ما در برابر اهل تسنن و دنیا تحدّی بکنیم آنچنان که در قرآن تحدّی شده، ما بخواهیم تحدی بکنیم به حضرت امیر (ع) که امام و پیشوای ماست با همین نهج البلاغة است.
 چه کسی می‌تواند یک همچنین کتابی واقعاً بیاورد آن وقت اوج کلماتش هم در همان خطبة های توحیدی است که ابن ابی الحدید چند جا دارد، درست است که عرب کلماتی داشتند فصیح و بلیغ اما درباره شتر بود و شب بود و شراب بود اما شناخت خدا کمال خدا، جلال خدا، جمال خدا، اوصاف خدا، خطبه های توحیدی چیزی هست که قبل از علی (ع) کسی نیاورده عجیب است بنده یک وقتی می‌گفتم حضرت امیر (ع) در میدان جنگ و در مساجد خطبة می‌خوانده کلماتی دارد که مثلاً بحرانی، خوئی، صدرالمتالهین شیرازی در معنی کردن آن می مانند حالا ببینید اسلام چقدر فرهنگ مردم را بالا برده است که سربازان میدان جنگ کلمات را می فهمیدند و المتألهین ها و خوئی ها و بحرانی ها در فهمیدن آنها مانده‌اند این خیلی عجیب است! این نمونه‌ای است که اسلام در بالا بردن سطحِ فرهنگ مردم چقدر عنایت دارد منتهی بعداً این جریان ها به وجود آمد که این فرهنگ خاموش شد و إلا در سربازان میدان جنگ و بازاری ها این فرهنگ بوده، امیرالمؤمنین خطبة ها را برای بازاری ها نیز می‌خواندند {بمضادته بین الأشیاء عُلم أن لاضد له بقارنته بین الأشیاء عِرف أن لا قرین له} اینها را امیرالمؤمنین برای مردم بیان می‌کرده است.
 بالاخره نهج البلاغة کتاب بسیار بسیار عالی است حالا نمی دانم کدام بحث را شروع کنیم آیا بحث حکومت حضرت امیرالمؤمنین را شروع کنیم که به دنیا نشان دهیم یک حکومتی در اسلام بوجود آمده و حکومت اسلامی باید به این شکل باشد یا بحث های دیگر باز هم می‌خواهید فکر کنید تا چهارشنبه دیگر وقت دارید حالا یک حدیث از امام صادق عرض کنم، در تحف العقول {ثلاثة مکسبة للبغضاء ثلاثة مکسبة للمحبة} مکسبة ظاهراً مصدر میمی است، 3 چیز موحب محبت است، سه چیز هم موجب بغض و تنفر است، آن سه چیز که موجب محبت است {الدین و البذل و التواضع} یکی دین، واقعا کسانی که متدین هستند محبوب اند دوم سخاوت سوم تواضع و {ثلاثة مکسبة للبغضاء النفاق و الظلم و العُجب} سه چیز هم باعث می‌شود انسان منفور باشد یکی نفاق، مردم آدم منافق را دوست نمی‌دارند دوم ظلم و سوم خوپسندی.
  خداوند انشاءالله توفیق عمل کردن عنایت بفرماید انشاءالله.